|
|
|
|
|
- جزئیات
- هنگامه وصال من و دلبرم شده این الحسین زمزمه آخرم شده چشمم به راه مانده کجایی عزیز من پیراهن تو گرمی بال و پرم شده از گریه پینه بسته دگر چشم های من عالم سیاه پیش دو چشم ترم شده موی سپید و قدکمانم چه دیدنیست غم های کربلاست چنین یاورم شده من پیرسالخورده ام و دست های من محتاج شانه های علی اکبرم شده از خاطرم نمی رود آن لحظه فراق ناله زدی که وقت وداع از حرم شده داغی بوسه از لب تو مانده برلبم خون گلوی تو نفس حنجرم شده من بین قتلگاه تو جان دادم ای حسین این چند ماهه جان تو درد سرم شده می خواستم بغل کنمت جان تو نشد نیزه شکسته زحمت این پیکرم شده من پا به پای پیکر تو ضربه خورده ام سرتا به پا تمام تنم پر ورم شده دشمن همینکه پا به روی چادرم گذاشت گفتم به خویش ارثیه مادرم شده جان خودت به زور کشیدند چادرم شاهد ببین که پارگی معجرم شده قاسم نعمتی
|
|
- جزئیات
- هنگامه ی اشک و درد و بلا شد زینب شهید داغ کربلا شد واویلا واویلا آه و واویلا... با قلب پر خون و قدّ خمیده مهمان شده بر یار سر بریده از وادی غربت با دیده ی تر رفته به دیدار امام ِ بی سر در وقت جان دادن غرق عزا بود یاد غریب ِ دشت کربلا یود بوده به یاد ِ آن دمی که جانان جان داده در گودال با کام عطشان آندم که دیده روی خاک صحرا افتاده خونین جسم ارباً ارباً آندم که شد پرپر از کینه لاله جان داده در ویران دخت سه ساله
|
|
|
- جزئیات
- هفتاد و دو شهید به صحراى زینب است پایین نامه همه امضاى زینب است می میرم و دم تو مرا زنده می کند قارى من صدات مسیحاى زینب است از سربلندى تو سرافراز می شوم بالاى نیزه ها سرت آقاى زینب است جاى مرا گرفته اى و پس نمی دهى جاى تو نیست بر سر نى، جاى زینب است امروز که مشاهده کردى مرا زدند عین همین مشاهده، فرداى زینب است در طول زندگانى پنجاه ساله ام این اولین نماز فراداى زینب است این جلوه هاى مختلف روى نیزه ات از “مارایت الا جمیلا”ى زینب است طورى قدم زدم که همه باخبر شدند کاخ یزید زیر قدمهاى زینب است دارند سمت من صدقه پرت می کنند خرماى نخلها جلوى پاى زینب است هرچه زدند سنگ، سرش آخ هم نگفت آخر حسین گرم تماشاى زینب است… علی اکبر لطیفیان
|
- جزئیات
- کنج حیاط خانه ی خود، بین بسترش بانو رسیده بود به ساعات آخرش خیره به گوشه ای شده بود و یکی یکی رد می شدند خاطره ها از برابرش خورشیدوار، در تب گرمای شهر شام می سوخت آسمان ز نفسهای آخرش همراه هر نفس زدنش، آه می کشید آن کهنه یادگاری خونین دلبرش هر روز، روضه داشت؛ حسینیه ی دلش این مدّتی که بود بدون برادرش یک سال و نیم میل تبسّم نکرده بود از خنده رو گرفت، لب روضه پرورَش یک سال و نیم با عطش آن کویر سُرخ دریای اشک بود دو تا دیده ی تَرَش یک سال و نیم بود که او آب رفته بود یعنی که بیشتر شده بود عین مادرش وقت سفر چقدر غریبانه پر کشید مثل حسین سرور و سالار بی سرش محمد قاسمی
|
- جزئیات
- سلام ای روح عزت،تجلی شهامت سلام ای کوه صبر و،وقار و استقامت فتاده در دل ما،شراری از غم تو دو عالم خون بگرید،برای ماتم تو چو شمع محفل تو،تمامی ِ کواکب ز بس که غم کشیدی شدی امّ المصائب چو ماه نو خمیدی،مصیببت ها کشیدی به عمرت ای عقیله،چه غمها که ندیدی غم هجر پیمبر،سرشک و دیده ی تر غم مسمار و کوچه،غم عظمای مادر عزاخانه شد از غم،تمام مُلک افلاک تو دیدی مادرت را،فتاده بر روی خاک و دیدی فرق چاک ِ،علی ساقی کوثر تو دیدی که شد از کین،جگر پاره برادر اگرچه زین مصائب،دل تو پر بلا بود ولی سوز دلت از،شرار کربلا بود امان از از کربلا و،امان از یاس نیلی امان از تازیانه،امان از ضرب سیلی امان از داغ گودال،امان از اشک دیده امان از غربت آن امام سر بریده امان از اشک زهرا،امان از آن جنایت امان از ظلم شمر و،سنان بی مروّت میان مقتل عشق،نگویم که چه ها شد سر شاه شهیدان،ز پشت سر جدا شد
|
- جزئیات
- صبر را مفهوم معنا زینب است کعبه غمهای دنیا زینب است چون حسین است آفتاب شهر عشق ماهتاب عالم آرا زینب است در حریم قدس محرم زینب است معنی عشق مجسم زینب است آنکه بر غم هست خاتم زینب است ناخدای کشتی غم زینب است
|
- جزئیات
- به سمت خلق نرو جلوه ی تو ربانیست.. نصیب قلب تو از زندگی پریشانیست.. سکوت گرچه نشان است بر نجابت زن صدای خسته ی تو حجت مسلمانیست.. شکوه شمس به تابیدن پس از ابرست.. بتاب گرچه هوای دل تو بارانیست.. به ریزه خواری خوان کرامت تو خوشم.. که موری در تو برتر از سلیمانیست.. حریم قرب ندارد حساب فقر و غنا دراین حریم اطاعت کمال سلطانیست.. مفسران پی تفسیر خطبه های تواند.. که جمله جمله ی آن آیه های قرآنیست کسی ندید چهل روز بی قراری تو.. که اجر داغ به این غصه های پنهانیست به پای فضل تو موسی به لکنت افتاده.. کمی زمدح تو بی یی مسیح درمانیست.. نظر بحال گدا کردن از کرامت توست.. نشسته بر سر این سفره در پی نانیست.. نم وضوی نمازت حیات آب بقا.. نوشتن از حسناتت بضاعت ما نیست.. پناه عالمیان در پناه چادر توست.. یقین زمین و زمان در پناه چادر توست.. سید پوریا هاشمی
|
|
|
|
|
|