|
- جزئیات
- غزلی بخوان بشوَد عیان ، که امیرِ روز جزا علیست که حسابِ ما که عِقابِ ما ، که عذابِ ما همه با علیست نشد از غم ضُعَفا جدا ، و َ کسی که در پیِ هر گدا برَوَد شبانه و بی صدا ، ببَرَد لباس و غذا علیست همه رمز و راز جهان بدان ، شده در عبای علی نهان شد اگر کسی یَل و پهلوان ، به یقین که از دَمِ یا علیست همه دم بگو بِکَ یا علی ، که نفس علی که هوا علی که دوا علی که شِفا علی ، که دعای دفعِ بلا علیست ز علی کسی که جدا شود ، و اگرچه از خُلفا شود تو بِدان که یک شَبه لا شود ، به خدا که نونِ لَنا علیست بوَد اولین ، بوَد آخِرین ، شَهِ مسلمین ، شَهِ مومنین برو در صفاتِ خدا ببین ، نه علی خدا که خدا علیست بروَد فراتَر از آن چه که ، نرسیده بالِ ملائکه قَدَری که در دلِ معرکه ، درِ قلعه کنده ز جا علیست چه صلابتی و چه شوکتی ، چه شجاعتی و چه هیبتی به صفا و مروه چه حاجتی ، به صفا قَسم که صفا علیست نجف است و ساغَرِ تا لبه ، نجف است و مستی هر شبه نجف است و گیجی عقربه ، تب و لرزِ قبله نما علیست وَ به لطفِ پاکی مادرم ، نشدم حرامی و از سَرم نرود که بنده ی حیدرم ، سَنَد شرافتِ ما علیست
|
- جزئیات
- باشد علی خدا که نه، ولی ناخدا که هست بعد از خدا و بعد رسول خدا علی ، ساقی است گر شراب نداری بیا که هست ما سائل رکوع علی نیستیم اگر او إنّما ولیّکم الله ما که هست محشر صفی به وسعت آغوش مرتضاست ای عاشقان هجوم نیارید، جا که هست! آن بی نشانه ای که نشان داشت از علی ،دل بی قرار یافتنش هرکجا که هست خدایا به سلامت دارش دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم و من الماء کل شئ حی، همه مدیون حضرت آبیم از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که میزنیم ای آب موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بیتابیم دجله هر شب هزار و یک قصه از نیستان سامرا دارد مثل ما که هزار و یک سال است زائر غصههای سردابیم کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچکمان و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم بی تو یک روزِ خوش نبود و نرفت آبِ خوش از گلویمان پایین یا سرابیم بی تو در پوچی یا که در خواب خویش مردابیم گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد ما که یک عمر رفت و در خوابیم مگر این چند روز دریابیم آمدی بغض کوچهها وا شد، اشکها قطره قطره دریا شد با شما هر جزیره خضراء شد، در بهارت چه سبز و شادابیم
|
- جزئیات
- ما بچه شیعه های مولود کعبه هستیم ، ما جز علی و آلش دل به کسی نبستیم پیغمبر گرامی تاج سر است ما را ، او دست ما نهاده در دستهای مولا روز ولادت او هر شیعه شادمان است ، دیوار کعبه پر از بال فرشتگان است وقت ولادت او اعجاز حق عیان شد ، بنت اسد به سوی بیت خدا روان شد دیوار کعبه شد باز بر روی میهمانش ، خدا نصیب او کرد الطاف بی کرانش بعد از سه روز آمد بیرون زِ کعبه مادر ، شد خیره چشم عالم بر روی کودک مادر بو طالب آمد از راه گفتا تبارک اللّه ، ای وجه تو خدایی ای دست تو یداللّه نام تو گشته نازل از آسمان علی جان ، وقتی پیمبر آمد قرآن بخوان علی جان قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ... به راستى كه مؤمنان رستگار شدند آمد نبی طاها تا یار خود ببیند ، غمخوار خود ببیند دلدار خود ببیند لبخند زد محمد چون دید روی اورا ، بوسید روی او را بوئید موی او را آن لحظه بود معلوم آن شاه و این وزیر است ، بعد از نبی طاها تنها علی امیر است این روز عید بادا بر مصطفی مبارک ، بر بی بی دو عالم خیر النساء مبارک مولا اگر نمی بود همتا نداشت زهرا ، زهرا اگر نمی بود همتا نداشت مولا شکر خدا که هستیم ما بچه شیعه هایش ، تمام هستی ما بادا همه فدایش شاعر:سید محمد تقی موسوی
|
- جزئیات
- نه از خیابان های تهران مینویسم نه از هوای خیس باران مینویسم من شاعر مولا امیرالمؤمنینم با افتخار از شاه مردان مینویسم از شمعدانی های اطراف ضریحش از گنبد و از صحن و ایوان مینویسم تکلیفم را اینگونه یادم داده استاد هر شب صد و ده تا علی جان مینویسم هر وقت شعرم بند می آید زبانش با چشم هایم مدح سلطان مینویسم از شوق او انقدر مستم در این شعر امضای خود را کلب دربان مینویسم
|
- جزئیات
- پادشاهی که کنیزش زر را خاک می کند رزق این حداقل را حداکثر می کند خضر پیغمبر نشسته گوشه ای و سالها روز و شب در مدح مولا شعر از بر یم می کند راه مسجد بسته شد بر دیگران چون که خدا هر عبادت را قبول از راه حیدر می کند می رود با اسب چوبی در جهنم هر کسی صحبت از غیر علی بالای منبر می کند احتیاطا یا علی را با وضو گفتیم چون واجب شرعی است کاری که پیمبر می کند غالبا کارهای پیش پا افتاده را در نبود مرد صاحبخانه نوکر می کند روزهایی که علی مشغول صحبت با خداست معجزاتش را به اذن الله قنبر می کند هرکه سر بر خاک او نگذاشته قطع الیقین در قیامت می نشیند خاک بر سر میکند هر که سر بر خاک او نگذاشته قطعُ الیقین در قیامت مینشیند خاک بر سر میکند من که از تفسیر حبلُاللّه میفهمم فقط حُب مولا خلق را با ما برادر میکند در مقاماش گفتم و، در گوش دشمنان نرفت نطفه ناپاک گاهاً گوش را کر میکند ذوالفقارش دست و سر ها را، سر هم ریخته اجتماع کفر را جمع مُکسر میکند کافران را شیوه جنگیدنش مجبور به اختیاری گفتن اللّه اکبر میکند گوشهای از مسجد کوفه سحر قبل از نماز مینشیند رزق عالَم را مقرر میکند حرف خود را میزنم راحت به زُوّار نجف حرف یک دیوانه را دیوانه باور میکند آنقدر که مزه دارد، دورِ این گنبد طواف جبرییل خود را اینجا شکل کفتر میکند خوردن چای عراقی با دِهینی از نجف خستگی را از تنِ هر نوکری در میکند از علی تا عرش میگویند، جانم روی چشم بین خانه فاطمه، وقتی که لب تر میکند فاطمه نه، بگذریم از کوچه وقت روضه نیست یاد کوچه، خاطرِ او را مکدّر میکند فتحِ قلبِ مردم ایران، بدون جنگ را مِهر نسلِ حضرت موسیبن الجعفر میکند
|
- جزئیات
- صدا آری، صدا جان جهان را زیر و رو میکرد پیمبر در همه عمر آن صدا را جستجو می کرد نفس های خودش بود، آن صدای با طمأنینه صدایی که شب معراج با او گفتگو می کرد نمی دانم چرا، اما پیمبر بعد معراجش عبای مرتضی را بیشتر از پیش بو می کرد خدا آن شب سخن می گفت با صوت یداللهی خدا پیش پیمبر دست خود را داشت رو می کرد خدا مشغول خلقت بود دنیا را همان موقع علی در مسجد حنانه کفشش را رفو می کرد نفهمیدیم مولا را … نفهمیدیم بعد از جنگ علی شمشیر را با اشک هایش شست و شو می کرد اگر او یازده تن را به جای خود نمی آورد چگونه با نبود او زمین یک عمر خو می کرد
|
|
- جزئیات
- شب عاشقانگی است و من شده ام گدای تو ،یاعلی به امید آن که صدای من برسد به اهل سما ،علی چه کنم اگر که در آن میان نرسد صدا به صدا ،علی تو کهای که نام بلند تو به خدا رسانده مرا، علی به خدا که با تو رسیده ام به زلال ذات خدا ،علی علی یا علی ، علی یا علی... تو کهای که فراتری از مکان و چنین گذشتهای از زمان تو کهای که از تقیّد تن، زده پل به مرکز بی کران تو همان که در تو به حیرتم، تو همان که إنس و فرشتگان تو همان که درک اهل جهان، شده در صفات تو ناتوان تو همان که قبلهی اهل دل، تو همان که قبله نما، علی نه عجب که درّ نجف شود، قطرات اشک زلال تو ظلمات بود و تو بوده ای، «کَشَفَ الدّجی» به جمال تو تو محمدی و به این سبب، «بَلَغَ العُلی» به کمال تو حسنی و حسین و فاطمه، «حَسُنَت جمیع خصال» تو صلوات بر تو و آل تو، همه وقت، در همه جا علی علی یا علی ، علی یا علی... تو چگونه آمدهای بگو، که نه حاضری و نه غایبی چه بگویم از جلوات تو، تو که جلوه گاه عجایبی... تو ابوتراب و ابوالیمی و طلوع کل مطالبی پدر مکرّم زینبی و شریک هرچه مصائبی برسان مرا به جوار خود، پس از آن به کربوبلا علی به خدا قسم که بدون تو، همه جا همیشه مشوّشم به بهشت بی تو نمیروم، که بدون تو پُر آتشم نخورم می از خُم دیگران، که خمار کوثر بی غشم به کدام شیوه بیان کنم، که چه می کشم که چه میکشم نَفسی اگر نظر نکنی ، به گدای بی سر و پا علی چه خوش است در تصور من، که تو «نون» بین «لـنـا» شوی چه خوش است ای شه لافتی، که شکوه نقطه «با» شوی تو رسیده ای به وصال حق، که امیر هر دو سرا شوی همه ترس من بود از همین، که خدا نکرده خدا شوی شده ذکر هر شب قدر من «بِکَ یاعلی بِکَ یا علی» نه فرشتهای و نه آدمی، تو فقط تجلّی ایزدی تو نگین حلقهی انبیا و شکوه حضرت سرمدی چه در آسمان و چه در زمین، تو سرآمدی، تو زبانزدی تو عزیز خانهی فاطمه، تو عزیز جان محمدی و تویی که وقت مباهله شده شرح «أنفسنا» علی که علیست «یَحکُمُ ما یُرید»، علیست «یُثبِت ما یشاء» که علیست کُنه سوره «روم»، و علیست معنی «هَل أتی» که علیست «مُنتَهِیُ الهِمَم»، که علیست سایهی ماسوا که علیست سعی به سوی حق و علیست مروهی با صفا نشود قبول حج کسی ، به خدا بدون ولا علی به خدا به اذن خدا فقط، ابدی شدی، ازلی شدی و به کام مردم میکده، می ناب لم یزلی شدی ملکوت نابِ غزل شد و ، تو در آن عجب غزلی شدی خبری رسید و در آن خبر، تو فقط امیر و علی شدی لِتُرابِ مَقدَمِکَ الفِدا، دل و جان عاشق ما علی
|
|
- جزئیات
- ولایتش اصول دینه ، حیدر معنی قرآن مبینه ، حیدر حرف نبی فقط همینه، حیدر تنها امیرمومنینه ، حیدر چه هیبتی داری شجاعتی داری بنازم استمت رو حیدر کراری عبد اشجع الناسم کرده پدری واسم من خلیفه ایی دیگر غیر علی نشناسم من شیعم ، حیدر آقامه امشب بگو با دل شیدا, لعنت به دشمن حضرت مولا, لعنت به قاتل ام ابیها, لعنت به منکر مهدی زهرا, لعنت با اعتقاد, لعنت میده مراد, لعنت همیشه میگم بر ابن زیاد, لعنت من یه آرزو دارم روز رجعت یارم رو صورت اون ملعون رد سیلی بندازم
|
- جزئیات
- من زار علیاً بنجف صار سعیدا و مَضْجَعُهُ لیس مِنَ العرش بعیدا جِبْریل یُنادِی بِنِدٰاءٍ لَنْ یَبِیدَا: من مات على حبّ علی مات شهیدا نمی خواهم دمی محتاج نانِ آن و این باشم الهی تا ابد عبد امیرالمؤمنین باشم
|
- جزئیات
- حال و هوای شهر صدای یا علی پیچیده تو فضای شهر اسم علی شده زینت کوچه های شهر حال و هوای شهر داره بارون میاد تو این هوای عاشقی دلم نجف می خواد خدا به زائر علی بهشتو وعده داد داره بارون میاد پاشو بریم نجف جلو ایون طلا همه فرشته ها به صف علی علی میگن با شور و شوق و با شعف پاشو بریم نجف هر کی دلش تو نجفه عیدی می گیره چون جشنه غدیره ،چون جشن غدیره ، غدیره غدیر یعنی که لبیک به پیغمبر غدیر یعنی که از دل دارم باور که نیست راه نجاتی به جز حیدر علی باطن قرآن ، علی میزان علی حق مع الحق ، علی برهان علی نفس پیمبر ، علی ایمان هر راهی به جز علی ، بیراهه است بدون شک من والاه علی نجاه ، من عادا علی هلک
|
- جزئیات
- عید حضرت مولا ، عیدالله الأکبر عید بیعت با نور , با ابالحسن حیدر ولایت علی ولایت الله اطاعت علی اطاعت الله قال رسول الله بالروایة رضایت علی رضایت الله حیدر امام و حیدر والی الولی علی مع الحق و الحق مع العلی
|
- جزئیات
- بسم الله الرحمن الرحیم یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک در حجة الوداع هوا بوی گل گرفت ؛ عالم پیامی از لب ختم رسل گرفت ای زائران کعبهی حق حجتان قبول ؛ نازل شده است آیهی یا ایها الرسول بر منبری که ساخته شد در غدیر عشق ؛ با امر کردگار علی شد امیر عشق وقتی علی امیر ولایت خطاب شد ؛ هر ذره ای به خاطر او آفتاب شد بالا گرفت دست علی را پیامبر ؛ ساحل علیست حضرت دریا پیامبر پس عین ولام ویاء علی بعد از این مقال ؛ بی شک یکیست با الف و حاء و میم و دال در غدیر خمیم و در نجفیم ؛ غرق در شور و مملو از شعفیم وقت وقت تبسم و شادیست ؛ شعر مهمان حضرت هادیست که پس از یک جهان سلام و درود ؛ رو به جد غریب خود فرمود : السلام علیک یا جداه ؛ یا ابالغوث یا ولی الله السلام ای باطن اکمال دین ؛ وارث حق، یا امیر المومنین ای امین الله در وحی خدا ؛ جانشین بیبدیل مصطفی أيُّها الصّدّيقُ مِن بعدِ الرَّسول ؛ أيُّها الفاروقُ يا زوجَ البتول اول من آمن بالله تو ؛ از رموز حق شدی آگاه تو للهدى انتَ الصراطُ المُستقيم ؛ و امينُ اللهِ للدينِ القويم تائبون، العابدون، الحامدون ؛ السائحون ، الراکعون، الساجدون در فضیلت ها سرآمد بوده ای ؛ جان جانان محمد بوده ای آنکه مرد بدر و مرد خیبر است ؛ حیدر است و حیدر است و حیدر است سفره ات رنگین شد از نان و نمک ؛ قامت تو خم شد از غصب فدک أعرَضوا عنكَ العُصاةُ المُجرِمون ؛ بِئسَ مَثواهُم فَهاهُم كافِرون غاصبان حق تو کافر شدند ؛ دشمنان آل پیغمبر شدند وَيلَ مَن خانوكَ بِالكُفرِ المُبين ؛ لَعنَةُ اللهِ عليهِم أجمعين اللَّهُمَّ سَمِعْنَا لِأَمْرِکَ وَ أَطَعْنَا وَ اتَّبَعْنَا صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ فَاهْدِنَا رَبَّنَا وَ لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا إِلَى طَاعَتِکَ وَ اجْعَلْنَا مِنَ الشَّاکِرِینَ لِأَنْعُمِکَ السلام علیک یا هادی ؛ تا به ما درس معرفت دادی محو سرچشمهی غدیر شدیم ؛ زائر حضرت امیر شدیم با غدیریه آشنا گشتیم ؛ به غم عشق مبتلا گشتیم حرمش را چه با صفا کردی ؛ از نجف رو به سامرا کردی رایحه رایحه با بوی خودش میخوانَد ؛ خانۀ دوست مرا سوی خودش میخوانَد خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است ؛ خانۀ دوست که نام دگرش سامره است وطن آنجاست برایم که پر از خویشتن است ؛ یعنی آنجا که در آن خانۀ محبوب من است سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خبر؟ ؛ از دلآرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟ سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا ؛ بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند ؛ به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند قَسَمت میدهم آری به همان راز و نیاز ؛ آخرین بار کجا در حرمت خوانده نماز؟ خسته از فاصلهام با منِ بیتاب بگو ؛ با من از گریۀ او در دل سرداب بگو از زمستان پیاپی به بهارم برسان ؛ بر لبم عرض سلام است به یارم برسان سلام ای بابای مهربونم ؛ فراقت زده آتشی به جونم سلام ای صاحب خونهی قلبم ؛ خودم رو تا خیمهت میرسونم مهربونم … مهربونم
|
- جزئیات
- ملائک خادمان آستانش عبد زوارش سلاطین بندگان و حلقه در گوشان دربارش شبیه مرتضی را دیده دنیا نخواهد دید جهانی تا ابد ماندست در رویای تکرارش برایش بر ملا کرده خدا اسرار خلقت را نمانده راز مستوری برای او ز اسرارش قضا آنست که مولای عالم حکم فرموده قدر آنکه جنابش اختیارا کرده اجبارش دهان وا میشود از تعجب یا به تحسینش هبل هم لا جرم هو میکشد هنگام پیکارش قسیم و النار و الجنه مقامی از مقاماتش امیر المومنین یک وصف از اوصاف بسیارش به ذکر یا علی کعبه دهان وا کرده بود از شوق دهان وا کردنی که تا ابد باقیست آثارش خلیل الله آن روزی که سنگ کعبه را میچید بنایی ساخت که دستان حیدر بوده معمارش کلیم الله رو میزد برای دیدن رویش ولی هر بار لن می آمد و رد میشد اصرارش اگر چه خطبه بی نقطه هم دارد ولی باید بخوانی خطبه های بی کلامش را ز رخسارش به قلب هر کسی که بار کج بر شانه اش دارد اگر حب علی باشد به منزل میرسد بارش فدای عاشق خرما فروش دار بر دوشی که مدح مرتضی میگفت حتی چوبه دارش اگر چه تیغ از هم بند بندش جدا سازد نخواهد کرد بر صب یک لحظه وادارش نمیفهمد علی را حرف هایش را سکوتش را جهانی که به قدر چارپایان است افکارش کسی که آن جماعت از جهالت یار غارش خواند همان بهتر که باشد تا قیامت در همان غارش برای ردش آخر دست خطش رفت بر نیزه کسی که نص قرآن خداوند است گفتارش
|
- جزئیات
- شاعر : علی اکبر لطیفیان دلم را هوای تو کرده است / غم آشنای تو پر کرده است حسینیه و مسجد و دل را / نسیم دعای تو پر کرده است تو پیغمبری و بلاد مرا / اذان صدای تو پرکرده است چه باکی ز گمراهیام جاده را / اگر رد پای تو پر کرده است هزاران صده میشود که خدا / صبورا برای تو پر کرده است دلم را به گیسوی تو بستهاند / به طاق دو ابروی تو بستهاند من از گیسوانت پریشانترم / ز چشم خراب تو ویران ترم تو از نور خورشید پیدا تری / من از نور مهتاب پنهان ترم کویرم ولی از کرامات تو / من از عِطر گلهای باران ترم تو لیلایی و بلکه لیلا ترین / من از آهوان تو حیران ترم اگر روی تو قبلهگاه من است / من از هر مسلمان مسلمان ترم تو موسیایی و رود نیلت منم / شرار غمی و خلیلت منم فدای دو چشمان شهلایتان / به قربان این قد و بالایتان مگر از کدامین جهت آمدی / ملک میچکد از سراپایتان نگاه تو کرده است مجنونمان / خدای تو کرده است لیلایتان اسیران زلف تو را چاره نیست / آخ به قربان طرح معمایتان تو آنی که روحالقدُس میشود / گدای نسیم نفسهایتان جمال تو پیغمبر اکرمیست / اسیری زلف تو هم عالمیست تو در سینهی ما حرم میزنی / برای دلم حرف غم میزنی تو آنی که در قلهی مأذنه / قدم میزنی و عَلم میزنی سحرگاه، با اذان سحرگاهیات / سکوت دلم را بهم میزنی تو در محضر ماه امّ البنین / ادب میکنی حرف کم میزنی نبودی اگر نامی از گل نبود / ترنم نبود و تغزّل نبود تو شهزادهای علی اکبری / علی اکبری یا که پیغمبری در خانهات ازدحام گداست / ولی خم به ابرو نمیآوری تو آنی که در بین گهوارهات / بنازی دل عمه را میبری مرا از مناجات شب بهتر است / دو رکعت نماز علی اکبری برای اذان گفتن کربلا / تو از هرکس دیگری بهتری نمازت نیاز شب کربلاست / گرفتار تو زینب کربلاست خدایی ترین جلوهی بینیاز / مؤذن ترینِ زمین حجاز غلامیِ کوی تو را کردهام / اگر آبرومندم و سرفراز ندیدم در این کوچههای کَرم / کسی را شبیه تو مهماننواز کنار خرابات گهوارهات / اذانی بگو تا بخوانم نماز بیا از بقایای خاکسترم / حسینیهی امّ لیلا بساز مرا تا بهشت نگاهت ببر / به پابوسی قتلگاهت ببر
|
- جزئیات
- ای وصف کمت ابوالعجبها ای حضرت کیسه رطبها ای ذکر امیدوار لبها ای تام نواز نیمه شبها ای کوچه به کوچه تا سحر گرد ما پشت سر توایم برگرد زیر سر زلف تاب خورده است گر دل گره بی حساب خورده است از چشم تو چشمه آب خورده است همسایه ات آفتاب خورده است شبها زتو غرق نور باشد هر چشم بد از تو دور باشد هر ذره به هر کجا رسیده است از مرحمت شما رسیده است با تو نرسیده ها ؛ رسیده است خیر تو علی به ما ؛ رسیده است ما را همه با تو میشناسند با فاطمه با تو میشناسند پرباری نخل میثمت گرم دل در سر زلف در همت گرم بازار گدای حاتمت گرم خورشید دمادم از دمت گرم الحق که حیات آفرینی نهج البرکات آفرینی چون تیغ دودم مرا نگهدار کوه أُحدم مرا نگهدار محتاج شدم مرا نگهدار بابای خودم مرا نگهدار با عشق تو بار خواهم آمد یک روز به کار خواهم آمد تا عین علی نگار دارم با غیر علی چه کار دارم باشد سر ذوالفقار، دارم من از علی اعتبار دارم بی عشق علی نمی خرندت با او به حساب آورندت دستی که به فتح خیبر آورد شوقی به دل پیمبر آورد حیرت به نگاه لشکر آورد از جا در و قلعه را درآورد هستی همه هست مست هستت فرمود خدای نازِ شستت
|
- جزئیات
- گاه شد مظهر خدا و گاه شد مظهر علی من علی را در خدا دیدم ، خدا را در علی روز اول از خودش یک نور واحد خلق کرد نیم آن شد مصطفی و نیمه ی دیگر علی این سر قرآن علی و آن سر قرآن علی حق کتابی را فرستاده است سر تا سر علی می نویسم از ازل ظاهر علی باطن علی می نویسم تا ابد اول علی آخر علی ظاهرش این بود در معراج ، الله و رسول بود اما باطناً ، الله ، پیمبر با علی او خودش جای خودش ، نامش چنان مشکل گشاست که شفاعت می کند فردای محشر هر علی یا ابا آدم ؛ ابا شبّر؛ ابا زینب ؛ علی همسر زهرا على ، داماد پیغمبر علی شهریار و شهسوار و بنده ی پروردگار حضرت دُلدُل سوار و خواجه ی قنبر علی انبیا دست توسل بر عبایش داشتند انبیا هرچند بالایند ، بالاتر علی گر زبانزد هست گرمای بیابان نجف می دمد خورشید از چاک گریبان نجف سفره ی مولاست گر پهن است هر جا سفره ای عرش هم باشیم اگر ، هستیم مهمان نجف آرزوی دیدن جنت نکردم هیچ وقت من خوشم با دیدن ریگ بیابان نجف نیست مدیون کسی الا علی و فاطمه هر کسی که رفت زیر دین ایوان نجف به قنوت ما نمی آید عقیق هیچ جا می خرم انگشتر از ملک سلیمان نجف ما سر و جانی بدهکار رسول و حیدریم سر به قربان مدینه ، جان به قربان نجف رزق آب و نان ما دست حسین است و علی سال ها خوردیم آب کربلا ، نان نجف علیهم السلام
|
- جزئیات
- حالا خبر علی شده و مبتدا علی هم ابتدا علی شده هم انتها علی حق گفت در ادامهی «یا ایّها الرسول» باشد ولیّ امر پس از مصطفی علی بعد از خدا رسول خدا و پس از رسول مولا علی زعیم علی مقتدا علی سلطان علی امیر علی پادشه علی فرمانروای مقتدر «لا فتی» علی نخبه حریف قافلهی اشقیا علی قطب شریف قاطبه ی اتقیا علی مردم به سوی خیمهی او میروند تا محکم کنند رشتهی پیوند با علی این خیمهی علی است که هر گوشهاش پر از «بخّاً بخّا علی» شد و «یا حبّذا علی» ورد زبان خلق به روز غدیر خم «یا مصطفی محمّد و یا مرتضی علی» مردم خوشا به حال شما چون برایتان هم رهنما علی شد و هم رهگشا علی مردم خوشا به حال شما چون نموده است «سوءالقضا» به معجزه «حُسن القضا» علی مردم خوشا به حال شما چون به بذل فضل بر مشکلاتتان شده مشکل گشا علی مردم خوشا به حال شما چون نشسته است بر مسند شفاعت روز جزا علی مردم خوشا به حال شما چون که گشته است در کشور شریعت فرمانروا علی آنقدر لایق است که قبل از غدیر خم شد شهره بین خلق به شاه ولا علی آنقدر لایق است که بر خیل مومنین حجّت تمام کرده بر این مدّعا علی آنقدر لایق است که با خود نگفتهاند -حتّی معاندانش- آخر چرا علی؟ خیرالأنام میوه ی عمرش بدو سپرد اینگونه گشت محرم خیرالنساء تا «پارهی تنش» به علی داد مصطفی گفت آشکار : جان تو و جان ما علی ای آیه آیه سوره ی قرآن به نام تو «یوسف» علی «خلیل» علی «انبیا» علی حیدر , ابوتراب , اسدالله , ایلیا , صفدر , ابالحسن چه بگویم چه ها علی قربان نام پاک و بلندت که دور باد نامت ز بغض و کینه و کذب و ریا نام تو شهر شهر جهان را گرفته است ای شُهره و شهیر در این روزها علی در سعده و قطیف علی در عدن علی در رقه و منامه و سامرا علی رودی ز خون شده است و به راه اوفتاده است تا توس رفته نام تو از کربلا علی علیهم السلام
|