نشناخته را محرم هر راز مكن قفل دل خود بر همه كس باز مكن
در قلك دل براى آينده خويش جز عشق خدا و دين پسانداز مكن
نشناخته را محرم هر راز مكن قفل دل خود بر همه كس باز مكن
در قلك دل براى آينده خويش جز عشق خدا و دين پسانداز مكن
١- دوران پيش از كودكى
١- دوران پيش از كودكى
آنچه در ساختن شخصيتيك انسان مؤثر است، خيلى پيشتر ازمدرسه و جامعه آغاز مىشود و به مساله تغذيه، شير مادر، روحيات والدين، شرايط ايام باردارى، انعقاد نطفه و... هم مربوط مىشود و موضوع وراثتنيز، در جاى خود مهم است.
اهل معرفت و انسانهاى دقيق و ارزشى، در به وجود آوردن نسلى پاك، نجيب، باايمان و اهل صلاح و فلاح، به اين نكات و ريزهكاريها هم توجهمىكنند.
در زندگىنامه بسيارى از بزرگان دين يا شهيدان اسلام مىخوانيم ومىشنويم كه مادرانشان آنان را با وضو شير دادهاند، ايام باردارى وشيردادن، مواظب حالات روحى خود، غذاى حلالى كه مىخوردهاند، مجالسى كه شركت مىكردهاند، كتابهايى كه مىخواندهاند و... بودهاند. اينمراقبتها در روحيه و خصلتهاى كودك تاثير مىگذارد. اينكه مادر در ايامباردارى يا هنگام شير دادن، چه صداها و نوارهايى بشنود (ترانه يا تلاوتقرآن يا نوحه و مداحى و...) و چه تصاوير و فيلمهايى ببيند، در چه جلساتىشركت كند، با چه كسانى معاشرت داشته باشد، در تكوين شخصيتمعنوى فرزند بىاثر نيست. برخى از سفره امام حسينعليه السلام و اطعام ايامعاشورا و غذاهاى نذرى، به قصد تبرك استفاده مىكنند. اين ايمانها وعقيدهها به نوزادهم منتقل مىشود.
آنچه در آداب و سنن اسلامى در مورد كودكان و نوزادان است (از قبيل: از خداوند فرزند صالح خواستن، دايه صالح گرفتن براى شير دادن، توجه بهانتقال اخلاق دايه به فرزند، كام نوزاد را با آب فرات و تربت كربلا برداشتن، هنگام تولد و نامگذارى در گوش او اذان و اقامه گفتن، نام نيك بر او نهادن، از نام ائمه بر فرزندان گذاشتن، ياد دادن قرآن و حديث اهل بيتبهفرزندان و آموختن نماز و واداشتن به روزه و...) همه نشان دهنده تاثيراينگونه امور در خلق و خوى كودكان است.
از علىعليه السلام روايت است كه فرمود: من از خداى خود فرزندانى زيباروى وخوش قامت نطلبيدم، بلكه از پروردگارم خواستم فرزندانى به من عطا كندكه مطيع خدا و خائف از او باشند، تا هر گاه به آنان مىنگرم كه مطيعخدايند، چشمانم روشن گردد.(1)
امام سجادعليه السلام نيز در دعاى مخصوص فرزندان، بيشتر نكتههاىمعنوى و دينى و اخلاقى و صلاح و فلاح و تقوا و بصيرت و اطاعتخدا ومحبت اولياى الهى و دشمنى با دشمنان خدا مىطلبد:
«و اجعلهم ابرارا اتقياء بصراء سامعين مطيعين لك ولاوليائكمحبين مناصحين و لجميع اعداءك معاندين و مبغضين».(2)
پس دوران كودكى، فصل تربيت دينى و تربيت ولايى كودكان است ومحبت اهل بيت هم يكى از شاخههاى همين «تربيت دينى» است.
من غم و مهر حسين، با شير از مادر گرفتم روز اول كامدم، دستور تا آخر گرفتم
بر مشام جان زدم يك قطره از بوى حسينى سبقت از مشك و گلاب و نافه و عنبر گرفتم
حضور ما در جلسات حسينى و اشك ريختن در سوگ اباعبداللهعليه السلام وشنيدن حرف و حديث امامان و اهل بيت، در روح كودكى كه در رحم يا درآغوش دارد، تاثيرگذار است.
«... در حسينيه دلمان، مرغهاى محبتسينه مىزنند و اشكهاى يتيمدر خرابه چشم، بيقرارى مىكنند. سينه ما تكيهاى قديمى است، سياهپوش با كتيبه درد و داغ. درب آن با كليد «يا حسين» باز مىشود وزمين آن با اشك و مژگان، آب و جارو مىشود.
ما دلهاى شكسته خود را وقف اباعبداللهعليه السلام كردهايم و اشك خود را نذركربلا، و اين «وقفنامه» به امضاى حسينعليه السلام رسيده است. اين است كهزيارت، ترجيع بند ايام سال ماست.
صبحها وقتى سفره دعا و عزا گشوده مىشود، دل روحمان گرسنهعاطفه و تشنه عشق مىشود. ابتدا چند مشت «آب بيدارى» به صورتجان مىزنيم، تا «خواب غفلت» را بشكنيم. زيارتنامه را كه مىبينيم، چشممان آب مىافتد. «السلام عليك» را كه مىشنويم، بوى خوش كربلابه مشاممان مىرسد. تودههاى بغض در گلويمان متراكم مىگردد و هواىدلماى ابرى مىشود و آسمان ديدگانمان بارانى.
سر سفره ذكر مصيبت، قندان دهانمان را پر از حبه قندهاى «ياحسين» مىكنيم و نمكدان چشممان دانه دانه اشك بر صورتمانمىپاشد. به دهان كه مىرسد، قند و نمك در كاممان مىآميزد و اينمحلول شور و شيرين، درمان عشق ماست و نمكگير سفره حسينعليه السلاممىشويم. اين است كه تا آخر عمر، دست و دل از حسينعليه السلام بر نمىداريم.آنگاه جرعه جرعه زيارت عاشورا مىنوشيم و سر سفره توسل، «ولايت» رالقمه لقمه در دهان كودكانمان مىگذاريم.
غذاى ما از عطاى حسينعليه السلام است. الحمدلله... در اين خشكسالى دلو قحطى عشق، نم نم باران اشك، غنيمتى است كه رواق آينه كارى شدهچشمان ما را شستشو مىدهد. خدايا ما را به چشمه كربلا و نهر علقمهتشنهتر كن و معماراشك را براى آبادى دلهايمان بفرست.
امروز بر سردر دلهاى ما پرچمى نصب شده كه بر آن نوشته است: «السلام عليك يا اباعبدالله».(3)
ريشههاى حب اهل بيت، در دوران خردسالى و شيرخوارگى نيرومىگيرد و در جوانى و بزرگسالى ميوه و برگ و بار مىدهد. آرى...
به جام جان نريخت مهر ديگرى از آن دمى كه دل شد آشناى تو
اين مرحله، به مراقبتها و رفتارهاى والدين در دوران شيرخوارگى ونوزادى فرزندان مربوط مىشود.
اما... اينك ماييم و كودكان و نوجوانان موجود در جامعه و ضرورت واهميت تربيت ولايى و دينى آنان.
در اينكه چگونه مىتوان جوانان و نوجوانان را «محب آل محمد» ودوستدار اهلبيتعليهم السلام بارآورد، راههاى مختلفى وجود دارد. برخى از اينراهها جنبه ذهنى و تئورى دارد، يعنى طرح موضوعات و مباحثى كه نتيجهآن ايجاد كشش و جذبه نسبتبه خاندان پيامبر است. عمدتا بيان فضايلو مناقب و مقامات و شرح حال و سيره اولياء الهى، حتى ذكر شمايل واوصاف ظاهرى آنان، از اين بخش است. بعضى حتى از راه تصاوير وعكسهاى منسوب به پيامبر و امامان، به آنان علاقه پيدا مىكنند و تصوير، گذرگاه و معبرى براى ورود به دنياى زيبا و دوستداشتنى اولياى دينمىشود. برخى هم جنبه عملى و كاربردى است، يعنى اجراى برنامهها ياتوجه به نكات اجرايى و كاربردى كه نتيجه آن جاى گرفتن محبتاهلبيتعليهم السلام در دل كودكان و جوانان است و اين كار، عمدتا از سوى پدرانو مادران، اولياء و مربيان، برنامهسازان، مسؤولان فرهنگى و تربيتى كشورو چهرههاى مورد توجه و علاقه نسل نوجوان در جامعه است.
اينك برخى از اين راهها و شيوهها برشمرده مىشود:
٢- پيوند با آب فرات و خاك كربلا
٢- پيوند با آب فرات و خاك كربلا
استفاده از نمادها و سمبلهايى كه به نوعى ارتباط با اهل بيت دارد، اينرابطه را تقويت مىسازد. «عاشورا» برجستهترين مظهر خط ولايت نسبتبه اين خاندان است.
«شهادت» و «عطش» نيز دو جلوه مهم عاشوراست.
«آب فرات» يادآور تشنگى امام و اهل بيت او و وفاى عباسعليه السلام است و«تربت» سيدالشهدا، خاك آميخته به خون «ثارالله» است و اين دو، فرهنگ عاشورا و حب اهل بيت را با خود دارند.
در تعاليم شيعه، از سنتهاى مؤكد مذهبى، برداشتن كام نوزاد هنگامتولد، با تربتسيدالشهدا و آب فرات ستيعنى اندكى از اين يا آن، به كامنوزاد ماليدن، يا در دهان او چكاندن.
اين كار، هم پيوند دادن نوزادان از همان بدو تولد با اين خاندان وعاشوراست، هم نشان عشق والدين به ايجاد اين رابطه است، هم تاثيرطبيعى اين «آب و خاك» در سرشت و طينت و خلق و خوى فرزندان است.همچنان كه طبق احاديثبسيار، خداوند در تربتسيدالشهدا «شفا» وخاصيت درمانى قرار داده است، (4) اثر ايجاد محبت و امنيت هم در اينتربت و آن آب نهاده است. پس، از راههاى عملى، يكى هم عمل به اينسنت دينى است. اثر ايجاد محبت در روايات مربوط به آن هم بيان شدهاست. امام صادقعليه السلام فرمود:
«حنكوا اولادكم بماء الفرات».(5)
كام نوزادان خود را با آب فرات برداريد.
امام صادقعليه السلام به سليمان بن هارون بجلى فرمود:
«ما اظن احدا يحنك بماء الفرات الا احبنا اهل البيت».(6)
گمان نمىكنم كه كسى با آب فرات، كام نوزاد را بردارد مگر آنكه ماخاندان را دوستبدارد.
آن حضرت، فرات را نهرى بهشتى مىداند كه به خدا ايمان آورده استو روزى يك قطره از بهشت در آن مىچكد. و نيز فرمود:
«من شرب من ماء الفرات وحنك به فهو محبنا اهل البيت».(7)
هر كس از آب فرات بنوشد، يا كام كودك را با آن بردارد، يقينا دوستدار ماخاندان خواهد بود.
علىعليه السلام فرمود:
«ان اهل الكوفة لو حنكوا اولادهم بماء الفرات لكانوا شيعةلنا».(8)
اگر كوفيان، اولاد خودرا باآبفرات، كام برداشته بودند، شيعه ما مىشدند.
امام صادقعليه السلام فرمود:
«ما احد يشرب من ماء الفرات و يحنك به اذا اولد الا احبنا، لان الفرات نهر مؤمن».(9)
هيچ كسى نيست كه از آب فرات بنوشد، يا وقتى فرزند آورد، كام او را باآب فرات بردارد، مگر آنكه دوستدار ما شود، چرا كه فرات، نهرىمؤمن است.
آن حضرت، در مورد كام برداشتن نوزادان با تربتسيدالشهدا هنگامتولد، چنين دستور داده است:
«حنكوا اولادكم بتربة الحسين، فانها امان».(10)
فرزندان خود را با تربتحسينعليه السلام كام برگيريد، چرا كه مايه ايمنىاست.
البته در روايات، تاكيد شده است كه اين بهرهگيرى درمانى از تربت، وقتى است كه انسان به اين نكته باور داشته باشد كه خداوند در تربت آنحضرت، اين نفع و خير را قرار داده است.(11)
سنت آميختن آب يا شربتبه تربتسيدالشهدا و نوشيدن و نوشاندنآن به ديگران جهت درمان، زمان ائمه هم رواج داشته است.(12) امروز نيزميان معتقدان و شيفتگان اين مكتب، رايج است.(13)
٣- استفاده از علاقه به محبوبيت
٣- استفاده از علاقه به محبوبيت
هر كس دوست دارد مورد علاقه و محبت ديگران باشد و مورد توجهقرار گيرد. در جذب افراد، اظهار علاقه خيلى مؤثر است، بخصوص آنطرفى كه انسان مورد علاقه او باشد اگر شخصيتى معروف، مهم و معتبرباشد، مورد رغبتبيشترى است. تا چه رسد به اينكه آن طرف، خدا وحضرت رسولصلى الله عليه وآله و ائمه اطهارعليهم السلام باشند. بايد چنين القا كرد كه رشتهمحبت و علقه ولايى با اهلبيتعليهم السلام موجب مىشود انسان محبوب خدا ورسول خدا صلى الله عليه وآله گردد و چه موهبتى بالاتر از اين؟ طرح اين مساله كهائمهعليهم السلام دوستدارانشان را دوست دارند، ايجاد محبت مىكند. روايت دراين زمينه بسيار است، از جمله اين حديث:
كسى به محضر امام علىعليه السلام رسيد و گفت: السلام عليك يااميرالمؤمنين و رحمةالله و بركاته، كيف اصبحت؟ سلام (و رحمت وبركات خدا) بر تو اى امير مؤمنان. چگونه صبح كردى و چگونهاى؟
حضرت سر بلند كرد و پاسخ سلامش را گفت و فرمود:
«اصبحت محبا لمحبنا و مبغضا لمن يبغضنا».(14)
صبح كردم، در حالى كه دوستدار دوستدارمان هستم و دشمن كسى كه باما دشمنى دارد.
طرح مساله حب متقابل و رضايت طرفينى ميان خدا و بنده ياپيامبرصلى الله عليه وآله و امت، كارساز است. قرآن هم نمونههايى دارد، همچون: «رضى الله عنهم و رضواعنه»، (15) «فسوف ياتى الله بقوم يحبهم ويحبونه».(16) كه در مورد اهل ايمان و عمل صالح و متعهدان به دين و ثابتقدمان در راه خداست.
با طرح اينكه خدا چه كسانى را دوست مىدارد؟ و پاسخ اين كه محباناهل بيت را، و نتيجهگيرى اين كه پس محبوب خدا شدن هم در سايهمودت اهلبيت است، علاقهها را به اين خاندان مىافزايد.
هم دوست داشتن برگزيدگان افتخار است، هم محبوب آنان بودنارزش است. در زيارت «امينالله»، در حرمهاى ائمه معصومين از خداوندچنين درخواست مىكنيم:
خدايا! دل و جان مرا شيفته اولياى برگزيدهات قرار بده و مرا در زمين وآسمانت محبوب گردان:
«محبة لصفوة اولياءك، محبوبة فى ارضك و سماءك».(17)
دوستى با اهلبيتعليهم السلام انسان را با اين خانواده همخون و همدلمىسازد و عضو اين خانواده الهى مىگرداند. همچنان كه سلمان فارسى رارسول خداصلى الله عليه وآله از اين دودمان دانست و فرمود: «سلمان منا اهل البيت» (18) «سلمان از ما خاندان است».
چنين تعبيرى را پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله درباره ابوذر غفارى هم فرموده است وامام صادقعليه السلام نيز درباره فضيل بن يسار (19) و يونس بن يعقوب (20) فرمودهاست كه اينان از ما خاندان هستند.
اين موهبتبزرگى است كه انسان از خاندان پيامبر محسوب شود.محبت اهلبيت، چيزى است كه اين امتياز را براى دوستدار مىآورد. بهاين دو حديث توجه كنيد (كه يكى محبت و ديگرى تقوا و عمل صالح رازمينهساز عضويت در مجموعه اهلبيت مىداند):
امام باقرعليه السلام: «من احبنا فهو منا اهل البيت» (21) «هر كه ما را دوستبدارد از ما خاندان است».
امام صادقعليه السلام: «من اتقى منكم و اصلح فهو منا اهل البيت».(22) «هر كس از شما كه تقوا پيشهكند و در پى صلاح و اصلاح باشد، او از مااهلبيت است».
توجه به اين نكته مهم است كه محبتبه تنهايى، بدون تقوا و صلاح واصلاح، چندان كارساز نيست و محبت واقعى به همان همسويى مىكشد.
٤- توجه به عنايت اهل بيتبه شيعه
٤- توجه به عنايت اهل بيتبه شيعه
پيروان و دوستداران اهل بيتعليهم السلام، مورد عنايت و توجه و تقدير خاندانپيامبرند. توجه داشتن و توجه دادن به اين عنايت و محبت و تكريم، محبت آنان را در دلها ايجاد مىكند يا مىافزايد. اهل بيت، هوادارانشان رادوست دارند، آنان را مىشناسند، آنان را شاخ و برگ درختى مىدانند كه بهخودشان مربوط مىشود، در دنيا گرفتارىهايشان را حل مىكنند، در آخرتاز آنان شفاعت مىكنند و محبان خويش را از ياد نمىبرند.
در اين زمينه احاديث فراوانى است كه به چند نمونه اشاره مىشود:
1 - حذيفة بن اسيد غفارى گويد: امام حسن مجتبىعليه السلام وقتى با معاويهصلح كرد و به مدينه برمىگشت همراهش بودم. پيش او يك بار شتر بودكه همواره همراه آن بود و جدا نمىشد. روزى گفتم: اين بار چيست كه از توجدا نمىشود؟
فرمود: مىدانى چيست؟ گفتم: نه. فرمود: «ديوان» است. گفتم: ديوان ودفتر چيست؟ فرمود: دفتر شيعيان ماست، نامهايشان در آن است: «ديوانشيعتنا فيه اسماؤهم».(23)
2 - امام صادقعليه السلام به ابوبصير فرمود:
«... و عرفنا شيعتنا كعرفان الرجل اهل بيته».(24)
ما شيعيان خود را مىشناسيم، همانگونه كه يك فرد، خانواده خود رامىشناسد.
3 - امام سجادعليه السلام فرمود: ما هر كس را ببينيم، مىشناسيم كه مؤمنحقيقى استيا منافق. شيعيان ما ثبتشدهاند و نامهايشان و نامهاىپدرانشان معروف است، خدا از ما و از آنان پيمان گرفته است، هر جا كه ماوارد شويم آنان نيز وارد مىشوند:
«ان شيعتنا لمكتوبون معروفون باسمائهم و اسماء آبائهم، اخذالله الميثاق علينا و عليهم، يردون مواردنا و يدخلونمداخلنا».(25)
4 - امام كاظمعليه السلام در مورد آيه «وممن هدينا و اجتبينا» (26) فرمود:
«فهم والله شيعتنا الذين هداهم الله لمودتنا واجتباهملديننا...».(27)
به خدا قسم آنانند شيعيان ما، آنان كه خداوند بر مودت و دوستى ماهدايتشان كرده و براى آيين ما آنان را برگزيده است.
اين كه انسان توفيق مودت و پيروى اين خاندان را داشته باشد، توفيقارزشمندى است كه نصيب همه نمىشود و بر اين نعمت معنوى بايدخداوند را سپاس گفت. عنايت ديگر ائمه، در مورد حساب و شفاعتشيعهجلوهگر است كه در حديثبعد آمده است.
5 - امام صادقعليه السلام در ذيل آيه «ان الينا ايابهم ثم ان علينا حسابهم» (28) فرمود:
«اذا كان يوم القيامة جعل الله حساب شيعتنا علينا...».(29)
چون روز قيامت فرا رسد، خداوند حسابرسى شيعيان ما را برعهده مامىگذارد.
و در حديث ديگرى از آن حضرت است:
«نشفع لشيعتنا فلا يردنا ربنا».(30)
ما براى شيعيان خود شفاعت مىكنيم، خداوند هم شفاعت ما را ردنمىكند.
6 - امام صادقعليه السلام فرمود:
«اينما نكون فشيعتنا معنا».(31)
ما هر جا كه باشيم، پيروان ما با مايند.
حتى در ورود به بهشت نيز اين همراهى وجود دارد، علىعليه السلام فرمودهاست: از هشت در بهشت، پنج در است كه شيعيان و دوستداران ما اهلبيت از آن وارد مىشوند:
«... و خمسة ابواب يدخل منها شيعتنا و محبونا».(32)
7 - امام صادقعليه السلام در مسجد، گروهى از شيعيان را ديد، به آنان نزديكشد و سلامشان داد و فرمود: به خدا قسم من بوى شما و روح شما را دوستدارم، ما را با تقوا و تلاش، يارى كنيد. شما ياران دين خداييد، شماپيشتازان به سوى بهشتيد، ما بهشت را براى شما تضمين كردهايم، هرچيزى شرفى دارد، شرافت دين، شيعه است. هر چيزى ستونى دارد، ستوندين، شيعه است. هر چيزى سرورى دارد، و بهترين مجالس و سرور آنها، مجالس شيعه است:
«والله انى لاحب ريحكم و ارواحكم... انتم السابقون الىالجنة، قد ضمنا لكم الجنان بضمان الله و رسوله... الا و ان لكلشىء شرفا و شرف الدين الشيعة، الا ان لكل شئ عمادا و عمادالدين الشيعة، الا و ان لكل شئ سيدا و سيد المجالس مجالسشيعتنا».(33)
8 - امام باقرعليه السلام درباره «شجره طيبه» كه در قرآن است، فرمود: آندرخت، حضرت رسولصلى الله عليه وآله است، تنه آن، علىعليه السلام است، شاخهاشفاطمهعليها السلام است، ميوههايش فرزندان فاطمه زهرايند و شيعه، برگهاى آندرختاند (و اوراقها شيعتنا) هرگاه يكى از شيعيان ما از دنيا برود، برگى ازآن درخت افتاده و هرگاه نوزادى براى شيعه به دنيا آيد، به جاى آن برگ، برگى مىرويد.(34)
9- اميرالمؤمنينعليه السلام فرمود:
«ان الله تعالى اطلع الى الارض فاختارنا واختار لنا شيعةينصروننا و يفرحون بفرحنا و يحزنون لحزننا و يبذلون انفسهمو اموالهم فينا، فاولئك منا و الينا وهم معنا فى الجنان».(35)
خداوند بر زمين اشراف و عنايت و نگاه كرد پس ما را برگزيد و براى ماپيروانى برگزيد كه ما را يارى مىكنند، با شادى ما شاد مىشوند، بر اندوهما اندوهگين مىشوند و جانها و مالهايشان را در راه ما خرج مىكنند، پس آنان از ما و به سوى مايند و آنان در بهشتبا ما خواهند بود.
اين نيز عنايتخدا و اهل بيتبه پيروان اين خاندان و برگزيدگى ومنتخب بودن صاحبان اين محبت و ولايت را مىرساند. اين عناياتخاص، موجب ازدياد محبت انسان به اين خاندان جود و كرم مىشود ودلبستگى و دلدادگى مىآورد.
درباره جايگاه و منزلتشيعه نزد ائمه اطهار و توجه خاصى كه بهمواليان خود دارند و مقامى كه خدا براى سيرابشدگان از چشمه محبت وولاى آل الله قرار داده، آن قدر حديث است كه از شمار بيرون است. نقلآنها كتابى قطور خواهد شد. اما براى آشنايى با مضامين گوشهاى از ايناحاديث، عنوان بعضى از اين فضيلتها و ويژگيها را مىآوريم: (36)
شيعيان علىعليه السلام در قيامتسيراب، و رستگار و كاميابند. شيطان برپيروان علىعليه السلام سلطه ندارد. شيعيان على شيعه خدايند، شيعيان على، آمرزيدهاند، در قيامتبه دست علىعليه السلام از كوثر سيراب مىشوند، پيروان اودر دنيا و آخرت منصورند و برگه عبور از آتش مىگيرند و ايمناند، اگر شيعهنبود، دين خدا استوار نمىشد، آنان بهترين بندگان و بر صراط حقاند ودين اهل بيت را گرفتهاند، شيعيان ما به خدا و به عرش خدا و به مانزديكتر از ديگرانند، پيروان ما گواه و شاهد بر مردم ديگرند، ما و شيعه ما«اصحاب اليمين» هستيم، شيعيان ما هدايتيافته، صابر، گرانقدر، صادقو رها از سلطه و نفوذ شيطانند، پيروان ما هنگام رستاخيز، با چهرههاىنورانى از قبرها برانگيخته مىشوند و سواره به محشر مىآيند، با نور خدايىمىنگرند، از سرشت ما آفريده شدهاند، هم ما برگزيدهايم هم شيعيان ما، آنان از شعاع نور ما خلق شدهاند. خداوند در دنيا شيعه ما را از گناهانشانپاك مىكند، خداوند از شيعيان ما ميثاق ولايت گرفته است، ما گواه برشيعيانيم و شيعيان شاهد بر ديگرانند، شيعيان ما مىتوانند نسبتبهخانواده خود هم شفاعت كنند، شهيد شيعه بر شهداى ديگر برترى دارد، پيروان با ايمان ما با پيامبر خويشاوندند و... صدها كرامت و فضيلتارجمند.
البته اين اوصاف و فضايل و جايگاه والا، به همان اندازه كه قيمتى ومحبتآور و دوست داشتنى است، مسؤوليت و تعهد و مراقبت و ديندارىبيشترى مىطلبد، تا انسان شايسته اين همه مقام و رتبه شود (به نكاياتپايانى اين جزوه دقت كنيد).
٥- بيان فضيلتحب آل پيامبرصلى الله عليه وآله
٥- بيان فضيلتحب آل پيامبرصلى الله عليه وآله
فعال ساختن كانال تبليغ محبت اهل بيتعليهم السلام، در جذب ديگران اثردارد. گفتن و مطرح كردن خوبيهاى آنان مؤثر است. به عنوان يك دستوركار، بايد فضيلت، آثار و بركات محبت اهل بيتعليهم السلام را بصورت پيوستهطرح كرد. به هر حال در عدهاى اثر مىگذارد و مردم به دنبال يك موجتبليغاتى در رسانهها يا مراكز فرهنگى، به سمت و سويى گرايش مىيابند.در اين باره احاديث فراوان است. به عنوان نمونه: پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله فرمود:
الا و من مات على حب آل محمد مات شهيدا، .
الا و من مات على حب آلمحمد مات مغفورا له، .
الا و من مات على حب آلمحمد مات مؤمنا مستكمل الايمان، .
الا و من مات على حب آلمحمد بشره ملك الموت بالجنة، .
الا و من مات على حب آلمحمد فتحلهفىقبره بابانالىالجنة، .
الا و من مات على حب آل محمد جعل الله قبره مزار ملائكةالرحمة... (37).
هر كس با محبت آل محمد بميرد، شهيد مرده است، آمرزيده مىشود، باتوبه مىميرد، با ايمان كامل مىميرد، فرشته مرگ او را به بهشت مژدهمىدهد، در قبرش دو در به روى بهشت گشوده مىشود، قبر او زيارتگاهفرشتگان رحمت الهى مىشود.
چنين رواياتى فراوان است. ذكر اينها دلها را تكان مىدهد و شيفتهاهلبيتعليهم السلام مىسازد. از جمله نكاتى كه در فضيلت اين محبت در رواياتفراوان آمده است اينهاست:
- حب اهل بيت، اساس دين و نظام دين است.(38)
- حب اهل بيت، حب خداست.(39) به قول مولوى:
اين محبت از محبتها جداست.
حب محبوب خدا، حب خداست.
- حب اهل بيت، حب رسول خداست. (40)
- حب اهل بيت، هديه الهى است.(41)
- حب اهل بيت، برترين عبادت است.(42)
- حب اهل بيت، باقيات الصالحات است.(43)
پس وقتى حب اهل بيتعليهم السلام اين همه فضيلت دارد، بايد ظرف دل را ازمحبت آنان پر كرد و عشقها و علاقهها را نثار آنان نمود كه شايستهترينافراد براى دوست داشتن و عشق ورزيدناند و ارزش دل به عنوان يكظرف، بستگى به محتواى محبتى دارد كه در آن است. قيمت انسان، بهعشقى است كه در ظرف دلش جاى مىگيرد. هر چه آن معشوق و محبوب، ارزشمندتر و نفيستر باشد، انسان هم قيمتىتر و پربهاتر مىشود.
رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: اى مردم! پيوسته مودت ما خاندان را داشتهباشيد و از آن جدا نشويد، هر كس خدا را در حالى ملاقات كند كه مودت مارا داشته باشد، با شفاعت ما وارد بهشت مىشود.(44)
٦- طرح نيازمندى و بهرهمندى از اين محبت
٦- طرح نيازمندى و بهرهمندى از اين محبت
انسان معمولا مجذوب كسى يا جايى مىشود كه گره از كار او بگشايد وبهره برساند. در رابطههاى اجتماعى افراد، به وضوح اين مساله ديدهمىشود. در زندگى ممتد و مستمر ما كه تا آخرت ادامه مىيابد، كجاها گيرمىكنيم و نياز به كمك داريم؟ هنگام مرگ، در برزخ، در رستاخيز، هنگامعبور از صراط و... كه بشدت نيازمند و گرفتاريم، به كارسازى محبتاهلبيتعليهم السلام آگاه مىشويم. در اين زمينه هم حديثبسيار است از جملهاين چند حديث مشهور رسول خداصلى الله عليه وآله:
1 - «حبى و حب اهل بيتى نافع فى سبعة مواطن اهوالهنعظيمة: عند الوفاة و فى القبر و عند النشور و عند الكتاب وعند الحساب و عند الميزان و عند الصراط».(45)
حب من و محبت اهل بيت من در هفت جا سود مىبخشد، هفت جايىكه هول و هراس آنها عظيم است: هنگام مرگ، در قبر، هنگام برخاستناز قبر، هنگام تحويل نامه اعمال، هنگام حساب و بررسى اعمال، هنگام سنجش عملها و هنگام عبور از صراط.
2 - «سال رجل رسول الله عن الساعة، فقال: ما اعددت لها؟قال: ما اعددت لها كبيرا، الا انى احب الله و رسوله. قال: فانتمع من احببت (المرء مع من احب) قال انس: فما رايتالمسلمين فرحوا بعد الاسلام بشىء اشد من فرحهم بهذا».(46)
مردى از پيامبر پرسيد كه قيامت كى است و چگونه است؟ حضرتپرسيد: براى قيامت چه آماده كردهاى؟ گفت: چيز مهمى آماده نكردهام، جز اينكه خدا و پيامبرش را دوست دارم. حضرت فرمود: تو با كسىهستى كه دوست مىدارى (انسان با كسى محشور مىشود كه دوستشدارد). انس گويد: من نديدم كه مسلمانان، پس از اسلام به چيزى بيشاز اين سخن خوشحال شوند.
3 - علىعليه السلام: «من احبنا كان معنا يوم القيامة، ولو ان رجلااحب حجرا لحشره الله معه».(47)
هر كس ما را دوستبدارد، در روز قيامتبا ما خواهد بود، اگر كسى يكسنگ را دوستبدارد، خداوند او را با آن سنگ محشور مىسازد.
اين مژده بزرگى است كه علاقهمند به اهلبيتعليهم السلام بداند كه در آخرتهم با آنان محشور خواهد بود. وقتى محبت تا اين اندازه كارساز است، چرااين گنج را نداشته باشيم؟
امام صادقعليه السلام مىفرمايد: دم مرگ، وقتى كه جانتان به گلوگاه مىرسد، بيشترين نياز را به محبت ما داريد. اگر حب ما در دلتان بود، فرشتهمژدهرسان مىآيد و مىگويد: هراسى نداشته باش، كه ايمن شدى.(48)
آثار محبت اهل بيتعليهم السلام در روايات، بسيار فراوان ذكر شده است، جمعبندى اين آثار و منافع، بخصوص براى مرحله آخرت، در اين عنوانهامىگنجد: (49)
- موجب از بين رفتن گناهان مىشود.(50)
- دل را پاك مىسازد.(51)
- در دل، حكمت جارى مىسازد.(52)
- كمال دين است.(53)
- موجب برخوردارى از شفاعت است.(54)
- نور در قيامت است.(55)
- ايمنى در قيامت است.(56)
- موجب ثبات در صراط است.(57)
- از آتش دوزخ نجات مىدهد.(58)
- موجب محشور شدن با اهل بيت است.(59)
- انسان را بهشتى مىسازد.(60)
- موجب خير دنيا و آخرت و نجات از عذاب قبر است.(61)
حضرت رسولصلى الله عليه وآله فرمود: خداوند به هر كس محبت امامان از اهلبيتمرا روزى كند به خير دنيا و آخرت رسيده و بىشك اهل بهشت است و درحب اهلبيت من بيستخصلت و فايده است، ده تا در دنيا و ده تا درآخرت.(62)
توجه به آثار و بركات اين محبت، سبب شيفتگى انسان به اهلبيتعليهم السلام مىشود و اين گوهر گرانبها را در نظر افراد، ارزشمند مىسازد.نمونههاى متعددى نقل شده از كسانى كه به خواب زندگان آمدهاند و چوناز اوضاع و احوال پس از مرگ از آنها سؤال شده، در پاسخ گفتهاند: بازارعمل خيلى كساد است، آنچه ما را نجات داد، محبتخاندان پيامبر بود.اين نيز بخشى از نيازمندى ما را به محبت و كارساز بودن مودت اهلبيتنشان مىدهد.
٧- ارزش جلوه دادن محبت اهل بيت عليهم السلام
٧- ارزش جلوه دادن محبت اهل بيت عليهم السلام
وقتى كارى مورد تقدير و تشويق قرار مىگيرد و به عنوان «الگو» مطرحمىشود، در ديگران هم جذبه و كشش ايجاد مىكند. ارزشگذاران جامعه، مسؤولان فرهنگى هنرى، برگزاركنندگان مسابقات، جايزهدهندگان، اينهاهمه در ارزش به شمار آمدن اين محبت نقش دارند. وقتى كسى به خاطرشعر گفتن يا قصه نوشتن يا كتاب خواندن در مورد ائمهعليهم السلام تشويق شود، هم محبت پيدا مىكند و هم به خاطر اين پيوند، احساس عزت و سربلندىدارد. چون مىداند كه اين كيف و چادر و كتاب و جايزه را به خاطر اينموضوع جايزه گرفته است و از آن قضيه، خاطره شيرينى به يادش مىماندكه در پديد آوردن اين جذبه، مؤثر است.
افراد نسبتبه هر چه مورد تشويق و احترام قرار مىگيرند، از جملهگرايشهاى مذهبى و علاقه به اهلبيت، به آنها علاقه بيشترى پيدامىكنند و اگر بىتوجهى و برخورد سرد ببينند، دلسرد و زده مىشوند. دراين زمينه، بخصوص تشويق در حضور ديگران مؤثرتر است. البته بايددقت كرد كه تشويق، حالت «رشوه» پيدا نكند.
در جامعه به هر چه بها داده شود، هم نسبتبه آن گرايش پيدا مىشودو هم طرفداران، با غرور و افتخار آن را مطرح مىكنند. مثلا وقتى از جوانهامىپرسند: درباره چه چيزى شعر مىگوييد، اغلب مىگويند: عشق، بهار، دوستى، زندگى، گل و بلبل و... وقتى از نوجوانان و جوانان پرسيده مىشود: چه كتابهايى مىخوانيد، مىگويند: رمان، كتابهاى علمى، داستانهاىتخيلى و...
گويا سختشان استبگويند كه درباره خدا و نماز و ائمهعليهم السلام شعرمىگوييم يا كتابهاى مربوط به اهلبيتعليهم السلام و كتب دينى مىخوانيم. چوناز اين جهت مورد تشويق قرار نمىگيرند و با نام اينها آب دهانشان راهنمىافتد و احساس غرور شخصيت و باليدن و فخر فروختن نمىكنند.
بايد شرايطى پيش آورد كه اگر كسى درباره اهل بيتعليهم السلام، شعر گفت، شعر حفظ كرد، حديثحفظ كرد، كتاب خواند، قصه نوشت، فيلم ساخت، تابلوى هنرى كشيد، يا حتى نام ائمهعليهم السلام را داشتيا نام اهلبيتعليهم السلامراروى فرزند خود گذاشت، احساس افتخار و سربلندى كند و اين را ارزشاحساس كند و ارزنده تلقى كند. حب اهلبيت، لطف و موهبت ويژه الهىاست كه در دلهاى شايسته جاى مىگيرد. به فرموده حضرت رضاعليه السلام:
«يهدى الله لولايتنا من احب».(63)
خدا هر كه را دوستبدارد، به ولايت ما راهنمايى مىكند.
به قول شهريار:
چه شاعران كه هم اهل صفا و مرد رهند ولى «مقام ولايت» به هركسى ندهند
معمولا اشخاصى كه به خاطر مثلا نام على، مهدى، فاطمه، حسين و...در مناسبتهاى ويژه امامان، جايزه مىگيرند، نسبتبه اين نامها وصاحبان آنها علاقه پيدا مىكنند و ديگران هم آروز مىكنند كه كاشچنين نامهايى داشتند و به مواهب و هدايايى نايل مىشدند. به اين نكتهبايد چنان ظريف عمل شود كه شوق داشتن چنين نامهايى در دل ايجادشود، نه آنكه به خاطر نداشتن اين اسامى، عقده و بدبينى و احساسحقارت پديد آيد و اثر منفى به بار آورد. اين محبتبايد چنان نفيس وقيمتى معرفى شود كه دارنده آن، به داشتنش افتخار كند و آن را كوچكنشمارد. توصيه امام صادقعليه السلام است كه: مودت و دوستى ما را كوچكنشماريد، چرا كه از باقيات صالحات است.(64)
مهر تو را به عالم امكان نمىدهم اين گنج، پربهاست، من ارزان نمىدهم
وقتى از رسانهها، تلويزيون، مسابقات و گزارشها، «الگو» معرفىمىشود، تاثيرگذار است و همان الگوى مطرح شده، محبوب دلها مىشود، خواه يك فوتباليستباشد، يا آوازخوان، يا حافظ قرآن، يا مخترع، يا نقاشو شاعر و هركس در هر زمينه و موردى مورد تشويق و تكريم قرار گيرد، همان «جهت»، مورد توجه مخاطبان اينگونه برنامهها واقع مىشود.تشويق يك هنرپيشه، گرايش به هنر را افزايش مىدهد، تشويق يكحافظ قرآن، علاقه به قرآن و قرائت و حفظ، پديد مىآورد و بزرگداشتيكدانشآموز موفق در المپيادهاى علمى، گرايش علمى جوانان را بالا مىبرد.
چهرهها، شعرها، شاعران و شخصيتهاى علمى، ادبى و هنرى كه حتىدر كتب درسى كودكان و نوجوانان مطرح مىشود، محبت و علاقهمىآفريند. از اين رو در گزينش اينگونه چهرهها نيز بايد دقت كرد، چونمعرفى يك شاعر ولايى و انقلابى، نوعى الگو دادن است و گرايشهاىمذهبى و اهلبيتى مىآورد.
امام صادقعليه السلام فرمود:
«يا معشر الشيعة! ... علموا اولادكم شعر العبدى فانه علىدين الله».(65)
اى گروه شيعه! به فرزندانتان شعر «عبدى» را بياموزيد، چرا كه او بر دينخداست.
اين توصيه امام صادقعليه السلام كه شيعيان شعر عبدى كوفى (66) را بهبچههايشان ياد بدهند، بزرگترين تشويق و الگودهى است. شعر عبدى، ازفضيلتهاى اهل بيتعليهم السلام، موج مىزد. «سيد حميرى» كه از شاعران متعهدشيعه است مىگفت: هر كس حديثى بگويد از فضايل علىعليه السلام و اهلبيتعليهم السلام كه من آن را در شعرم نگفتهام، اين اسبم را به او مىبخشم!
ابوطالب، پدر حضرت علىعليه السلام از موحدان و مؤمنان به پيامبر اكرم بود ودر وصف او اشعارى سروده است. نقل است كه حضرت علىعليه السلام دوستمىداشت كه شعرهاى ابوطالب نقل و تدوين گردد و فرمود: آنها را يادبگيريد و به فرزندانتان هم بياموزيد، چرا كه ابوطالب، بر دين خدا بود و درشعر او دانش بسيارى است:
«كان اميرالمؤمنينعليه السلام يعجبه ان يروى شعر ابىطالب وانيدون وقال: تعلموه وعلموه اولادكم، فانه كان على ديناللهوفيه علم كثير».(67)
اين نيز نمونه ديگرى در الگودهى فرهنگى و ادبى و توجه به محتوا ودرونمايه مثبت و سازنده شعر و شاعر است كه در انتقال به فرزندان بايدمورد توجه قرار گيرد.
دختر ابو الاسود دوئلى وقتى فهميد كه خليفه، عسل را فرستاده تامحبت اهل بيتعليهم السلام را از دل آنها بيرون كند، آنچه را خورده بود، پس آورد، و نخواستبا خوردن عسل، مهر آل على را از دستبدهد.(68)
معلمان در اين مسائل خيلى مىتوانند خط دهى داشته باشند و بهگرايشها و الگوگيريهاى نوجوانان هتبدهند. حتى اگر يك دختر و پسرغير متعهد، به خاطر اينكه اسمشان مهدى يا زينب و فاطمه است جايزهبگيرند، همين تاثير ضمنى در ايجاد محبت مىكند. اگر اهداى جوايز، درسالروز مناسبتهاى دينى و اهلبيتى انجام گيرد، بخصوص ولادتهاىمعصومين، در ايجاد زمينههاى گرايش مؤثر است.
در احاديثشفاعت آمده است كه روز قيامت، حضرت زهراعليها السلام شيعيانرا شفاعت مىكند. آنان كه مورد شفاعت قرار گرفتهاند، از خدا مىخواهندكه منزلت و قدرشان آن روز معلوم گردد. به آنان خطاب مىشود: برگرديد وبنگريد، هركس به خاطر محبت فاطمهعليها السلام شما را دوست داشته، يا به شماطعام و لباس داده و آب نوشانده، يا از آبروى شما دفاع كرده، دست او رابگيريد و وارد بهشتسازيد.(69) اين نيز نشان دهنده ارزش اين محبت واثربخشى آن در قيامت است.
٨- تعظيم و تكريم و تعريف
٨- تعظيم و تكريم و تعريف
جوانان، به خاطر حالت الگوگيرى از مربيان، حتى از حالات و رفتار آنانهم سرمشق مىگيرند و نكته مىآموزند. حالات و حركات معلم و مربى بهصورت «آموزش غيرمستقيم» در شاگردان اثر مىگذارد. مقام معظمرهبرى آيةالله خامنهاى در ديدار با معلمان فرمود:
«عزيزان من! معلمان و معلمات عزيز! شماها در سر كلاس، نه فقطدرسى كه مىدهيد، بلكه نگاهى كه مىكنيد، اشارهاى كه مىكنيد، لبخندى كه مىزنيد، اخمى كه مىكنيد، حركتى كه انجام مىدهيد، لباسى كه مىپوشيد، بر روى دانش آموز اثر مىگذارد. ما به خودمان كهمراجعه مىكنيم، عميقترين احساسات و عواطف و حالات خودمان را اگرريشهيابى كنيم، در انتهاى خط يك معلم را مشاهده مىكنيم. معلماست كه ما را مىتواند شجاع يا جبان، بخشنده يا بخيل، فداكار ياخودپرست، اهل علم و طالب علم و فهم و فرهنگ، يا منجمد و بسته وپاىبند به تفكرات جامد بار بياورد. معلم است كه مىتواند ما را متدين، باتقوا، پاكدامن، يا خداى ناكرده بىبند و بار، بار بياورد. معلم چنيننقشى دارد. اين ارزش معلم است، اين تاثير معلم است».(70)
نحوه برخورد اولياء، معلمان و مربيان با اهل بيتعليهم السلام در حضورفرزندان و جوانان، به آنان هم ياد مىدهد. نام ائمهعليهم السلام را با تكريم و احترامياد كردن، همراه اسمشان درود و صلوات فرستادن، به احترام نام امام زمان«عج» برخاستن و دستبر سر نهادن، روز ميلاد ائمهعليهم السلام را جشن گرفتن وبزرگ داشتن، روز وفاتشان حريم نگهداشتن و حرفهاى خندهدار وبرخوردهاى شاد نداشتن، در غم و اندوهشان حالت غم داشتن، تاثيرگذاراست. در اينگونه مسائل، كوچكترها به بزرگترها نگاه مىكنند. اين حالت، خصلتشيعه است:
«شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا، يفرحون لفرحنا و يحزنونلحزننا».
شيعيان ما از اضافه سرشت ما آفريده شدهاند. با شادى ما شد مىشوندو براى اندوه ما اندوهگين مىشوند.
حتى كيفيت نام بردن و لحن ما در اين مساله، مؤثر است. يك وقتمىگوييم: «امام رضا گفت» و يك وقت مىگوييم، «حضرت امام رضاعليه السلامفرمودند». اين دو با هم خيلى فرق دارد. اگر هنگام شنيدن نام پيامبرصلى الله عليه وآلهيا يكى از معصومينعليهم السلام، زير لب صلوات بر آنها بفرستيم، اين هم نوعىتكريم است و در ديگران تاثيرگذار. اگر بزرگترها، معلمان، مربيان، با شوقو ابتهاج و اظهار شيفتگى از ائمه حرف بزنند و از اهلبيت و محبت آنانسخن و داستان بگويند، مؤثر است. گوينده و تبليغكننده بايد عقيدهاشهم همان باشد كه مىگويد و با عقيده و باور و شوق و علاقه حرف بزند. اينحالتبه شنوندگان و مخاطبان هم منتقل مىشود. انتقال حس و حالت ازگوينده به شنونده و تماشاگر بديهى است.
در احاديث مكرر، آمده است كه هنگام شنيدن نام محمدصلى الله عليه وآله بر او درودبفرستيد. خود امامان نيز اينگونه عمل مىكردند و با شوق و احترام از اهلبيتياد مىكردند و اين احساس به مخاطبين هم منتقل مىشد. وقتى«دعبل»، شاعر اهل بيت، قصيده معروف خويش را براى امام رضاعليه السلام درخراسان خواند، چون به آنجا رسيد كه از امام زمانعليه السلام و ظهور و قيام او درآينده ياد مىكند، حضرت دستبر سر گذاشت و به نشان تواضع در برابرنام مهدىعليه السلام، ايستاد و براى فرج آن حضرت دعا كرد.(71)
از امام صادقعليه السلام درباره حضرت قائمعليه السلام پرسيدند كه آيا او متولد شدهاست؟ حضرت فرمود: نه، ولى اگر من او را دريابم، در طول حياتم خدمتگزاراو خواهم بود.(72)
امام باقرعليه السلام چون از آن حضرت ياد كرد، خطاب به راوى (ام هانىثقفيه) فرمود: خوشا به حال تو، اگر او را دريابى، خوشا به حال كسى كه او رادريابد و ديدار كند.(73)
امامان، نسبتبه نام حضرت رسول و حضرت فاطمه، با احترام وتقديس ياد مىكردند. رسول خداصلى الله عليه وآله دست فاطمه زهراعليه السلام را مىبوسيد، به احترام او برمىخاست، او را در جاى خودش مىنشاند، بر دستان و دهاناو بوسه مىزد و بارها مىفرمود: پدرت به فدايت، پدر و مادرم به فدايت.(74)
امام كاظمعليه السلام فرمود: در خانهاى كه نام محمد، احمد، على، حسن، حسين، فاطمه باشد، فقر وارد نمىشود.(75)
سكونى در ديدار با امام صادقعليه السلام وقتى به آن حضرت خبر داد كهخداوند به او دخترى عطا كرده است، حضرت پرسيد: او را چه ناميدهاى؟گفت: فاطمه. امام فرمود: آه، آه. سپس دستبر پيشانى خويش نهاد...آنگاه به او توصيه كرد: حال كه نامش را فاطمه نهادهاى، به او ناسزا مگو و اورا مزن.(76)
نامگذارى فرزندان به نامهاى خاندان پيامبر و توجه دادن به آثار وبركات دنيوى و ثواب اخروى اين نامها و توصيه اهل بيتبه اينگونهنامگذارى و نقشى كه اين نامها در شكل دادن به شخصيت فرزندان دارد، در ايجاد اين رابطه و محبت مؤثر است.(77)
در سالهاى اخير نسبتبه برخى از مناسبتها مثلا ايام فاطميه يا روززن، در مورد حضرت فاطمهعليها السلام بيش از گذشته، كار فرهنگى و تبليغى وگراميداشت انجام شده است، يا نسبتبه امام زمانعليه السلام. اين است كهمىبينيم به همين تناسب، محبتحضرت فاطمهعليها السلام و حضرتمهدى«عج» و گرايش به اين دو نسبتبه گذشته بيشتر شده است، بخصوص در ميان جوانان. گرايش به عزادارى براى امام حسينعليه السلام و شورروزافزون ايام عاشورا نيز ريشه در همين تكريمها و ترويجها دارد. برخوردامام راحل و مقام معظم رهبرى با اين مساله، مايه پرشورى اين تعظيمشعائر در ميان مردم و جوانان شده است.
كسانى كه به هر نحو و جهتى مورد توجه افراد و بويژه جوانان درجامعهاند و حرفها، طرفداريها، موضعگيريها و يادكردنهايشان براىديگران الگوست و افراد را به سمت و سويى خاص سوق مىدهد، اگر ازاهلبيت، ياد كنند و با شور و شوقى و احترام و تعظيمى نام ببرند در ديگرانتاثير مىگذارد. مثلا آنكه يك چهره علمى، سياسى، ادبى، عرفانى، هنرى، ورزشى و... است و مورد توجه عامه و جوانان است، وقتى از دين، نماز، شهيد، اسلام، قرآن، اهلبيتياد كند و با احترام برخورد كند، در افرادى كهبه اين الگوها و چهرهها دل بستهاند و دنبالهرو اينهايند، محبت ايجادمىكند. همچنان كه در بعد منفى هم اثر منفى دارد. اگر چهرههاى يادشده، مثلا از يك شخص، از يك جنس و كالا، از يك مكتب و مرام، از يكسنت و مراسم، از غرب و اروپا، از فلان كتاب و فلان شاعر و فلان برنامهتلويزيونى و فيلم سينمايى و... تعريف كنند يا خود را طرفدار آن جلوهدهند، در بعد تبليغى و گرايش به سوى آنها مؤثر است. پس بايد از اينجنبه و حس تقليدپذيرى كودكان و نوجوانان كه به دهان و رفتار ديگراننگاه مىكنند و الگو مىگيرند، در مسير اهلبيتعليهم السلام استفاده مثبت كرد و ازحالت «همانند سازى» كه در بحث الگوها مطرح است، براى جذب آنان بهمعصومين و اهلبيت، بهره گرفت.
مثلا ديدن عكس امام امت در حال بوسيدن حرم و ضريح، ايجادمحبتبه صاحب حرم مىكند، چون عمل امام براى ديگران الگو وتاثيرگذار است.
يا ذكر اين نكته كه علامه طباطبايى روزه خود را با بوسه زدن بر ضريححضرت معصومهعليها السلام افطار مىكرد، و وقتى تابستانها به مشهد مشرفمىشد، وقتى از او تقاضا مىكردند در اطراف مشهد، جاى خوش آب وهواترى اقامت كند، قبول نمىكرد و مىفرمود: ما از پناه امام هشتم جاىديگر نمىرويم، .
بيان اين كه حضرت امام قدس سره وقتى قم بود، پيوسته هر غروب حضرتمعصومهعليها السلام را زيارت مىكرد و در ايام اقامت در نجف، هر شب به زيارتحرم مولا مشرف مىشد، .
بيان حالتهاى خاص علامه امينى در هنگام زيارت و حالتشوقى كهبه اهلبيتعليهم السلام و علىعليه السلام داشت و با چشمى اشكبار و شور و حالىتماشايى حضرت اميرعليه السلام را زيارت مىكرد، .
يا اشاره به اينكه آيةالله بروجردى به آستانه حضرت معصومه سفارشكرد كه اسم مرا هم جزو خدام افتخارى حضرت معصومهعليها السلام بنويسيد، (هماكنون نيز برخى از مراجع تقليد در قم، جزو خدام افتخارى اينآستانهاند و در جلسات خدام افتخارى شركت مىكنند).
يا اينكه به شيخ انصارى گفتند شما آستان حضرت ابوالفضل راببوسيد، تا مردم به كار شما نگاه كنند و اداى احترام بيشتر به آن حضرتكنند و تشويق شوند، فرمود: من آستان حضرت ابوالفضل را نه به خاطراينكه آستان اوست، بلكه به خاطر اينكه جاى پاى زوار آن حضرت استمىبوسم و افتخار مىكنم... ذكر اينگونه نمونهها در دل افراد ديگر هم اثرمىگذارد و محبت مىآفريند.
حضرت امام خمينىقدس سره كه محبوب دلها و الگوى همه است، در مقدمهوصيتنامه خويش، با تعبير مكرر «ما مفتخريم كه...» به پيروى از مذهبشيعه، به داشتن نهجالبلاغه، ادعيه حياتبخش ائمه، مناجات شعبانيه، دعاى عرفه، صحيفه سجاديه، صحيفه فاطميه، امامت ائمه دوازدهگانه، وجود امام باقر، جعفرى بودن مذهب و... مباهات و افتخار مىكند. وقتىشخصيت عظيمى همچون امام، با افتخار از ائمه و مذهب و ادعيه و صراطشيعه و. .. ياد مىكند، در ذهن شيفتگان او نيز تاثير مىگذارد و اين محبتبه دل آنان نيز نفوذ مىكند (ما مفتخريم كه باقرالعلوم، بالاترين شخصيتتاريخ... از ماست، ما مفتخريم كه ائمه معصومين... ائمه ما هستند، مامفتخريم كه مذهب ما جعفرى است...).
اينگونه يادكرد بزرگان و چهرههاى محبوب، از بزرگان دين و اهل بيت، محبت مىآفريند.
طبعا زبان و بيان خاص مربوط به نوجوانان و جوانان، چه در سخنها وچه در نوشتهها بايد مراعات شود و افق فكر و سطح معرفت كودكان در نظرگرفته شود، چه در برنامههاى راديويى و تلويزيونى، چه در صبحگاهها ومراسم جشن و عزا، در خانهها، مدارس و مساجد و هيئتها.
٩- برپايى مراسم و تعظيم شعائر
٩- برپايى مراسم و تعظيم شعائر
نحوه برخورد بزرگترها با مناسبتهاى ويژه اهل بيت، در فكر و روحكودكان هم مؤثر است. برپايى مراسم جشن يا سوگوارى، شركت كردن وشركت دادن در چنين برنامههايى مؤثر است. در سايه اينگونه تعظيمشعائر، آن فرهنگ دينى و علقههاى ولايى پابرجا مىماند و تقويتمىشود. امامان معصومعليهم السلام نيز از اين شيوه بهره مىگرفتند و به آن توصيهمىكردند. براى پيروان اهل بيت، تكريم مناسبتهايى همچون ايام عاشوراو روز غدير، از اهميت ويژهاى برخوردار است. اهل بيت، به اين دو مناسبتبسيار بها مىدادند. «غدير خم» را يك عيد بزرگ اسلامى مىدانستند و بهروزه و عبادت و تبريكگويى و ديد و بازديد و شادمانى و پوشيدن لباس نو واحترام اين روز دستور مىدادند، تا در ذهن شيعه، به عنوان يك روز مهم وبه يادماندنى باقى بماند.(78)
نسبتبه ايام عاشورا نيز، مراسم گرفتن در خانهها، مدرسهها، ادارات، بازارها و... مؤثر است. در بسيارى از خانهها و خانوادهها كه مراسم ديرين ودرازمدت «روضه خانگى» برقرار مىشود، معمولا افراد آن خانه با حب اهلبيتبار مىآيند و اين محبت و ولا را به عنوان يك گوهر، حفظ مىكنند.
حتى ترويج مسائلى همچون اطعام، احسان، وقف، نذر، هديه در راهاهل بيت، به رسوخ اين محبت در قلوب، كمك مىكند. حفظ سنتهاىدينى در خانوادهها و گسترش آن به مدرسهها، مجتمعها و مجموعههاىانسانى، مىتواند مفيد باشد.
برگزارى جشنهاى ميلاد امام زمانعليه السلام در اين ميان اهميتخاصىدارد و ايجاد شوق به مناسبت تولد امامى كه هنوز هم زنده است و حاضر وناظر بر ماست و ما چشم به راه آمدن اوييم، بعد عاطفى و عشقآفرينىبيشترى دارد. زمينه آن نيز به طور طبيعى در ميان كودكان و نوجوانانوجود دارد و نيمه شعبان خاطرهاى فراموش نشدنى براى آنان است.
١٠- استفاده از حس كمالجويى
١٠- استفاده از حس كمالجويى
مردم به «كمال» و «جمال» گرايش دارند. كمال جويى انسانى، بويژه درسنين نوجوانى و جوانى سبب مىشود به سوى انسانهاى برتر، ابر انسانها، الگوهاى قدرت و علم و شهرت و محبوبيت جذب شوند و حسقهرمانگرايى خود را در عشق ورزيدن به آن الگوهاى آرمانى ارضاء كنند واگر هم چنين الگوها و قهرمانهايى وجود نداشته باشند، آنها را مىسازند ومىپردازند، حتى در خيال خويش. نظريه قهرمانگرايى براى كمال، بخصوص در قشر جوان و نوجوان، امرى روشن است، فرد، بويژه درنوجوانى همواره به قهرمان توجه دارد و «اگر بدان دسترسى نداشته باشد، حتى در عالم خيال و رؤيا از بسيارى از جهات او را الگو و مدل رفتار خويشقرار مىدهد و از تصور خاص خود از او، از رفتار او، از گفتار او، از طرز لباسپوشيدن و از قيافه و هر چيز مرتبط با او الهام مىگيرد. قهرمان منتخب، كعبه انطباق رفتار نوجوان است».(79) «قهرمانان، خدايان زميناند. بشر درآنان نيز قدرت، كمال و جمال آسمانى يا مىجويد يا به آنان نسبت مىدهد.بتى با دستخويش مىتراشد، صفتهاى خدايى به او نسبت مىدهد وآنگاه معبود خود ساختهاش را مىپرستد».(80)
حال كه چنين است، هر چه اين قهرمانان و الگوها، متعالىتر، كاملتر، آسمانىتر و خدايىتر و بىعيبتر باشند، مدار جاذبه قوىترى ايجادمىكند و اين كشش و محبت، سازندهتر خواهد بود.(81)
بايد از حس آرمانگرايى بهره گرفت و توسط اهلبيت، اين خلا را پركرد. اهلبيت از نظر قدرت جسمى، قدرت روحى، كرامات و معجزات، اتكاءبه قدرت خدا، برخوردارى از علم لدنى و الهى، فضيلت و كمال، از همهانسانها برترند. مظهر كمال و جمال الهىاند.
طرح شجاعتها، فضايل و معجزات و كراماتشان، شفادادنها و رفعمشكلات و مقام شفاعت نزد خداوند و رفع حاجت توسل جويندگان، درايجاد علاقه نسبتبه آنان مؤثر است. وعاظ و مرثيهخوانانى كه در ايامسوگوارى، از حوادث عاشورا سخن مىگويند و با ذكر مصائب و مظلوميتاهل بيت، دلها را به سوى آنان جذب و معطوف مىكنند، اگر در كنار اينشدايد، از رشادتها و قهرمانىهاى شهداى كربلا هم بگويند، آن چهرههامحبوبتر مىشوند. گاهى خود افراد به واعظ مىگويند: از شجاعت ورزمآورى عباس و على اكبر و امام حسين برايمان بگو. اين نشاندهندهاين است كه بيان ابعاد حماسى اين الگوها، جامعيت و كمال بيشترى را درذهن مخاطب، ترسيم مىكند و بر علاقهها مىافزايد.
البته از معجزات و كرامات، بايد آنهايى را براى كودكان و نوجوانان گفتكه قابل فهم و هضم براى آنان باشد.
اگر جوانان و كودكان، شيفته انسانهايى مىشوند كه از نظر علمى، فنى، نبوغ ادبى، ورزيدگى جسمى، شجاعت و توانمندى، روحيههاى والا، زيبايى، بخشندگى و جوانمردى در سطح بالايى قرار دارند، بايد گفت كهاهل بيت، از نظر علم، زهد، قدرت، فصاحت و بلاغت، شجاعت و سخاوت، كمال صورت و سيرت، عبادت و عرفان، زيبايى و جمال ظاهرى، مردانگىو گذشت و احسان، صبر و مقاومت از همه انسانها برتر و بالاترند. طرحآنان بعنوان چهرههاى آرمانى، محبتشان را در دلها مىآفريند. كداممشخصه و خصلت و فضيلت جاذبهآفرين و دوست داشتنى و محبتآور رامىتوان نام برد كه حد اعلا و بالاترين مرتبه آن در اهلبيت عصمت، تجلى نداشته باشد؟
در حديثى، امام رضاعليه السلام در توصيف دين و مرام ائمه اهلبيت، چنينمىفرمايد:
«و ان من دينهم الورع والعفة والصدق والصلاح و الاجتهاد واداء الامانة الى البر والفاجر و طول السجود والقيام بالليل واجتناب المحارم و حسن الصحبة و حسن الجوار و بذلالمعروف و كف الاذى و بسط الوجه والنصيحة والرحمةللمؤمنين».(82)
پرهيزكارى، پاكدامنى، راستگويى، شايستگى، تلاش، امانتدارىنسبتبه نيك و بد، سجود طولانى، شبزندهدارى، پرهيز از حرامها، معاشرت خوب و رفتار مناسب با همسايه، بخشش نيكى، پرهيز از آزار، گشادهرويى، خيرخواهى و رحمتبراى مؤمنان، از دين و مرام ائمهاست.
در زيارت جامعه، اوصاف برجسته و فضايل ارجمندى از امامان نقلشده است. از جمله اينكه: هرگاه خير و خوبى ياد شود، اول و ريشه و شاخه ومنبع و جايگاه و منتهاى آن هستيد و هر نيكى از شما آغاز مىشود و بهشما پايان مىگيرد.(83)
شما راه خدا را باز كرديد شهادت را شما آغاز كرديد
فدا كرديد جان، تا دين بماند به خون خفتيد، تا آيين بماند
اهل بيت عصمت، محبوبترين انسانها، ارزندهترين دوستها، زيبندهترين محبوبهايند كه جامعيتبىنظير نسبتبه همه خوبيهاىاخلاقى و رفتارى دارند و آنچه خوبان همه دارند، اهلبيتبه تنهايى دارندو بهترين چهرههاى دوست داشتنى و عشق ورزيدنىاند. در حديث امامصادقعليه السلام است كه سه چيز محبتآور است: دين، تواضع، بذل و بخشش.(84) امامان شيعه و اهلبيت، هم محور و مدار دين و آييناند، هم با همه مقام ومرتبهاى كه دارند در تواضع و فروتنى پيشتازند و هم در سخاوت و داد ودهش سرآمد مردم روزگارند. ياد كردن از نمونههاى اخلاقى امامان و ازتواضع، جود و بخشندگى آنان، علاقهمندى به آنان را مىافزايد.
روزى معاويه، يكى از بانوان شجاع و شيفته على بن ابىطالب عليه السلام بهنام «دارميه حجونى» را احضار كرد. از او پرسيد: مىخواهم بدانم بر چهاساس و جهتى على را دوست مىدارى و با من دشمنى؟ پاسخ داد: على رابه آن جهت دوست دارم و به ولايت او دل بستهام كه او در ميان مردم بهعدالت رفتار مىكرد، حقوق را مساوى تقسيم مىكرد، پيامبر او را به ولايتبرگزيده بود، دوستدار محرومان بود، دينداران را گرامى مىداشت و تو را نيزبه خاطر جنگيدنتبا علىعليه السلام كه سزاوارتر از توست، و به خاطر ستمگرى، حكومت هوسرانانه و قضاوت جائرانهات دشمن مىدارم.(85)
جلوههاى برجسته اخلاقى و رفتارى علىعليه السلام آنگونه است كه آن بانوىدلير را هوادار وى ساخته است. فضيلتها همواره جاذبه دارد.
١١- معرفى ولى نعمتان
١١- معرفى ولى نعمتان
ما از هر كس كه احسان و نيكى ببينيم، به او محبت پيدا مىكنيم(الانسان عبيد الاحسان). طرح نيكىها و احسانها و فوايد و نعمتهايى كه ازسوى ائمه به ما رسيده است، در ايجاد محبت مؤثر است. آنان واسطهفيض الهىاند، وسيله قضاى حاجات ما از درگاه خدا مىشوند، هدايتكننده و پيشواى دينى مايند، به وسيله آنان در مسير توحيد ناب وراه درست و صراط مستقيم قرار گرفتهايم. صاحب و ولى نعمت ما آنهايند(بيمنه رزق الورى). توجه داشتن و توجه دادن به نعمت و شناخت صاحبنعمت، محبتآور است.
خداوند به حضرت موسى وحى فرمود كه مرا دوستبدار و مردم را همدوستدار من كن. گفت: خودم دوستت دارم. با دل مردم چه كنم؟ خداوندوحى فرمود كه آنان را به ياد نعمتهاى من بينداز «فذكرهم نعمتى وآلائى».(86) در بخش عمدهاى از آيات و احاديث، نعمتها و احسانهاى الهىدر حق بشر برشمرده شده است. اينها زمينه خدادوستى و خداپرستى را درانسان پديد مىآورد.
در حديث ديگر است كه خدا به حضرت داود چنين وحى كرد. داودعرض كرد: خودم به تو محبت دارم. مردم را چگونه دوستدار تو سازم؟«فكيف احببك الى خلقك؟». خداوند فرمود: از راه يادآورى نعمتهايم، مرامحبوبشان ساز «اذكر ايادى عندهم فانك اذا ذكرت ذلك لهم احبونى».(87)
در روابط خانوادگى نيز، گاهى براى ايجاد محبت و كشش در ميانكودكان نسبتبه بعضى از فاميل، يادآورى مىكنند كه: او كه برايت فلانچيز خريد، تو را به گردش برد و... چنين و چنان كرد. يادآورى خوبيها وانعامهاى آنان نسبتبه كودكان، ايجاد جاذبه و علاقه مىكند.
ائمه نيز حق زيادى بر ما دارند و ما هر چه داريم، بخصوص نعمتها ومواهب معنوى و دينى از اين خاندان است و آنان واسطه فيض خدا بربندگانند و بايد اينها يادآورى شود تا محبتبيافريند. در زيارت جامعهدرباره نقش رحمتآور اهلبيت در عالم تكوين مىخوانيم:
«بكم فتح الله و بكم يختم و بكم ينزل الغيث و بكم يمسكالسماء ان تقع على الارض الا باذنه».
خداوند به سبب شما آغاز كرد و به شما ختم مىكند، به خاطر شما بارانو ابر مىفرستد، و به سبب شما آسمان را نگه مىدارد كه جز با اذن او برزمين نيفتد.
و در مورد نقش هدايتى و ارشادى و دينآموزى آنان و جايگاهشان درتبيين دين، مىخوانيم:
«بموالاتكم علمنا الله معالم ديننا و اصلح ما كان فسد من دنياناو بموالاتكم تمت الكلمة و عظمت النعمة واتلفت الفرقه وبموالاتكم تقبل الطاعة المفترضة».
به سبب موالات و دوستى با شما، خداوند نشانههاى دينمان را به ماآموخت و آنچه از دنيايمان تباه شده بود اصلاح كرد، به سبب موالاتشما سخن تمام شد و نعمت، عظمتيافت و تفرقهها به همدلى گراييد، با موالات شما طاعت واجب الهى قبول مىشود.
اهل بيت، معلمان دين و مرشدان حيات و راهنمايان زندگى مايند و اگربه توحيد و اسلام ناب دستيافتهايم، در سايه تعاليم آنان است و مديونآنانيم. خدا را بر اين نعمت و منتبايد شاكر بود. به اين خاندان همبايدعشق ورزيد.
امام صادقعليه السلام درباره اهل بيتعليهم السلام فرمود:
«لولاهم ما عرف الله عزوجل».(88)
اگر آنان نبودند، خداى متعال شناخته نمىشد.
امام امتقدس سره به صورت اكيد، يادآور اين بودند كه دين ما، انقلاب ما، پيروزى ما و ملت ما همه مديون ابا عبدالله الحسينعليه السلام و عاشوراست.تعابيرى از قبيل: «اين خون سيدالشهداست كه خونهاى همه ملتهاىاسلامى را به جوش مىآورد»، «محرم و صفر است كه اسلام را نگه داشتهاست»، «فداكارى سيدالشهداست كه اسلام را براى ما زنده نگه داشتهاست»، «اگر قيام حضرت سيدالشهدا نبود، امروز ما هم نمىتوانستيم پيروزشويم»، «شهادت حضرت سيدالشهدا مكتب را زنده كرد»، «انقلاباسلامى ايران پرتوى از عاشورا و انقلاب عظيم الهى آن است»، همه توجهدادن به نعمت معنوى اهل بيت نسبتبه امت ماست و اين سبب مىشودكه خود را رهين اين نعمتبشناسيم و محبت اولياى دين در دلمان بيشترشود.
نعمت ولايت و محبت، از بزرگترين نعمتهاست. در يادآورى نعمتهاتنها به نعمتهاى مادى نبايد اكتفا كرد. نعمتهاى معنوى كه اغلب به چشمنمىآيد و مورد غفلت قرار مىگيرد نيز بايد ياد شود تا قدر آنها شناختهگردد. همين كه ما آشنا و دوستدار اين خاندانيم و محبت آنان را در دلداريم، نعمت عظيمى است كه با هيچ چيز قابل مبادله نيست. امامانخودشان نيز گاهى دوستداران را به ارجمندى و فضيلت اين نعمت معنوىتوجه دادهاند و آن را بزرگترين برخوردارى و ثروت دانستهاند.
١٢- ذكر فضايل و فرهنگ و تعاليم اهلبيت عليهم السلام
١٢- ذكر فضايل و فرهنگ و تعاليم اهلبيت عليهم السلام
مردم، آرمانگرا و قهرمان دوستند و در پى فرزانگيهايند. در غرب، درباره شخصيتها و چهرههاى ملى و علمىشان، آنقدر كتاب و مقالهمىنويسند، فيلم و مجسمه مىسازند و تبليغات مىكنند، تا آن چهره را درنقش الگو و قهرمان در ذهن و دل ملتخود جا دهند. ما چرا درباره بزرگاندينمان كه بسيار ارزندهتر و شايستهترند چنين نكنيم؟ اگر مردم شخصيتو فضيلت و فكر و فرهنگ امامان اهلبيتعليهم السلام را بشناسند و با سخنانبلند آنان آشنا شوند، به آنان علاقه پيدا مىكنند و اين علاقه به تبعيت وهمسويى مىكشد. امام رضاعليه السلام در حديثى فرموده است:
«ان الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا».(89)
مردم اگر خوبيهاى حرفها و تعاليم ما را بشناسند از ما پيروى مىكنند.
ترويج احاديث اهلبيت و مسابقات حفظ حديث در اين زمينه مفيداست. استفاده از «چهل حديث»هاى گوناگونى كه از سوى برخى ناشران درموضوعات مختلف تدوين و منتشر شده است، جهت اين كار پيشنهادمىشود. برنامه حفظ اين چهل حديثها يا احاديث ديگر نيز مفيد است.
انتخاب مفاهيم و موضوعات براى گفتن به كودكان و جوانان بسيارمهم است. در احاديث امامان بسيارى نكتهها و معارف نهفته است، ولىهمه آنها قابل گفتن براى همه نيست. گاهى براى مخاطب قابل هضمنيست، به جاى جاذبه، دافعه دارد و به جاى گرايش به مكتب اهل بيت، فرارى مىدهد و به جاى روشنگرى اذهان، شبهه مىآفريند. در انتخابهم بايد ذوق و خرد داشت و زمينه و ظرفيتها را سنجيد و اين نكته بسيارمهم است.
امام صادقعليه السلام به يكى از اصحاب خويش به نام مدرك بن هزهازفرمود: اى مدرك! به ياران ما سلام برسان و بگو: رحمتخدا بر كسى كهمودت مردم را به سوى ما بكشد، به آنان سخنانى از ما بگويد كه آنرامىشناسند و مىپذيرند و آنچه را حالت انكار و عدم پذيرش دارند نگويد.(90)
بايد جوانان و نوجوانان، شيرينى كلام اهلبيت و عمق حكمتهاى آنانرا دريابند تا از طريق سخنانشان، شيفته شخصيتشان شوند. در اين مورد، كلمات قابلفهمتر، ترجمههاى شيوا و دلنشين و روان و انتخابموضوعات كاربردى، و چاپ زيبا و جذاب مؤثر است. گاهى بايد از طريق«شكل»، مخاطب را به «محتوا» جذب كرد.
اينكه چگونه مردم و جوانان و بشريت را با فرهنگ اهلبيتعليهم السلام بايدآشنا كرد، نكته ظريفى است و بايد از تكنيك هنر استفاده كرد و در عرضهمحتواى كلامى و حياتى ائمهعليهم السلام به نسل امروز از قالبهاى نو و جاذبههاىهنرى و شيوههاى اثرگذار بهره گرفت. كار رسانهها در اين جهت مهم استو متاسفانه اغلب، ضعيف و غيرجذاب ارائه مىشود.
فضايل اهلبيتعليهم السلام در دو محور قابل طرح است:
1 - جهات آرمانى و خلقت و طينت و سرشت متعالى و نور خدايى و...
اين بخش از فضايل، گرچه ارزشمند است و مقام آنان را نزد خدا آشكارمىسازد، ولى چون جنبه عملى و سرمشقگيرى و تاسى در آنها نيست، كمتر اثر تربيتى و جاذبه عملى دارد. گاهى هم براى نوجوانان غيرقابلهضم و درك است.
2 - جهات عملى و قابل اسوهگيرى و تبعيت عينى و ملموس از رفتاراهلبيتعليهم السلام.
آشنا ساختن نوجوانان و جوانان با «سيره معصومين» و زندگى ائمهبسيار لازم و مفيد است. اينجا آشنايى با تاريخ به كار مىآيد. شيوايى قلم وجاذبه و هنرمندانه بودن نگارش نيز نبايد از ياد برود. ذكر نمونههايى ازصبر، ايثار، عفو، تواضع، عبادت، شجاعت، اخلاص، عطا و بخشندگى، فتوت و جوانمردى، حسن خلق، علم و حلم، كيفيت نماز و روزه و تهجد وحج و اعمالشان، همه و همه بسيار سودمند است. بخصوص حكاياتى ازاهلبيت كه نوعى برخورد خوب و شايسته و احترامآميز با نوجوانان را دربردارد، تاثيرگذارتر است. مثلا قصه پيرمرد و امام حسن و امام حسين وكيفيت وضو ياد دادن، يا رفتار پيامبر با كودكان و سلام دادن به آنان، يا بغلكردن و بوسيدن كودكان خردسال مؤمنين.
معرفى كودكان اهلبيت و جاذبههاى رفتارى آنان براى كودكان ماتاثيرگذارتر است واين سنخيت در سن و سال، بيشتر جاذبه مىآفريند.
محبت در دل نوجوانان اگر بصورت يك بذر كاشته شده باشد، با ذكرنمونههاى خوب اخلاقى و سيره اهلبيتعليهم السلام بايد آن را آبيارى كرد، تا همخشك نشود، هم رشد كند و ثمرات بيشترى دهد. اين، سبب تعميقمحبت مىشود.(91) مطالب ارزشمندى كه در كتابهاى معتبر و اصيل نهفته، بايد استخراج شود تا نسل نوجوان امروز هم از آن ذخاير بهرهمند شوند.
انتخاب شعرهاى ناب، زيبا و روان درباره شخصيت امامان و اهلبيت، نيز خواندن و اجراى دلنشين و شيرين آنها ايجاد محبت مىكند. از ميانانبوه قصايد و اشعار ولايى، بايد دستبه گزينش زد. آگاهى و ذوق لطيف، در اين گزينش بسيار نقش دارد. در اين مساله نيز، همچون برنامههاىديگر فرهنگى و هنرى براى كودكان و نوجوانان، توجه به نكات روانشناسىو روحيات ويژه اين مقطع سنى و تحصيلى ضرورى است.
١٣- گره زدن خوشيهاى زندگى به حيات ائمه عليهم السلام
١٣- گره زدن خوشيهاى زندگى به حيات ائمه عليهم السلام
خوش آمدن از چيزى، علاقه ايجاد مىكند. بايد كوشيد شخصيت وزندگى و خاطره اهلبيت و مراسم و مجالسشان در ذهن كودكان خاطرهخوشى برجاى بگذارد. با استفاده از قضيه شرطيه (قضيه پاولوف) به نحوىعمل كنيم كه با ديدن چيزى و خاطرهاى، پيوند با اهلبيتعليهم السلام مطرحشود. جشن گرفتن و شيرينى و عيدى دادنها و جشن تكليف گرفتن واعطاى مدال و اهداى جوايز و تشويقها اگر در روز تولد معصومينعليهم السلامباشد، خواهناخواه تاثير غيرمستقيم دارد. گره خوردن يك خاطره خوش بااهلبيتعليهم السلام، مثلا شبها يا روزهاى ميلاد ائمهعليهم السلام، در خانهها ومدرسههامان بايد يك حادثه خوب يا خاطره خوش و برنامه جاذبهدارپيش آوريم، مثلا در مناسبتهاى مربوط به اهلبيتبا يك جعبه شيرينىبه خانه رفتن، روز تولد امامان يك جعبه شيرينى در دفتر مدرسه گذاشتن وبه همين مناسبتها در خانه و مسجد و محله و مدرسه، جشن گرفتن، سببمىشود اين مناسبتها از ياد نرود و اين شادىها با اين ايام و نام و ياداهلبيت، حالتشرطى پيدا كند.
كسى مىگفت: با فرزند كوچكم به مسجد و براى نماز جماعت رفتيم.بين دو نماز، شيرينى به افراد دادند. فردا شب پسرم گفت: بابا! مسجدنمىرويم؟ از آن پس هر وقت او را به مسجد مىبرم، اگر شيرينى و... نبود، وقتى بيرون آمديم حتما برايش شكلات مىخرم، تا پيوند مسجد آمدن بابرخوردارى از يك چيز دوستداشتنى در ذهن او گسسته نشود و علاقه بهمسجد و نماز، تداوم يابد.
رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: «الهدية تورث المودة» (92) هديه، محبت مىآورد.
اگر اين هديه در ارتباط با خاندان عصمت و اهلبيتباشد طبيعى استكه محبت آنان را در پى خواهد داشت.
در هر برنامه دينى و مذهبى مىتوان از اين شيوه براى ايجاد علاقهاستفاده كرد، مثل نماز جمعه، جلسه دعا يا سخنرانى، شركت در مراسممذهبى و مجالس سوگوارى يا مسجد و نماز جماعت. در مناسبتهاى ويژهائمه نيز اگر از اين شيوه استفاده شود، در ايجاد جاذبه مؤثر است.
ديده از اشك و دل از داغ و لب از آه پر است عشق در هر گذرى رنگ دگر مىريزد (93)
١٤- پرهيز از عوامل محبتزدا
١٤- پرهيز از عوامل محبتزدا
در كنار برنامههاى محبتآفرين، از كارهاى نفرت آفرين هم بايدپرهيز كرد. گاهى برخى حركات، رفتارها، برخوردها، حرفها، برنامهها وشيوهها، مانع پيدايش «پيوند محبت» مىشود و به عنوان عامل منفى وضد تبليغ اثر سوء مىگذارد و عامل دفع مىگردد. مثلا اگر مجالس حسينىخسته كننده و ملالآور شود، يا سر و صداهاى آن براى ديگران مزاحمت وسلب آسايش داشته باشد، يا با كودكان در محافل اهل بيتى بد رفتارى وبرخورد سبك و تحقيرآميز و از روى بىاعتنايى و طرد انجام گيرد، يااينگونه كارهاى مذهبى به صورت تحميلى و اجبارى درآيد، يا توسط افرادبد اخلاق، بد قيافه، بد صدا، بد سابقه و بد رفتار، ژنده و ژوليده و چرك آلودانجام شود، اينها به عنوان «مانع» ايجاد محبتيا موجب بدبينى و تنفر ورميدن و گسستن مىگردد.
سعدى در مورد كسى كه با صداى گوش خراش و بد قرآن تلاوتمىكرد، گفته است:
گر تو قرآن بدين نمط خوانى ببرى رونق مسلمانى
از اين رو، گاهى هم براى ايجاد محبتيا استمرار محبت نسبتبهاهل بيت، بايد عوامل منفى و موانع را زدود، تا جاذبه فراهم آياد و علاقهپيدا كنند. شيوه جذب بسيار مهم و حساس است.
بعضىها مثلا در شبهاى محرم، پس از نيمه شب هم از صداىبلندگوى مسجد يا حسينيه، خواب و آسايش ندارند، يا بيمار دارند، يا شبدرسى و امتحانى است و... در اين صورت، اين تبليغ به ضد تبليغ تبديلمىشود و از عزادارى بيزار مىشوند.
امام امت و مقام معظم رهبرى، به خاطر تاثير منفى قمهزنى در اذهانديگران، فتوا دادند كه به خاطر مصالح اسلام و شيعه، از اين كار خوددارىشود، چون بعضى از همين كار زده مىشوند و به دستگاه حسينى جذبنمىشوند و بهانهاى براى تبليغات سوء دشن مىشود.
١٥- ايجاد فضاى روحى و معنوى
١٥- ايجاد فضاى روحى و معنوى
يكى از راهها، پديد آوردن صحنهها و فضاهايى است كه بچهها درشرايط روحى خاصى قرار بگيرند و بتدريجحس درونى آنان بيدار شود وجذب گردند. چهبسا اگر كودكان (و حتى بزرگان) را به حال خود رها كنيم، بهاين سمت و جهت كشيده نشوند و به مجالس دعا و توسل نيايند. ولى اگرترتيبى دهيم كه در اين فضا قرار گيرند، جذب مىشوند. مثلا اردوهاىفرهنگى و زيارتى و ديدارها از حرمها، زيارتگاهها، شركت در مجالسدينى و دعا و توسل و عزادارى و ملاقات با شخصيتهاى معنوى واهلبيتى، ايجادكننده يا محكم كننده اين رشته و رابطه است.
اين همه اردوهاى سياحتى و زيارتى در طول سال، بويژه در تعطيلاتتابستانى تشكيل مىشود و دانشآموزان مثلا به قم، شيراز، مشهد، جمكران، مرقد امام و امثال آن مىروند، تنها تماشاى ساختمان و در وديوار و گنبد نباشد، همراه اين ديدارها تغذيه فكرى و روحى شوند و مطلبياد بگيرند و الگو بگيرند و عشقها و علاقههايشان را به اين خاندان پيوندبزنند. ديدار با شخصيتهايى كه تاثيرگذارند، در صورت امكان حتما دربرنامه اين سفرها و اردوها قرار بگيرند. شركت در مجالس با حال همينطوراست. قرار گرفتن در جمع «دوستداران اهلبيت»، اين حس و حالت راايجاد مىكند، مثل هر جمع ديگرى كه فضا و روحيه جمعى در افرادى كهوارد آن جمع مىشوند، مؤثر است.
مجالس سوگوارى و دعا و حضور در حرمها و زيارتگاهها بسيار مهماست. در مجالس عزا و نوحه، عواطف بر محور محبت اهلبيتبه جوشمىآيد، دلها شكسته مىشود، اشكها جارى مىگردد و گريه، افراد را باخاندان پيامبر گره مىزند و مرتبط مىسازد. گريستن در مجالسسوگوارى، دلها و عاطفهها را هم تلطيف مىكند، هم تقويت. در حالتعادى يا فردى، ممكن است نه دل بسوزد، نه اشك جارى شود، نه انقلابروحى دست دهد. ولى تاثير جو عاطفى و معنوى يك جلسه و مراسم وحس عمومى و گروهى حاضران را همآوا مىسازد و معبر دل را باز مىكند.
اينگونه مجالس، اگر در خانه و مدرسه و محله برگزار شود و نوجوانان دربرپايى آن و انجام خدمات و كار برعهده گرفتن و همكارى و... مشاركتداشته باشند، آنان را دوستدار بار مىآورد.
زيارت نيز از همين مقولههاست. همچنانكه ديدار حضورى با يكانسان والا و پاك، مؤثر است، حضور در كنار تربت معصومين و حرمهاىمقدس نيز، پاكساز روح است و شوقآفرين. اگر محبت و معرفتباشد، «شوق زيارت» هم در پى آن است و اگر به زيارت رويم، خود زيارت، محبتآور است و زيارت و محبت در يكديگر تاثير متقابل مىگذارند.محبت، زيارت را در پى دارد و زيارت، محبت را. نزديكى مادى و فيزيكى، قرابت روحى را هم به دنبال مىآورد. برعكس، گريز و دورى از چنين مراكزو مكانهايى، روح را هم بيگانه و ناآشنا و گريزان مىسازد. گاهى كه نگاه بهحرم و مزار بيفتد، چشمه محبت مىجوشد، پس، از تاثير «تلاقى نگاه وحرم» هم نبايد غافل بود.
زيارت، همراه استبا سلام دادن به اولياءالله. اگر زائر بداند كه پيامبر ياامام يا هر يك از اهلبيت مدفون در حرم، زائر را مىبينند و مىشناسند وسلامشان را جواب مىدهند، محبت پيدا مىكند. مهم، تفهيم اين نكاتظريف به كودكان و نوجوانان است.
حضور در جمع افراد بىحال و بىتعهد و هرزه، روح انسان را به آنسمتسوق مىدهد. برعكس، حضور در جمع انسانهاى با معنويت و مراكزمقدس و مراسم آيينى، تقويتكننده بنيان معنويت است.
اگر بعضى گريزانند، شايد به دليل خجالت، يا احساس بيگانگى يا بهخاطر نچشيدن طعم محبت اهلبيت است. چهبسا اگر بچشند، مشتاقشوند. مثل آنان كه از غذايى نمىخورند، چون تا به حال نخوردهاند. همينكه يك لقمه بخورند و مزه آن را بفهمند، ادامه خواهند داد.
ايجاد فضاى روحى براى كودكان در رابطه با اهلبيتبه اين معنىاست. تاثيرپذيرى از «جو» بسيار نيرومند است. چه جوى كه در يك خانه ومدرسه به وجود مىآيد، چه در سطح يك كشور و جامعه. چه مانعى دارد كه«توفيق اجبارى» براى آنان فراهم كنيم تا «جذب اختيارى» را در پىداشته باشد؟
گاهى اگر نگاه به يك بقعه و حرم يا مسجد بيفتد، كشش ايجاد مىكند.آيا نمىتوان وقف درختهاى ميوه و توت را براى عموم، در كنار مسجدها وحسينيهها و بهرهمندى رايگان مردم از آنها را داراى اين تاثير دانست؟ يااينكه در قديم، حياط برخى مساجد دو در داشت كه بعنوان «راه عبور»مردم استفاده مىشد، در همين عبور و تلاقى نگاه گاهى دلها جذب فضاىروحانى و معنوى مسجد مىشد.
حتى ايفاى نقش در يك نمايشنامه يا فيلم در قالب يك چهره مقدسو در نقش اهلبيتيا وابستگان به اين خاندان، خود به خود محبتمىآفريند و بازيگر و هنرمند، به آن چهرهها علاقه پيدا مىكند. اين نيزنوعى ايجاد فضاى روحى و معنوى نسبتبه اهل بيت است.(94)
١٦- معرفى كتاب و نگارش مقاله و شعر
١٦- معرفى كتاب و نگارش مقاله و شعر
اين نوعى كار فرهنگى است كه با شناختن و شناساندن كتابهاى خوب، جذاب و سازنده در مورد اهلبيتعليهم السلام، از علاقه به مطالعه بچهها استفادهكنيم. كتابى كه به مسابقه مىگذاريم يا براى تلخيص پيشنهاد مىكنيم ياموضوعى كه براى مقالهنويسى و شعر و قصه، حتى عكس و نقاشىمىدهيم، اگر سوژههاى اهلبيتى داشته باشد مفيد است. با كشاندنروزنامه ديوارى و فعاليتها فرهنگى تبليغاتى دانشآموزان به اين سمت وسوى، يا درخواستخاطرهنويسى از موضوعاتى چون زيارت، عاشورا، نيمهشعبان، شب قدر، مجالس سوگوارى و امثال اينها مىتوان به تقويت اينحس و علاقه كمك كرد.(95)
شناسايى اينگونه كتابهاى موفق و جاذب و معرفى شوقآفرين آنها، همذوق مىخواهد، هم تخصص. موضوع و سوژه دادن نيز در برنامههاى«فوق برنامه» همينطور است.
١٧- قصههاى دلدادگان
١٧- قصههاى دلدادگان
به جز داستانهايى از زندگى اهل بيت كه در جاى خود، تاثير عاطفى ومحبتآور دارد، (96) نقل قصهها و سرگذشتهاى كسانى كه شيفته اين خاندانبوده و هستند و اين محبت در زندگى، فداكارى، ايثار، خدمات و حالاتخاص و زيارتها و توسلهاى آنان مشهود بوده، براى جذب به اين خاندان وايجاد محبت، مفيد است.
داستان شيفتگى ابوذر به پيامبر خدا، عشق اويس قرنى به آن حضرت، محبتهاى عميق ياران و اصحاب حضرت علىعليه السلام به آن حضرت، نمونههايى از دلباختگى ياران سيد الشهدا، كسانى كه در راه زيارت ائمه چهدر حال حياتشان يا پس از وفاتشان و نسبتبه زيارت مرقدهاى ائمه، عشق و اخلاص و رنجها و تلاشها داشتهاند، آنان كه با همه سختگيريهاىبنىاميه و بنىعباس نسبتبه مواليان اهل بيت، همچنان به محبت آنانوفادار مىماندند، آنان كه براى زيارت كربلا از همه چيز مىگذشتند، شيفتگان ديدار حضرت مهدىعليه السلام و رهيافتگان به وصال آن محبوب وشوق و دلدادگيهاى منتظران، آنچه در ايام دفاع مقدس در حالات وروحيات و جانفشانيهاى رزمندگان و شهدا جلوه مىكرد و به خاطر كربلا وبه شوق زيارت و به عشق عنايات حضرت مهدى و حضرت زهرا درجبههها حماسه مىآفريدند و فداى اين عشق مقدس مىشدند، آنان كه بهخاطر عشق به اهل بيت، عظيمترين خدمات و كارهاى خير و خرجها واحسانها را داشتهاند، داستان حواريون و ياران ويژه هر يك از ائمه، و...بسيارى از اينگونه سرگذشتها و حكايات، اثر شگفت دارد، بخصوص براىكودكان و نوجوانان كه گرايش شديد به قصه دارند و از داستانها «الگو»مىگيرند و نسبتبه «قهرمان»هاى قصهها دلبستگى و علاقه پيدامىكنند.
البته زبان گفتارى و نوشتارى اينگونه داستانها هر چه شيرينتر وشيواتر و هنرمندانهتر باشد، ميزان تاثير بيشتر است.
١٨- تشكلهاى هيئتى
١٨- تشكلهاى هيئتى
برنامههاى خودجوش نوجوانان كه كار گروهى انجام مىدهند، مثلفعاليتهايى كه در نيمه شعبان و برگزارى جشن دارند، يا تشكيل هيئت درمحله و راه انداختن دسته عزادارى يا آراستن مسجد و حسينيه و تكيه وبرنامههاى ايستگاههاى صلواتى آب و شربت و اطعام و احسان و... همهگره زننده قلب نوجوانان با تشكيلات اهلبيتعليهم السلام است. بچههازمينههاى روحى دارند. اينها را بايد به كار گرفت و در محلههاى مختلف ازخود آنان «هيئت» درست كرد تا خودشان مسؤوليت آن را به عهده بگيرندتا فعالتر شوند. ايام محرم يكى از مناسبترين فرصتهاى ايجاد اينگونهتشكلهاى هيئتى و گروهبندىهاى مذهبى از دانشآموزان بخصوص درمقطع راهنمايى و اوايل دبيرستان است. اينگونه تشكلهاى مقدس، عضويت در شبكه گسترده ولايت و محبت اهلبيت و امام حسينعليه السلام، بامحوريت آن خاندان پاك است و كمتر مسائل باندى و گروهى و جناحىدارد و جاذبهاش فراگيرتر است.
در عاشورا و نيمه شعبان، به خاطر شور عمومى مردم، بچهها جذباينگونه مراسم مىشوند. براى استفاده از اين حس خودجوش بچهها وجهت دادن آن براى ايام ديگر بايد سرمايهگذارى و وقتگذارى وبرنامهريزى كرد. وقتى بچهها براى خودشان در ارتباط با ائمهعليهم السلام، صاحبعلم و پرچم و دسته و هيئت مىشوند، احساس تشخص مىكنند. ايناحساس تشخص، در آنان ايجاد مسؤوليت و تعهد مىكند و آنان را بااهلبيت، مرتبط مىسازد، چون حس مىكنند كه در اين رابطهها، شخصيت و هويت مستقلى يافته و مورد توجه قرار گرفته و به حسابآمدهاند.
پرچم و علم و كتيبه و هيئت، نشانه تشخص يك گروه است و تاثيروحدتبخشى و انسجامآفرينى و ايجاد علقه و پيوند دارد. به تعبير شهيدپاكنژاد:
«با نيممتر چوب و نيم متر پارچه سياه، مىتوان موجى از احساساتبىدريغ درباره بزرگسالار شهيدان مشاهده كرد كه در هيچ جا نمونهاى ازآن ديده نمىشود؛ در حالى كه براى تشكيل اجتماع حتى كوچكى بايدمتحمل زحمات زيادى گرديد.».(97)
دستههاى عزادارى و هيئتهاى سنتى، علاوه بر نقش حفظ فرهنگعاشورا و اهلبيت، به نحوى تمرين تشكل و سازماندهى بر محور امامحسينعليه السلام با محتوايى مقدس و آدابى خالصانه و عاشقانه است.
پی نوشته ها
--------------------------
1-بحارالانوار، ج101، ص98.
2-صحيفه سجاديه، دعاى 25.
3-بخشهايى از مقاله «حسينيه دل»، از نويسنده.
4-وسائل الشيعه، ج 3، ص 411، بحارالانوار، ج 98، ص 118 .
5-بحارالانوار، ج 97، ص 230 .
6-بحارالانوار، ج 97، ص 228 - 230 .
7-همان.
8-همان، ج 63، ص 448 .
9-همان، ج 101، ص 114 .
10-وسائل الشيعه، ج 10، ص 410، بحارالانوار، ج 98، ص 124 و 136 .
11-بحارالانوار، ج 98، ص 123 .
12-همان، ص 121 .
13-از جمله در برنامههاى جنبى «شب شعر عاشورا» كه همه ساله در شيراز برگزار مىشود، مراسم«تربت نوشانى» به افراد جلسه است، شربت زعفران آميخته به تربت را در كام همه حضار بهمقدار يك قاشق يا نيم استكان مىريزند، اين برنامه، نقش عجيبى در ايجاد عشق و علاقه بهامام حسينعليه السلام و تغيير حالت روحى افراد دارد.
14-سفينة البحار (چاپ جديد)، ج2، ص17.
15-مائده: 119، توبه: 100، مجادله: 22، بينه: 8.
16-مائده: 54.
17-مفاتيح الجنان، ص 350 (زيارت اميرالمؤمنين، زيارت امين الله).
18-مناقب ابن شهر آشوب، ج1، ص85.
19-رجال كشى، ج2، ص473 و 381.
20-همان، ص685.
21-تفسير عياشى، ج2، ص231.
22-همان.
23-بحارالانوار، ج 26، ص 124 .
24-همان، ص 146 .
25-همان، ج 23، ص 313 .
26-مريم، آيه 58 .
27-بحارالانوار، ج 26، ص 224 .
28-غاشيه، آيه 26 .
29-بحارالانوار، ج 7، ص 203 .
30-همان، ج 8، ص 41 .
31-همان.
32-همان، ج 2، ص 206 .
33-همان، ج 65، ص 43 .
34-همان، ج 9، ص 112 .
35-ميزان الحكمه، ج 5، ص 233 .
36-براى مطالعه متن اين احاديث فراوان مىتوانيد از «المعجم المفهرس» بحارالانوار، واژهشيعه، بهره بگيريد.
37-بحارالانوار، ج23، ص232.
38-پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله: «اساس الاسلام حبى و حب اهل بيتى»، (كنز العمال، ج12، ص105).
امام باقرعليه السلام: «حبنا اهل البيت نظام الدين»، (امالى شيخ طوسى، ص296).
39-پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله: «من احبنا فقد احب الله و من ابغضنا فقد ابغض الله»، (امالى صدوق، ص386) ؛ در زيارت جامعه كبيره نيز مىخوانيم: من احبكم فقد احب الله.
40-پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله: «... من احب هولاء فقد احبنى و من ابغضهم فقد ابغضنى»، (تاريخ دمشق«ترجمة الامام الحسين»، ص91).
41-امام باقرعليه السلام: «انى لاعلم ان هذا الحب الذى تحبونا ليس بشىء صنعتموه ولكن الله صنعه»، (المحاسن، ج1، ص246).
42-امام صادقعليه السلام: «حبنا اهل البيت افضل عبادة»، (المحاسن، ج1، ص247).
43-امام صادقعليه السلام: «لاتستصغروا مودتنا، فانها من الباقيات الصالحات»، (مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص215).
44-بحارالانوار، ج27، ص193.
45-ميزان الحكمه، ج2، ص237.
46-بحار الانوار، ج17، ص13؛ ميزان الحكمه، ج2، ص242.
47-بحار الانوار، ج 37، ص335.
48-همان، ج6، ص 187.
49-اين آثار و عناوين برگرفته از كتاب «اهل البيت فى الكتاب والسنه» محمدى رىشهرى است.
50-پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله: «حبنا اهل البيتيكفر الذنوب و يضاعف الحسنات» (ارشاد القلوب، ص253).
51-امام صادقعليه السلام: «لا يحبنا عبد حتى يطهر الله قلبه» (دعائم الاسلام، ج1، ص73).
52-امام صادقعليه السلام: «من احبنا اهل البيت و حقق حبنا فى قلبه جرت ينابيع الحكمة على لسانه»(المحاسن، ج1، ص134).
53-پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله: «حب اهل بيتى و ذريتى استكمال الدين» (امالى صدوق، ص161).
54-پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله: «شفاعتى لامتى من احب اهل بيتى و هم شيعتى» (تاريخ بغداد، ج2، ص146) .
55-پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله: «اكثركم نورا يوم القيامة اكثركم حبا لآل محمد»، (بشارة المصطفى، ص100) .
56-پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله: «من احبنا اهل البيتحشره الله تعالى آمنا يوم القيمة»، (عيون اخبار الرضا، ج2، ص220).
57-پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله: «اثبتكم قدما على الصراط اشدكم حبا لاهل بيتى»، (فضائل الشيعه، ص48).
58-امام صادقعليه السلام: «والله لايموت عبد يحب الله و رسوله و يتولى الائمةعليهم السلام فتمسه النار»، (رجال نجاشى، ج1، ص138).
59-پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله: «من احبنا اهل البيت فى الله حشر معنا و ادخلناه معنا الجنة»، (كفاية الاثر، ص296).
60-پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله: «اعلى درجات الجنة لمن احبنا بقلبه و نصرنا بلسانه و يده»، (المحاسن، ج1، ص251).
61-پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله: «من اراد ان ينجو من عذاب القبر فليحب اهل بيتى... و من اراد دخول الجنةبغير حساب فليحب اهل بيتى فوالله ما احبهم احد الا ربح الدنيا والآخرة»، (مقتل الحسينخوارزمى، ج1، ص59).
62-بحارالانوار، ج27، ص78.
63-بحارالانوار، ج16، ص356.
64-همان، ج 23، ص 250 (لا تستصغر مودتنا فانها من الباقيات الصالحات).
65-الغدير، ج2، ص295.
66-نامش سفيان بن مصعب است. وى از شاعران برجسته شيعه و مورد عنايت اهلبيتبود كهعمده شعر او پيرامون مدح و مرثيه اهل بيت است. در زمان امام صادقعليه السلام مىزيست. براىآشنايى با چهره او، از جمله ر.ك: ماهنامه كوثر، شماره 24 (اسفند 77) و «سفيان بن مصعب»از: سيد هاشم محمد.
67-مستدرك وسائل الشيعه، ج2، ص625.
68-درباره او ر.ك: ماهنامه كوثر، شماره 20 (آبان 77) و «ابوالاسود الدوئلى فى الميزان» از: محمدالمنصور.
69-بحار الانوار، ج8، ص 52.
70-روزنامه جمهورى اسلامى، 16 اردىبهشت 78.
71-الغدير، ج 2، ص 361 .
72-بحارالانوار، ج 51، ص 148 .
73-همان، ص 137 (طوبى لك ان ادركته و يا طوبى من ادركه).
74-العوالم، بحرانى، ج 11، ص 136 .
75-همان، ص 552 .
76-همان، نقل از تهذيب، ج 8، ص 112 .
77-در زمينه نامها و تاثير اينگونه نامگذاريها ر. ك: «جرعهاى از كوثر»، علىرضا سبحانىنسب.
78-در اين زمينه به «الغدير» علامه امينى، ج 3، بحث «عيد الغدير فى الاسلام» مراجعه شود، نيزجزوه «عيد غدير در اسلام» از نويسنده، «چهل حديث غدير» از: محمود شريفى.
79-ديباچهاى بر رهبرى، ناصرالدين صاحبالزمانى، ص 69 .
80-همان، ص 218 .
81-در زمينه نقش الگو و قهرمان از جمله ر. ك: «الگوهاى تربيت كودكان و نوجوانان» محمد علىكريمىنيا، «نقش اسوهها در تبليغ و تربيت» مصطفى عباسى مقدم «جوان» و «كودك، فلسفى، «انسان كامل»، شهيد مطهرى، «ديباچهاى بر رهبرى» ناصرالدين صاحبالزمانى.
82-تحف العقول، ص416.
83-ان ذكر الخير كنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و ماواه و منتهاه (مفاتيح الجنان، ص549).
84-ثلاثة تورث المحبة: الدين والتواضع والبذل (بحارالانوار، ج75، ص229).
85-بحار الانوار، ج33، ص260.
86-بحارالانوار، ج13، ص 351 و ج67، ص22.
87-ميزان الحكمه، ج2، ص229 (به نقل از بحارالانوار، ج14، ص38).
88-بحارالانوار، ج2، ص31.
89-الكافى، ج1، ص193.
90-رحم الله امرءا اجتر مودة الناس الينا، فحدثهم بما يعرفون و ترك ما ينكرون (بحارالانوار، ج2، ص68).
91-براى آشنايى با سيره پيامبر از جمله ر.ك: «بحارالانوار»، ج16؛ «مكارم الاخلاق»، طبرسى؛«سنن النبى»، علامه طباطبايى، «همگام با رسول»، از نويسنده؛ نسبتبه ائمه ديگر از جمله«منتهى الامال»، محدث قمى و كتابهاى ديگرى كه در زندگى ائمه نوشته شده است. دورهچهل حديثهاى سيره معصومين از انتشارات «نشر معروف» نيز توصيه مىشود.
92-بحارالانوار، ج74، ص166.
93-صائب تبريزى.
94-كتاب «بانوى نور» مريم بصيرى، داستان تاثيرپذيرى يك هنرمند را از ايفاى نقش مادر امامزمانعليه السلام نوشته است. از اهل هنر نمونههاى متعددى از اين تاثيرپذيرى شنيده شده است.
95-در اين زمينه خاطرات «زيارت» كه كانون پرورش فكرى، از خاطرات بچهها از زيارت مشهدمقدس چاپ كرده است، نمونه موفق است. شبيه آن كتاب «سحرخيزان تنها» در مورد روزه ماهرمضان است. خاطراتى كه بچهها از امام امتيا شهيدان نوشتهاند، يا نامههاى آنان خطاب بهحضرت امام، همين تاثير را داشته است.
96-در اين زمينهها از جمله: «حكايتها و هدايتها» فصل اول، محمد جواد صاحبى، «قصههاىنماز»، «غنچههاى نور» و «قصههايى از زندگى معصومين»، جواد نعيمى، «قصههاى خوببراى بچههاى خوب» جلد 8، مهدى آذريزدى، «تا دريا» محمد سادات اخوى و... براى جوانانو نوجوانان مفيد است.
97-اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج2، ص40.
-------------------
جواد محدثی