جلوه روی تو بود طور مناجات ما
کعبه کوی تو بود قبله حاجات ما
شربت دیدار تو آب حیات همه
صحبت این ناکسان مرگِ مفاجات ما
خرمن عمر عزیز رفت به باد ستیز
زآتش بیداد سوخت حاصل اوقات ما
از تو نگشتم جدا در همه جا وز قضا
تا به قیامت فتاد دید و ملاقات ما
بی تو اگر میروم چاره ندارم ولی
این همه دوری نبود شرط مکافات ما
وعده ما و تو در بزم یزید پلید
تا کنی از طشت زر جلوه به میقات ما
راهِ درازی به پیش، همسفران کینهکیش
همّتی از پیش بیش بهر مهمّات ما
شمعصفت می روم سوخته و اشکریز
ای سر نورانیات شاهد حالات ما
بی تو نشاید که ما بار به منزل بریم
یا که به سختی مگر بار غم دل بریم
دیوان مفتقر، محقق اصفهانی