پرسش : در داستان حضرت موسى(عليه السلام) آمده است كه يك فرد قبطى را كه با يكى از بنى اسراييل درگير شده بود به قتل رسانيد و به همين جهت از مصر فرار كرد و هنگامى كه از طرف خداى متعال، مأمور دعوت فرعونيان شد عرض كرد
(وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ).( )
«وآنان برگردن من گناهى دارند; مى ترسم مرا بكشند».
و سپس در پاسخ فرعون كه قتل مزبور را به او گوشزد كرد، فرمود:
(فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضّالِّينَ).( )
«من آن كار را انجام دادم، در حالى كه از بى خبران بودم».
اين داستان چگونه با عصمت انبيا حتى قبل از بعثت ايشان سازگار است؟
پاسخ: اولاً: قتل فرد قبطى، عمدى نبود بلكه در اثر نواختن مشتى بر وى اتفاق افتاد.
ثانياً: جمله (وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ) طبق نظر فرعونيان گفته شده و منظور اين است كه ايشان مرا قاتل و گنه كار مى دانند و مى ترسم به عنوان قصاص، مرا بكشند.
ثالثاً: در جمله (وَ أَنَا مِنَ الضّالِّينَ) اگر چه كلمه «ضالّ» در فارسى به معنى گمراهى معنا مى شود، به معناى گم كردن راه است و اين راه مى تواند راه اعتقادى و يا راه و مسير عبور باشد; بنابراين حضرت موسى(عليه السلام) از اين كلمه دو پهلو در مواجهه با فرعون استفاده فرمودند تا بهتر بتوانند در گفت و گوى نرم با او وارد شوند كه به اصطلاح به اين گونه برخورد با خصم، مماشات گويند، چنان كه در مورد همين آيه شريفه از حضرت امام رضا(عليه السلام)سؤال شد، آن بزرگوار فرمودند:
«انا من الضّالين عن الطريق بوقوعى الى مدينة من مدائنك».( )
«]اين قصه وقتى اتفاق افتاد كه[ من راه را گم كرده بودم و ]ناخودآگاه[ وارد شهرى از شهرهاى تو شدم».
بنابراين گمراهى در اين آيه به معناى گمراهى اعتقادى نيست بلكه گم كردن راه است. به هر حال هيچ يك از آيات، دلالتى بر مخالفت حضرت موسى(عليه السلام) با تكليف الهى ندارد.