سخن در بیان روایات مربوط به دعای تعجیل فرج بود. دو روایت و برخی از نکات آنها را توضیح دادیم. اکنون به بقیه بحث توجه فرمایید.
روایت سوم
روایت سوم از امام صادق، علیهالسلام، است و دو بخش دارد. بخش اول درباره قوم بنیاسرائیل است که سالیان دراز زیر سلطه و شکنجه و اختناق شدید حکومت فرعون بسر میبردند. در این بخش، امام صادق، علیهالسلام، توضیح میفرماید که بنی اسرائیل از ظلم و ستم فرعون به ستوه آمده و به درگاه الهی روی آوردند; نالیدند و دعا کردند تا اینکه خداوند متعال نیز درخواست آنان را اجابت فرمود و زمان درازی را که قرار بود حضرت موسی بعد از آن زمان به نجات بنیاسرائیل بشتابد از آنان برداشت و به حضرت موسی و هارون امر فرمود تا آنها را از ظلم و حاکمیت فرعون خلاصی بخشند و بدین ترتیب در اثر رو آوردن به درگاه الهی، استغاثه و درخواست از حضرت ربوبی، فرج و گشایش نیز به آنان رو آورد; زمانی دراز بر آنان تعجیل شده و جلو افتاد.
اما بخش دوم روایت: آنگاه امام صادق، علیهالسلام، به بیان قسمت دوم حدیث پرداخته و میفرماید:
هکذا انتم لو فعلتم لفرج الله عنا همین طور شما [شیعیان و مسلمانان] هم اگر چنین کنید [و به درگاه خدا بنالید و دعا نمایید] خداوند به کار ما گشایش خواهد داد و فرج ما [خاندان] را خواهد رسانید.
فاما اذا لم تکونوا فان الامر ینتهی الی منتهاه. (1)
اما اگر اینچنین نباشید، این امر (یعنی امر غیبت) تا آخرین لحظه مقدر خود طول خواهد کشید.
برخی از نکات این روایت
در این روایت شریف، توجه به برخی از نکات ضروری است:
1- همان گونه که از حدیث برمی آید، بنی اسراییل با روی آوردن به خداوند و تغییر دادن روحیه و حالت فردی و اجتماعی خویش، زمینه را برای استجابت دعا و تغییر وضعیت موجود خود یعنی نابودی حکومت ظالمانه فرعون آماده نمودند; و این چیزی جز همان تحقق سنتحضرت حق در جهان نیست که:
خداوند وضع هیچ امتی را تغییر نمیدهد مگر آن که آنان خود را تغییر دهند. (2)
البته به نظر میرسد که بنیاسراییل در مورد وضعیت اجتماعی خود و مقابله با فرعون و خلاصه دیگر زمینههای آمدن حضرت موسی نیز به تلاش و جهاد پرداخته بودند، اما محتملا چون حضرت صادق، علیهالسلام، در مقام بیان اهمیت دعا و توجه به خداوند سبحان و تاثیر سرنوشتساز و نقش اصیل و محوری آن در به ثمر رسیدن تلاشها و مجاهدات بودهاند، تنها آن را بیان فرموده اند.
بهترین دلیل آنچه گفتیم خود دعا کردن دسته جمعی بنیاسراییل است; زیرا این حالت، بیانگر نارضایتی آنان از حکومت ظالمانه فرعون، اعراض آنان از وضع موجود خویش و آمادگی برای پذیرش حکومت الهی حضرت موسی، علیهالسلام، است. همین قدر غفلت زدایی و تغییر وضعیت خود، موجب شد تا سنت الهی در مورد آنان تحقق پذیرد و دعا و در خواستشان به درگاه حضرت حق پذیرفته شود. در عین حال، چنانکه اشاره گردید، آنچه در این روایت مورد تاکید قرار گرفته، تاثیر بسیار مهم و تعیین کننده دعا و استغاثه به درگاه الهی (برای رسیدن فرج) است. یعنی همانگونه که گفتیم شاید بنیاسراییل در تغییر وضع خود و ایجاد زمینههای قیام و آمدن حضرت موسی به مبارزه و مقاومت در برابر فرعون نیز پرداخته بودند (و این از مهمترین شرایط رهایی از ظلم فرعون و نیل به آزادی برای آنان بودهاست) اما از دعا، توجه به خداوند و آمادگی روانی و روحی برای نیل و پذیرش حکومتحجتحق و پیامبر خود غافل بودهاند; اما با روی آوردن به درگاه احدیت و دعا و التماس و درخواست از قادر متعال، این نقص را برطرف کرده و زمینه پذیرش و رسیدن به هدف بزرگ و نهایی خویش را کامل نموده اند.
2- نکته مهم در روایت این است که در اثر دعا و درخواست و استغاثه بنیاسراییل، آمدن حضرت موسی برای بنیاسراییل و سرنگون کردن حکومت فرعونی و نجات از سلطه او، زمانی دراز یعنی دهها سال جلو میافتد و به تعبیر دیگر «دعای تعجیل فرج» برای آنان به اجابت میرسد.
آنگاه امام صادق، علیهالسلام، همین نکته را در پایان حدیثبه شیعیان و پیروان خود گوشزد نموده و در حقیقت، هدف اصلی خویش را از ذکر داستان بنیاسراییل بیان میفرماید و آن این است که این سنت الهی در هر زمانی تحقق پذیراست. اگر شما شیعیان نیز، در کنار دیگر آمادگی ها، به درگاه الهی روی آورده و با دعا و درخواست و استغاثه، فرج ما اهلبیت را از خداوند درخواست کنید. حضرت حق آن را اجابت میفرماید و حکومت الهی ما به وقوع خواهد پیوست. و به بیان دیگر، خداوند متعال در فرج ما تعجیل خواهد کرد و امر حکومت ما را خواهد رساند; در غیر این صورت (یعنی در اثر غفلت و بیتوجهی شما) مساله غیبت امام و حجت الهی روند طبیعی خود را تا آخرین لحظه طی خواهد کرد و به درازا خواهد کشید.
3- نکته مهم دیگری که در این روایتبه چشم میخورد این است که عامل اساسی در دعا و رسیدن به مطلوب، التماس، اصرار و تضرع به درگاه خداوند است. بنابراین صرف به زبان آوردن دعا بدون روحیه طلب، استغاثه، اصرار و آمادگی نمیتواند تاثیری مهم و اساسی داشته باشد. چنانکه در روایت دیدیم بنی اسراییل از غفلت خویش به در آمده، جدا و حقیقتا به درگاه الهی روی آوردند، نالیدند، دعا و درخواست کردند و با گریه و تضرع، نجات و رهایی خود را از خداوند متعال طلب کردند.
نتیجه روایت
نتیجه روایت این است که: از جمله شرایط و زمینه های حتمی رسیدن امر فرج و حکومت اهلبیت، علیهمالسلام، درخواست جدی و حقیقی مردم از خداوند، آن هم با گریه و دعا و اصرار و تضرع است. در غیر این صورت، خدای ناخواسته، غیبت امام عصر، علیهالسلام، روند طبیعی خود را تا آخرین لحظه طی خواهد کرد و به درازا خواهد کشید.
بنابراین، مردم باید توجه کنند که آرمانی دارند بس مقدس، حیاتی، سرنوشتساز، مکتبی و انسانی و تحقق این آرمان شرطی مهم دارد و آن، تشنگی، خواهش، آمادگی و روی آوردن به خداوند متعال و خواستن آن از درگاه ربوبی است. و اینکه هرچه این عطش و آمادگی و درخواست از خداوند، بیشتر و عمیق تر باشد، آن آرمان زودتر به تحقق خواهد پیوست و امام صادق، علیهالسلام، نیز در روایت مذکور برهمین نکته تاکید میفرماید و نیز هشدار میدهد که اگر مردم از دعا و تضرع به درگاه الهی (برای تحقق آن) غفلت نمایند، این آرمان در دیرترین و دورترین موعد خود محقق خواهد گشت.
در واقع امام صادق، علیهالسلام، در این حدیث گرانقدر، دو نکته مهم را القا میفرماید:
یکی اینکه دعا و تضرع به درگاه ربوبی و فرج و ظهور را بهطور جدی از خداوند خواستن، تاثیر جدی دارد و آن را به جلو میاندازد; زیرا تحقق ظهور بستگی به آمادگی، تشنگی، توجه، بیداری و خلاصه شایستگی مردم دارد و همه این عوامل در دعا و تضرع و خواستن حقیقی از خداوند جمع است.
و دیگر اینکه امام صادق، علیهالسلام، دوستان و شیعیان خاندان نبوت را هشدار و آگاهی میدهد که از غفلتخارج شده و شایستگی لازم را کسب کنند; بیدار شوند و به آستان حضرت حق رو آورند، از خداوند ظهور امام خود را در خواست نمایند.
چند پرسش
پرسش اول: اینکه شما این قدر بر مساله دعا، تضرع و استغاثه به درگاه خداوند برای رسیدن ظهور امام عصر، علیهالسلام، پافشاری میکنید، این امر با عدم آمادگی مردم، غفلت آنان و عدم بلوغ عقلی و روحی آنان اصلا سنخیت ندارد. به علاوه، دعا کردن در چنین حالتی نیز از محتوا و تاثیر خود برخوردار نخواهد بود.
پاسخ به این ایراد، به طور خلاصه در سطور قبلی دادهشد. چنانکه دیدیم اساسا بیان امام صادق، علیهالسلام، برای بیدار کردن و تنبه مردم نسبت به همین غفلت و عدم آمادگی است. اگر قرار باشد ما همواره عدم آمادگی مردم را بنگریم، پس هیچ گاه نباید از ظهور امام عصر، علیهالسلام، و تحریک و ترغیب مردم برای طلب جدی از درگاه ربوبی سخن بگوییم. بالاخره باید با این غفلت و عدم آمادگی مبارزه کرد، هشدار داد، آنان را ترغیب و تشویق نمود و کمکم زمینه پذیرش ظهور را در آنها به وجود آورد و (همانطور که اشاره کردیم) خود این دعا و درخواست و تضرع به درگاه الهی، بخصوص در حالت دسته جمعی و عمومیاش، در به وجود آوردن این زمینه و آمادگی بسیار مؤثر است.
به علاوه، بارها اشاره نمودیم که این دعا و درخواست، در کنار دیگر آمادگیها باید باشد تا تاثیر واقعی خود را ببخشد.
از این گذشته، اکنون با گذشت بیست سال از انقلاب اسلامی ایران و بیداری و آمادگی نسبی مردم ایران (و بلکه مسلمانان و مستضعفان جهان)، به نظر میرسد سخن گفتن از «عدم بلوغ عقلی و روحی مردم» چندان موجه نباشد. اگر این سخن در نیم قرن قبل و پیشتر از آن گفته میشد، میتوانست وجهی داشته باشد; اما اکنون شرایط و زمانه و زمینه نسبتبه آن دوران بسیار عوض شده است و افکار عمومی دنیا، روند تکاملی بشر و بلوغ فکری و عقلی انسانها برای پذیرش چنین واقعهای رشد چشمگیری نموده است. پس در چنین شرایطی، سخن گفتن از آن آرمان مقدس و زمینهسازی برای تحقق آن، از جمله دعا و تضرع به درگاه الهی از تناسب و سنخیتبه دور نیست. امید استبا لطف الهی این تناسب و آمادگی به کمال خود برسد.
و نکته دیگر اینکه این ما نیستیم که بر مساله دعا و تضرع و استغاثه پافشاری میکنیم; چنانکه ملاحظه میشود خود رهبران دینی و امامان معصوم، علیهمالسلام، از جمله حضرت صادق، علیهالسلام، در احادیث و فرمودههای خود به این امر تاکید فرموده اند.
پرسش دوم: از کجا که خطاب امام صادق، علیهالسلام، به شیعیان زمان خود نباشد؟ مگر نه اینکه برخی از ائمه، علیهمالسلام، بخصوص امام صادق، علیهالسلام، در پی زمینهسازی برای تشکیل حکومت در زمان خود بودهاند؟ پس شاید حدیث آن حضرت فقط متوجه مخاطبان همان زمان بوده است؟
پاسخ: اینکه امام صادق، علیهالسلام، در پی زمینه سازی برای تشکیل حکومت و تحقق «امر» بودهاند، صحیح و متین است. اینکه اگر شیعیان آن حضرت آمادگی از خود نشان میدادند، بیتردید آن حضرت بدین امر دست میزد، این نیز صحیح است. اما قرائن و شواهدی که در خود روایت است، با احتمال مذکور سازگار نیست، زیرا:
اولا، آن حضرت در پایان روایتسخن از «منتهی شدن امر غیبتبه آخرین و دورترین مرحله آن» میفرماید; و میدانیم که این موضوع مختص به امام عصر، علیهالسلام، است و نه امام صادق و نه هیچ امام دیگری غیبت نداشته اند.
ثانیا، به فرض هم که احتمال مذکور را بپذیریم، باز هم فرمایش امام صادق، علیهالسلام، با انطباق آن با زمان ما منافاتی ندارد. یعنی سخن آن حضرت «منحصر» به زمان و مخاطبان ایشان در آن برهه نیست، بلکه میتواند مصادیق متعددی داشته باشد که بر همه زمانها، از جمله زمان ما نیز منطبق گردد. بعلاوه، سیاق روایت و روح کلی حاکم بر آن گواهی میدهد که آن حضرت درباره دعای تعجیل فرج، برطرف شدن زمان غیبت و آمدن منجی سخن گفته اند که فقط بر امام عصر عجل الله تعالی فرجه، و شؤون ایشان انطباق دارد.
پرسش سوم: یک پرسش مهم دیگر نیز وجود دارد و آن این است که در این روایت، سخن از آمدن حضرت موسی برای سرنگونی حکومت ظالمانه فرعونی و رهایی بنیاسراییل از سلطه جابرانه اوست; با این وصف آیا این روایتبا وضعیت کنونی ما در نظام جمهوری اسلامی و برپایی حکومتحق سازگار است؟ زیرا ما در زمان طاغوت زندگی نمیکنیم تا از خداوند بخواهیم ما را از آن نجات دهد.
پاسخ: پاسخ این پرسش نیز بس روشن است. اولا، آنچه در روایت امام صادق، علیهالسلام، بخصوص در قسمت دوم مورد تاکید قرار گرفته، لزوما مبتنی بر این نیست که دعای تعجیل فرج برای رهایی از سلطه و حکومت طاغوت است; بلکه روح و جوهره حدیث (چنانکه در سطور قبل نیز بدان اشاره شد) توجه به آرمان مقدس و بزرگ اسلام است; یعنی رسیدن فرج و ظهور امام عصر، علیهالسلام، است.
به بیان دیگر روی سخن متوجه جنبه مثبت و آرمانی و اثباتی قضیه است، بدین معنا که امام صادق، علیهالسلام، با هشدار و تذکار خود میخواهند مردم را به سوی آرمان بزرگ ظهور و فرج سوق دهند و این اعم است از اینکه مردم قبل از رسیدن به این آرمان بزرگ، در مراحل قبلی و مقدماتی آن باشند; مانند دوران ما که در نظام مقدس جمهوری اسلامی زندگی میکنیم; نظامی که آرمان نهاییاش رسیدن به دولت کریمه اهلبیت و حکومت جهانی امام عصر، علیهالسلام، است. و یا اینکه قبل از رسیدن به این آرمان بزرگ، جامعه ای و ملتی در زیر سلطه طاغوت باشند; در این صورت حدیث مذکور مشکلی نخواهد داشت. اشکال در سخن مستشکل در صورتی بروز میکند که ملتی مانند ما در نظام برحق و مقدس جمهوری اسلامی زندگی کنند. در این حالت آیا حدیث امام صادق، علیهالسلام، باز هم صادق خواهد بود؟
پاسخ مثبت است; زیرا اشکالی ندارد که ملتی در نیمه راه برپایی اسلام عزیز، آرمان رسیدن به مرحله نهایی و تکاملی آن را داشته باشد و برای زودتر رسیدن به آن، به درگاه خداوند روی آورده و با دعا و استغاثه آن را طلب نماید; بلکه باید گفت مگر ما آرزو، خواسته و آرمانی جز این داریم؟!
ثانیا، ما باید وسعت دید و گستره نگرش خود را از محدوده کشور و نظام خود فراتر ببریم و امت اسلام و بلکه مستضعفان و محرومان جهان را در نظر بگیریم.
آیا اکنون کشورهای اسلامی گرفتار چنگال طاغوتها و فرعونها نیستند؟ آیا بشر مستضعف و سیه روز کنونی در جهان، تحت سلطه استکبار به سر نمیبرد؟ آیا در آتش ظلم آن نمیسوزد؟ آیا ستم و بیداد و بدبختی و تباهی دنیا را فرا نگرفته است؟
نکته ظریف دیگری که ظاهرا در فرمایش امام صادق، علیهالسلام، دیده میشود در تغبیر «لفرج الله عنا» است (اگر شما شیعیان از خداوند بخواهید، خداوند متعال «برای ما» گشایش و فرج را خواهد آورد).
اگر منظور امام صادق، علیهالسلام، خود اهل بیتباشد، در این صورت مفهوم این بخش از حدیث این خواهد شدکه: اگر شما شیعیان از خداوند درخواست کنید، ما را از سختی و فشار نجات داده و «به کار ما» گشایش عنایت خواهد فرمود.
چنانچه استنباط نکته مزبور صحیح باشد، این روایتباید شیعه و دوستدار اهلبیت، علیهمالسلام، بخصوص دوست و منتظر امام عصر، علیهالسلام، را در غمی عمیق و غصه و اندوهی بس ژرف فرو ببرد; زیرا محب از ناراحتی و گرفتاری محبوب در رنج و اندوه میافتد. تردیدی نیست که امروز روی این کره زمین، کسی مانند امام و مولایمان امام زمان، ارواحنافداه، غمناک و اندوهگین نیست. او کسی است که بتمامی حوادث و وقایع آگاهی دارد. بیش از همه از ظلمها، ستمها، استثمارها، استکبارها، فسادها، و نیز از غفلتها و جهالتها رنج میبرد و ناراحت است.
او کسی است که مامور و ذخیره الهی برای برطرف کردن تمامی این سیاهیها، تباهیها، بیعدالتیها و نامردمیهاست. او منتظر آن است که مستضعفان و محرومان جهان، امت اسلام و بخصوص دوستان و شیعیانش تشنه و خواهان او شوند; او را بخواهند و ظهور و فرجش را از حضرت حق طلب نمایند تا زمینه روانی و روحی لازم برای حکومت آن عزیز فراهم آید.
او کسی است که حکومتبر جهان، حق او و تنها شایسته اوست و چون میبیند این حق در چنگ نااهلان و حاکمان ستمگر جهان افتاده، غم و غصه وجود مبارکش را فرا میگیرد. به این حدیث (3) خوب بنگرید; امام باقر، علیهالسلام، فرمود:
ما من عید للمسلمین اضحی و لا فطر الا و هو یتجدد لآل محمد فیه حزن... لانهم یرون حقهم فی ید غیرهم
هیچ عید قربان و عید فطری فرا نمیرسد مگر اینکه غم و اندوه آل محمد تازه میشود; زیرا حق خود را در دست نااهلان میبینند.
در حقیقت میتوان به نوعی تعبیر کرد که گویا آن حضرت «گرفتار دست ظالمان و ستمگران» است و دعا برای فرج آن حضرت از مهمترین واجبات و فرایض است. شاید معنای جمله و فرازی از دعای عصر جمعه در حق آن حضرت، ناظر به همین معنا باشد. در این فراز میخوانیم:
و خلصه من ایدی الجبارین.
بار الها آن حضرت را از دستستمگران رهایی بخش.
البته به نظر عمیقتر باید گفت آن حضرت با تکیه بر قدرت لایزال الهی و با پشتوانه والاترین مرتبه بندگی و بودیتحضرت حق، هیچ ترس و باکی از هیچ قدرتی جز حضرت ربوبی ندارد، اما گرفتاری و ناراحتی دوستان و شیعیان آن حضرت بلکه گرفتاری و ناراحتی تمامی انسانهای دربند و محروم و مستضعف است که قلب مقدس و نازنینش را از شدت غم و غصه میفشارد و در اندوه فرو میبرد.
شیعیان و دوستان آن حضرت، فرزندان معنوی آن بزرگوارهستند، و ناراحتی آنان به حقیقت ناراحتی ایشان است. (4) و اگر در حدیث تعبیر به «عنا» (فرج و گشایش «ما») شده، در واقع ناراحتیها و گرفتاریهای شیعیان و دوستان خود را در نظر داشته اند.
در هر حال، اعتقاد، معرفت، محبت و ارتباط درونی و معنوی دوستداران و منتظران آن عزیز ایجاب میکند برای فرج و ظهورش به درگاه الهی بنالند و با دعا و استغاثه آن را از حضرت پروردگار طلب نمایند. هر چه این معرفت و محبت بیشتر باشد، محب بیشتر خواهد سوخت.
و از رنج و ناراحتی محبوب، غمگین تر و گرفته تر خواهد شد و در نتیجه برای فرج و ظهور او بیشتر دعا خواهد کرد.. (5)
موعود :: بهمن و اسفند 1378، شماره 18
_________________________
1. السلمی السمرقندی، محمدبن مسعودبن عیاش، تفسیر العیاشی، ج2، ص154.
2. سوره رعد (13)، آیه 11.
3. سیدبن طاووس، کتاب الاقبال، ص279.
4. از امام معصوم حضرت ابوالحسن، علیهالسلام، نقل شده است که در حدیثی در وصف شیعیان فرمود:
ما من احد من شیعتنا یمرض الا مرضنا لمرضه، و لا اغتم الا اغتممنا لغمه، و لا یفرح الا فرحنا لفرحه...
هیچ یک از شیعیان ما نیست که مریض شود مگر اینکه ما نیز بخاطر او مریض میشویم; و مغموم و اندوهگین نمیشود مگر اینکه ما نیز بخاطر او غمگین میشویم; و خوشحال نمیگردد مگر اینکه ما نیز بخاطرش خوشحال شویم...; (الشیخ الصدوق، صفات الشیعه، ص3)
5. گر چه مقال رو به پایان آمد، اما بابی تازه از سخن دل باز شد; لیکن ضیق مجال اجازت ورود به آن را به ما نمیدهد. بدین روی تو دوستدار و محب امام زمان، خود بدین باب وارد شو و بهره خویش را از آن برگیر.