محمد بن حسن صفّار در كتاب بصاير الدرجات [۱] از ابن معروف، او از حمّاد بن عيسى، او از ابى الجارود، او از ابى بصير و او از امام محمّد باقر عليه السّلام روايت نموده كه آن حضرت فرمود:
روزى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در حالى كه جماعتى از اصحاب در خدمتش بودند، به درگاه الهى عرض نمود: پروردگارا! برادران مرا به من برسان! دوبار اين را عرض نمود.
در آن حال اصحاب عرض كردند: يا رسول اللّه! آيا ما برادران تو نيستيم؟
فرمود: نه، شما اصحاب ما هستيد، برادران من جماعتى هستند كه در آخرالزمان مى باشند. ايشان هستند كه به من ايمان مى آورند، حال آن كه مرا نديده اند. به درستى كه خداى تعالى ايشان را به نام هاى خود و پدرانشان، پيش از آن كه از پشت هاى پدران و رحم هاى مادران بيرون آورد، به من شناسانيد.
هر آينه باقى بودن هر يكى از ايشان، در سر دين خود شديدتر و دشوارتر از خرط قتاد در شب تار است يا هركسى از ايشان كه در دين خود باشد، مانند كسى است كه اخگر درخت غضا را در دستش نگه دارد؛ ايشان مانند چراغ هاى شب تار هستند و خداوند عالم، ايشان را از فتنههاى تيره و تار نجات مى دهد. [۲]
مترجم بحار گويد: درخت غضا بنابر آن چه نقل شده، درختى است كه آتشش به غايت تيز مى شود و از شدّت گرمى و تيزى تا چهل روز خاموش نمى شود. پس به دست گرفتن اخگر آن به سبب تيزى، به غايت دشوار است؛ از اين جهت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله باقى بودن برادران خود را بر دينشان به آن تشبيه نمود.
منابع :
[۱]: بصائر الدرجات، صفحه ۱۰۴
[۲]: بحار الانوار، جلد ۲، صفحات ۱۲۴- ۱۲۳