اعترافات عمر درباره امير مؤمنان على(عليه السلام)(اُولويّت على(عليه السلام) بر عمر و ابوبكر)

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

اعترافات عمر درباره امير مؤمنان على(عليه السلام)
اُولويّت على(عليه السلام) بر عمر و ابوبكر

راغب اصفهانى از ابن عبّاس نقل نموده كه گفت: شبى در حاليكه عمر سوار بر قاطر و من سوار بر اسب مى گشتيم عمر آيه اى قرائت كرد كه ذكر على بن ابى طالب در آن شده بود، و گفت:
«أمّا والله يا بنى عبدالمطلب، لقد كان علىّ فيكم اولى بهذا الامر منّى و من أبى بكر».
بخدا سوگند اى فرزندان عبدالمطلب همانا در بين شما، على در امر خلافت سزاوارتر از من و ابوبكر است.
پس من پيش خود گفتم: خدا از من نگذرد اگر از عمر بگذرم.
آنگاه گفتم: تو اى اميرالمؤمنين! اين سخن را مى گوئى در حاليكه ]تو و رفيقت ابوبكر[ با جست و خيز زمام امر را به دست گرفتيد و ما را كنار نهاديد!
عمر گفت: يواش اى بنى عبدالمطلب، آيا مگر شما اصحاب عمر بن خطّاب نيستيد؟!
پس من از همراهى با او عقب كشيدم و او كمى از من جلو افتاد و آنگاه گفت: راه بيفت، اگر نمى آيى، آنچه را گفتى دوباره بگو.
گفتم: تو مطلبى گفتى من هم جواب آنرا گفتم و چنانچه سكوت مى نمودى ما هم سكوت مى كرديم.
گفت: به خدا سوگند آن گونه كه ما درباره او رفتار كرديم نه از روى دشمنى بود؟؟، بلكه ما او را كوچك پنداشتيم و ترسيديم عرب و قريش بر او اتفاق نكنند.
پس خواستم به او بگويم رسول خدا با مأموريت هائى كه به او محول كرد و او آنها را انجام داد وى را كوچك نشمرد، اما تو و رفيقت او را كوچك شمرديد، كه گفت: ديگر كار از كار گذشته است، هم اكنون چه نظرى دارى؟ والله ما هيچ امرى را بدون نظر خواهى از وى برگزار نمى كنيم و كارى بدون اجازه او انجام نمى دهيم.(132)

_________________________________________________
(131) استيعاب، 8/211 چاپ حاشيه اصابه.
(132) محاضرات راغب، 7/213، و در چ بيروت ص 80 .