طرف سخن امیرالمؤمنین علیه السلام معاويه است كه میخواهد با عدم شركت خود و ديگر طلقاء، بيعت حضرت را زير سؤال ببرد، حضرت در اين نامه میفرمايند:
وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ.
اگر بر فرض، انتخاب خليفه بر اساس شورا هم باشد، شورا حق مسلم مهاجرين و انصار است و تو نه از انصارى و نه از مهاجرين؛ ..تو هیچ کاره ایی! بلكه در سال فتح مكه و در زير سايه شمشير آن هم به ظاهر اسلام آوردى.
از طرفی، چه کسی گفته خلافت ابوبکر شورایی بود؟
طبق اعتراف شخص عمر در صحیح بخاری ، در به خلافت رسیدن ابوبکر ، اصلا شورايى در كار نبود.
حتی همه انصار و گروهی از مهاجرین با خلافت ابوبکر مخالف بودند .
دقت کنید:
أَنَّ الْأَنْصَارَ خَالَفُونَا وَاجْتَمَعُوا بِأَسْرِهِمْ فِي سَقِيفَةِ بَنِي سَاعِدَةَ وَخَالَفَ عَنَّا عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ وَمَنْ مَعَهُمَا
همه انصار با ما در امر خلافت ابوبكر مخالفت كردند و همه آنها در سقيفه جمع شدند و علی عليه السلام و زبير و همراهان آن دو نيز با ما مخالفت كردند.
إنَّمَا كَانَتْ بَيْعَةُ أَبِي بَكْرٍ فَلْتَةً وَتَمَّتْ أَلَا وَإِنَّهَا قَدْ كَانَتْ كَذَلِكَ وَلَكِنَّ اللَّهَ وَقَى شَرَّهَا وَلَيْسَ مِنْكُمْ مَنْ تُقْطَعُ الْأَعْنَاقُ إِلَيْهِ مِثْلُ أَبِي بَكْرٍ مَنْ بَايَعَ رَجُلًا عَنْ غَيْرِ مَشُورَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ فَلَا يُبَايَعُ هُوَ وَلَا الَّذِي بَايَعَهُ تَغِرَّةً أَنْ يُقْتَلَا
همانا قطعا بیعت ابوبکر ، امری ناگهانی و اتفاقی بود . که خدا شرش را از ما رفع کرد.. مبادا کسی در ميان شما باشد که همانند ابوبکر که کسانی به سوی او تمايل پيدا کنند؛ اگر با کسی بدون مشورت با مسلمانان بيعت شود، از او پيروی نمی شود؛ زيرا هم کسی که با او بيعت شده و هم کسی که بيعت کردهاند، خود را در معرض کشتن قرار ميدهند. (صحیح بخاری ش6442)
از آن سو حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام , در خطبه دوم نهج البلاغه، خلافت را ويژه آل محمد (عليهم السلام) دانسته و وصيت پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله را گواه بر ادعاى خويش بيان می كنند:
ولهم خصائصُ حقِّ الولاية، وفيهم الوصيّةُ و الوِراثةُ.
ولايت حق مسلم آل محمد است، و اينها وصى و وارث رسول اكرم صلى الله عليه وآله هستند. (نهج البلاغة، خطبه دوم.)
و خود حضرت امیر عليه السلام ، طبق نص بخاری ، خلافت ابوبكر را حكومتی استبدادى می دانستند:
وَلَكِنَّكَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَيْنَا بِالْأَمْرِ وَكُنَّا نَرَى لِقَرَابَتِنَا من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم نَصِيبًا.
تو به زور بر ما مسلط شدی، و ما بخاطر نزديك بودن به رسول اكرم صلی الله علیه و آله خود را سزاوارتر به خلافت مىديديم.
صحيح البخاري ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ – 1987م
آیا به زور به خلافت رسیدن ، نشانه شورا و دموکراسی است؟
در ضمن ، نامه شش نهج البلاغه ، نه تنها هیچ سودی برای اهل سنت ندارد ، بلکه اساس مذهب بی پایه ی آنها را هم نابود می کند .چرا ؟
چون حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام میفرمایند :
وَإِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَسَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا...
اگر مهاجرین و انصار، بر بیعت شخصی، اجتماع کردند ، رضای خدا هم در آن است...
خب سؤال می پرسیم : این چه ربطی به شما و خلیفه شما ابوبکر دارد؟ عمر که در صحیح بخاری می گوید : همه انصار با ما در امر خلافت ابوبكر مخالفت كردند و علی و زبير و همراهان آن دو نيز با ما مخالفت كردند.!!
أَنَّ الْأَنْصَارَ خَالَفُونَا وَاجْتَمَعُوا بِأَسْرِهِمْ فِي سَقِيفَةِ بَنِي سَاعِدَةَ وَخَالَفَ عَنَّا عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ وَمَنْ مَعَهُمَا
اتفاقا اگر کمی زیرک باشید ، متوجه خواهید شد که حضرت امیر علیه السلام ، مشروعیت خلافت ابوبکر را زیر سوال برده اند.
چون اصلا اجماعی بر خلافت ابوبکر ، صورت نگرفت.
پس استناد به این نامه، نه تنها سودی به حال اهل تسنن و وهابیت ندارد ، بلکه تمام عقیده و مذهب آنها را به باد فنا می دهد.