اي نبي طلعت اي الهي ذات
ملكوتي جمال هستي و هست
مادرت فاطمه است امّ البنين
پري و حور و انس و جان و ملك
كس نديدم كه رو سپيد شود
تو چه شبها به روز آوردي
با خدا هر كه چون تو دارد راه
با خدا هر كه چون تو دارد راه
تو همان عبد صالحي كه سلام
بر تو اي مهر دلفروز درود
من و وصف كمال تو حاشا
به درت آمدم ز روي نياز
به من از خرمن هدايت خويش
كربلا را نديده ام اما
من بيمايه سخن نشناس
چه بگويم كه گفت خير الناس
اي فدائي راه دين عباس
هست آئينه دل پاكت
ده چه زيبا كشيد نقش ترا
به جمالت حسين مي نگرد
تو ابوفاضلي و ام بنين
به محمد قسم عجب نبود
تو به دانشگه وفا داري
روز پيكار چون علي داري
شد قيام تو خونفشان اما
طوق مهر و دلنواز ولي
شور عشقي كه در وجود تو هست
پرچم عشق را بدست تو داد
تو علمدار (فضل اللهي)
كيستم من زخرمن فيضت
من به مدح تو كمتر از همه ام
چه بگويم كه گفت خير الناس
با تو از بس كه انس دارد دل
كربلاي تو كعبه عشق است
دارد از شور عشق تو هيجان
با كمال ارادت و اخلاص
گر تو دلبر اشارتي بكني
يك نفس بي غمت بسر بردن
شكر نعمت نه من توانم گفت
بر رگ و ريشه ام بهر ضربان
جاي عشق است و بر همه اعضاء
گرم شوق توأم و گر فرياد
چه بگويم كه گفت خير الناس
اين كه شعرم تراست و نوشين است
گريه آبي بر آتش غمهاست
گريه آئينه صفاي درون
خون چكد از گلاب گريه من
مي رسد چشم زخم بر چشمي
يا ابوالفضل اي كه در تو نهان
حكمفرما، ولايت پدرت
شعرم از داغ تو ملال انگيز
سپر سينه است شكست چرا
بر لب آب تشنه جان دادن
عزم و رأي تو در خور تمجيد
خون پاكت بروي خاك نوشت
تا ابد هست زنده و جاويد
من كه چون شمع در مصائب تو
چه بگويم كه گفت خير الناس
-------------------------------------
شعری از محمد جواد غفور زاده