سرزمینمان آنقدر حضور شما را استغاثه کرد تا اجابت نجواهایش را از آستان دهمین ستاره گرفت.
سرزمین سرشار از عطر رضویمان در پی رایحه حسینی می گشت.
می خواست از کربلای سرخ ولایتش هم نشانی داشته باشد.
وقتی به سرزمینمان پا گذاشتی، تمام جوانه های نیازمان، دست در دست ارادتت گذاشتند.
گره گشایی حضورت را به محکمه شبهات و شکیات قاضی کردیم تا زلال اسلام ناب محمدی را به ما بنوشانی و سیرابمان کنی.
ما تفاخر قبیله ای مان را به پای صفا و سادگی ات قربانی کردیم تا میهمان خلوص اهل بیت شویم.
ری را برگزیدی تا دور از هیاهوی دشمن، در میان ما زندگی کنی.
عطر نینوایی ات، همه جا را لاله پوش کرد و از دریای پاکی ات، هزار جویبار در سرزمینمان جاری شد.
اما چقدر زود، از ما دل کندی و به آسمان پیوستی! تو رفتی و ما ماندیم و دل های بی قرار که دست در دست هم، گنبد طلایی آستان تو را بالا بردند.
ما ماندیم و عقده ای سوخته، به یاد و خاطره حضور کوتاه و پر برکتت که یادگار اهل بیت بود.
ما ماندیم و کبوتران زیارت تو که هر روز، برای صید دانه دیدار، به سوی ری پرواز می کنند.
باشد که میزبان خوب زیارتگران حرمت باشیم و پیرو راستین کلام آسمانی ات!
نویسنده : حورا طوسی
منبع : اشارات : آبان 1385 - شماره 90
متن ادبی «عطر نینوا»
(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)
- بازدید: 15865