امام باقر(ع) مى فرمايد: هنگامى كه اميرالمؤمنين (ع) آماده حركت به طرف صفين مى شد, دو نفر بـراى مـخـاصمه وحل نزاع , خدمت حضرت شرفياب شدند,يكى از آن دو نفر براى اثبات حقانيت خـود, زودتر شروع به سخن گفتن نمود وزيادهم سخن مى گفت , حضرت عصبانى شد وفرمود: «اخـسا كلمه اى كه در مورد سگ استعمال مى شود» بلا فاصله سر اين شخص به صورت سگ در آمـد ومـوجـب بهت وتعجب حاضرين گرديد شخص مسخ شده شروع كرد به التماس كردن كه يا على ! مرابه صورت اول باز گردان .
حضرت جمله اى را به زير زبان گفت ونگاهى به او كرد كه صورت او به حال اول بازگشت .
بعضى از اصحاب عرض كردند: شما كه چنين قدرتى داريد, چرا از اين قدرت عليه معاويه استفاده نمى كنيد واين همه زحمت تجهيز نيرو ونفرات ومسافرت را به خود مى دهيد؟.
امـام (ع) فرمود: اگر بخواهم مى توانم با همين پا با بودن بيابانها وكوهها به سينه معاويه بزنم واورا سرنگون بسازم ومى توانم خداى تعالى را قسم بدهم كه قبل ازبرخاستن از اين مجلس ودر كمتر از يك چشم بر هم زدن , اين كار انجام شود, اما طبق آيه شريفه ما مطيع پروردگار هستيم ودر امور بر او سبقت نمى گيريم :
«عباد مكرمون لا يسبقونه بالقول وهم بامره يعملون » «7» .
روضه
چـون اهـل بـيت از شام به مدينه در حركت بودند, به راهنماى قافله گفتند: «مربنا على طريق كـربـلا, فـوصلوا الى موضع المصرع فوجدوا جابر بن عبداللّه الانصاري رحمه اللّه وجماعة من بني هـاشم ورجالا من آل رسول اللّه (ص) قد وردوا لزيارة قبرالحسين (ع) فوافوا في وقت واحد وتلا قوا بالبكا والحزن واللطم واقاموا المتم المقرحة للاكباد» «8» .
آه از آن ساعت كه با صد شور و شين زينب آمد بر سر قبر حسين
السلام اى كشته راه خدا السلام اى نور چشم مصطفى
السلام اى شاه بى غسل وكفن السلام اى كشته دور از وطن
السلام اى تشنه آب فرات السلام اى كشتى بحر نجات
بهر تو امروز مهمان آمده خواهرت از شام ويران آمده
چون تو رفتى بى كس وياور شدم دستگير فرقه كافر شدم
آتش كين كوفيان افروختند خيمه مارا به آتش سوختند
الغرض از كوفه تا شام خراب گر چه ما ديديم ظلم بى حساب
ليك دارم شكوه ها از اهل شام كز سر ديوار و از بالاى بام
آه از آن ساعت كه از روى غضب زاده سفيان يزيد بى ادب
در حضور خواهر گريان تو چوب مى زد بر لب ودندان تو
______________________________________
7- بحار, 33/280.
8- ملهوف 82.