بزرگیات همین بس که نمرود هم حسابمان نکردی که قاتلمان پشهای باشد!
ویروسی بسمان بود.
ما مگر غیر از تسلیم و رضا چارهای هم داریم...؟!
این شبها، بوی الکل دستهایمان، وقت قنوت، فرشتههایت را اذیت نمیکند؟
کیف آخر نمازمان، همان دستی بود که به صورت می کشیدیم و حالا نباید بکشیم...!
عشق است!
ما را چه به این غلطها که از تو بپرسیم چرا؟
خودمان یک جایی یک دسته گلی آب دادهایم، چوبش را هم داریم میخوریم!
خانه را خلوت کردهای؛ نکند مهمان وی آی پی داری؟!
نکند خبری باشد؟
بنده را چه به این پرسشها؟
رعیت گیوه سوخته را چه به این پرسشها؟!
ما نه نمرودیم که خلیل در آتش انداخته باشیم و نه شریعه، بر عزیز کردهات بستیم!
خاکمان به سر که گناهمان هم، در حد عفو تو نیست!
آدم که یک برگ چک حرام نمی کند برای بیست هزار تومن...!
راحتت کنم ما سرمان توی گوشیست و وقتهایی هم که نیست، غم نان و معاش نمی گذارد برویم تو را بخوانیم و بفهمیم...!
ما کتاب تورا کم خواندهایم...
از یک جاهایی امتحان بگیر که قبلا درس دادهای...!
دل ما را هم قرنطینه کن...
چهار تا قلچماق بفرست، ضد عفونیاش کنند، بعد بنشینیم توی یک حسینیهای، معطرش کنیم و دیگر هیچکس را راه ندهیم!
اصلا کلیدش دست خودت،
اتفاقاً خوب کاری کردی...
فقط یک چیزی...
لطفاً به محرّم آینده برسیم ...
تنها امید ما، همان چند قطره اشک و همان سینه زنی بر حسین توست...
آن را از ما دریغ نکن....
خدایا العفو العفو جسارت کردم ....
حامد عسکری
وقت ضد عفونی کردن اعمال و رفتار مان نرسیده ؟!
- بازدید: 1174