- جزئیات
- وقتی ابوحنیفه در مقام استهزاء به مومن طاق می گوید : خب اگر خلافت حق علی بن ابی طالب بود ، آنرا می گرفت مومن طاق جواب دندان شکنی به او می دهد و بنای خلافت را درهم می کوبد . (موشن گرافیک , با استفاده از هوش مصنوعی , ساخته شده در مؤسسه ی جهانی سبطین علیهما السلام)
|
|
|
- جزئیات
- عمر در زمان خلافتش در گفتگویی که با ابن عباس دارد در باره ی خلافت و جانشینی علی بن ابطالب علیهما السلام ؛اعتراف می کند به منع کتابت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم واژه ی اشفاقا که عمر به کار برده است وقتی بعد از آن (لام )بیاید به منظور مهربانی و دلسوزی است و لی وقتی بعد از آن (عَلی )بیاید به منظور ترس است و در واقع جلوگیری عمر از نوشتن وصیت توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ؛ از روی ترس بود که وصیت پیامبر اکرم (علی ابن ابیطالب علیه السلام )حیطه و تسلط پیدا کند بر اسلام و اینکه عرب نمی پذیرفت رسالت و امامت هر دو در قریش باشد/ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید , ج 12 , ص21 برای دیدن تصویر در اندازه اصلی روی آن راست کلیک کرده وپنجره ی جدید باز کنید
|
|
- جزئیات
- کارشناس وهابی : آیه - وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ (بقره 207) - هیچ روایت صحیحی وجود ندارد که این آیه در باره ی حضرت علی علیه السلام و خاص نازل شده است ؛ اگر چه شامل ایشان می شود چون ایشان جز صحابه و اهل بیت بود و جان خود را برای رضای پروردگار فروخته بود؛و سوره ی بقره مدنی است و حادثه ی لیلة المبیت در مکه رخ داده؛ استاد هاشمی : یکی از منابعی که تصریح کرده به حادثه لیلة المبیت و شان نزول این آیه در باره ی حضرت علی علیه السلام , حاکم نیشابوری هست در المستدرک با تصحیح ذهبی ؛ که در باره ی این روایت سکوت کرده است و خودش در مقدمه میگوید روایاتی را که سکوت کرده ام یعنی قبول دارم. جواب نقضی : لیلة المبیت در سال آخر عهد مکی است و نزول آیه چند ماه بعد اتفاق افتاده است ؛ اما شما که میگویید ماجرای غار را-که در همان داستان هجرت و با چند ساعت اختلاف از لیلة المبیت اتفاق می افتد و آن هم در مکه بوده است - و ادعا دارید ابوبکر با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در غار بوده است ؛آیه ی غار در سوره ی توبه است و این سوره سال نهم هجرت نازل شده است یعنی 9 سال بعد از ماجرای غار و این آیه را برای ابوبکر می دانید و فضیلت می تراشید ؛ بعد برای حادثه ای که فاصله اش تا نزول آیه چند ماه است می گویید ممکن نیست؟ در اول کتاب بخاری داستانهای اولین نزول وحی بر پیامبر اکرم را از عایشه نقل می کنید در حالی که عایشه آن موقع اصلا به دنیا نیامده بود؛ شما در باره ی حضرت ابوطالب علیه السلام حدیث جعلی می آورید که العیاذ بالله ایشان مشرک بوده اند و پیامبر اکرم فرموده اند من برای او استغفار می کنم تا زمانی که خدا مرا نهی کند ؛ بعد میگویید آیه ی - مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَن يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ (توبه 113) مربوط به همین جریان است و خدا از استغفار برای مشرک نهی کرده است ؛ اما این آیه در سوره ی توبه است و 10 سال بعد از وفات حضرت ابوطالب علیه السلام نازل شده و اسرار دارید در همان جریان نازل شده ؛ با اینکه ارتباطی ندارد برای اینکه آیه می فرماید ماکان , یعنی اصلا روا نیست و ممکن نیست پیامبر اکرم برای مشرکی استغفار کند چگونه ممکن است پیامبر خدا 10 سال استغفار کند و خداوند بعد از 10 سال نعوذ بالله یادش بیاید و وحی بفرستد که استغفار نکند؟ برای دیدن عکس در اندازه ی اصلی روی آن راست کلیک کرده و پنجره جدید باز کنید
|
- جزئیات
- ابن حجر عسقلانی در جلد 7 فتح الباری می آورد که به عمر گفتند چرا علی بن ابیطالب علیهما السلام را خلیفه نمی کنی؟ (اشاره به جریان شورای شش نفره) ؛ عمر گفت اگر او ( علی علیه السلام) خلیفه شود , همه را به راه راست وا می دارد (نه اینکه هدایت می کند بلکه میکشاند به راه راست )؛ به او گفتند پس چرا نمی گویی علی علیه السلام خلیفه باشد؟ گفت : من تحمل علی را ندارم نه در حیات و نه بعد از حیات. برای دیدن تصویر در اندازه ی اصلی روی آن راست کلیک کرده و پنجره ی جدید باز کنید
|
- جزئیات
- گوشه ای از مناظرات مرحوم سلطان الواعظین با علمای عامه در کتاب شبهای پیشاور (تولید مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام) مرحوم سلطان الواعظین : تاریخ گواه است عمر عاری از مدارج علمی و فقهی بوده است و در مواقع احتیاج دست به دامان حضرت علی علیه السلام و فقهای مدینه می شده. عالم سنی : به چه دلیل این حرف را می زنید؟ مرحوم سلطان الواعظین : این مطالب در کتابهای خودتان آمده ؛ حمیدی در جمع بین الصحیحین نقل کرده روزی عمر در بین صحابه خطبه خواند و گفت اگر کسی مهر زنش را بیشتر از 400 درهم قرار دهد بر او حد جاری میکنم... زنی صدا زد ای عمر کلام تو مقبول تر است یا کلام خدا؟عمر گفت کلام خدا؛زن آیه ی 20 سوره ی نساء را خواند و عمر از شنیدن این جواب گفت تمام شما فقیه تر از عمر هستید حتی زنان در حجله ها؛ احمد بن حنبل نقل کرده زن حامله ای را نزد عمر آوردند و او اعتراف به زنا کرد پس عمر فرمان سنگسار او را داد؛ حضرت علی علیه السلام به خلیفه فرمودند:حکم تو بر او می تواند مناسب باشد نه بر طفل او چرا که بچه بی گناه است و قتل او جایز نیست ؛ عمر گفت آری همانا زنان عالم عاجزند از اینکه مثل علی علیه السلام را بزایند ؛ اگر علی نبود عمر هلاک شده بود ؛جمله لولا علی لهلک عمر تکه کلام عمر بوده که در بیش از هفتاد مورد ثبت و ظبط شده است.
|
|
- جزئیات
- محمد پسر ابوبکر(ره) طی نامهای معاویه را به خاطر نافرمانی از امام شدیداً نکوهش کرد و به صفات برجسته امیرالمؤمنین علی علیه السلام اشاره نمود و به حقانیت تصریح نمود....؛ و معاویه در جواب فرزند ابوبکر نا خواسته از حقانیت حضرت علی علیه السلام پرده برداشته و میگوید ما و پدرت فضل و برتری فرزند ابوطالب(علیهما السلام) را می دانستیم و حرمتش را حفظ می کردیم اما بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ؛ پدرت و عمر اولین نفراتی بودند که با ایشان مخالفت کرده و حقش را غصب کردند و من پیرو آنها هستم پس ابتدا پدرت را ملامت و سرزنش کن... ----------- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 3 ص 188 / انساب الأشراف ج 3 ص 1092 / مروج الذهب ج 3 ص 18 و 19
|
- جزئیات
- کارشناس وهابی میگوید کسی که میخواهد قسم بخورد یا به خدا قسم بخورد یا ساکت بنشیند , روایت دیگر میخواند که من حلف بغیر الله فقد کفر او اشرک ؛ کسی که به غیر خدا قسم بخورد کافر و مشرک شده است ؛ پس بنابر این قسم به بنده یاد کردن شرک است ؛ مانند قسم به معصومین.این چنین افراد که بغیر خدا قسم میخورند جهنمی بودنشان قطعی است. استاد یزدانی : چند نفر از اشخاصی که به غیر خدا قسم خورده و جهنمی بودنشان قطعی است را بیان می کنیم ؛ صحیح بخاری چاپ دار ابن کثیر چاپ پنجم ج 4 , ص 1731 , حدیث 4419 در این روایت عایشه به جان خودش قسم خورده است(لَعَمری). صحیح مسلم ج 2 , ص 916 , مانند همین حدیث آمده است. در کتاب المحکم و المحیط الأعظم , چاپ دارالکتب العلمیه بیروت ص 148 , معانی عمر را میگوید و در ادامه میگوید عرب وقتی میخواهد قسم بخورد میگوید -لعمری- قسم به جانم ؛ در تاج العروس نیز همین مطلب آمده است و به یک آیه ی قرآن استدلال میکند که خداوند متعال به جان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قسم یاد کرده است - لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ ؛ 72 حجر -؛ در ادامه از ابن عباس نقل میکند که خداوند به حیات هیچکس قسم یاد نکرده مگر نبی مکرم اسلام. روح المعانی چاپ دارالکتب علمیه بیروت , ص 315 , ج 7 , میگوید -لعمرک - بنابر نقل جمهور مفسرین این است که خداوند بجان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قسم خورده است ؛ آیا خدا هم مشرک است؟ و در ادامه روایت ابن عباس را نقل میکند و ادامه میدهد که ما ندیده ایم خداوند بجان کسی قسم بخورد الا پیامبر اسلام. در مستدرک علی الصحیحین ج 3 , ص 99 , حدیث 4519 که دقیقا در این حدیث عمر به جان خودش قسم میخورد. برای دیدن تصویر در اندازه اصلی روی آن راست کلیک کرده و پنجره جدید باز کنید
|
- جزئیات
- موشن گرافیک ساخته شده با هوش مصنوعی توسط مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام ؛ مناظره فضال بن حسن با ابوحنیفه
|
- جزئیات
- حدیث عمار هیچ لفظ پیچیده ای ندارد,با یک نرم افزار ساده ترجمه کنی معنای آن مشخص میشود و هیچ اختلاف معنایی در لفظی ندارد...وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ...پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند:عمار من را میکشد گروه ظالم,دو گروه با هم میجنگند و گروه ظالم عمار را میکشد....يَدْعُوهُمْ إلى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إلى النَّارِ- عمار انها را دعوت به بهشت میکند طبق نص بخاری یدعوهم الی الله ,یعنی به خدا دعوت میکند ,آنها عمار را دعوت میکنند به سوی آتش دوزخ. گروهی که عمار را کشتند در صفین بوده است , روایت هم متواتر است یعنی مانند آیه ی قرآن است و قطعی است ,رئیس ان گروه کیست؟(معاویه)آنها دعوت به آتش میکنند من آیه را نمیخوانم که بگویید توهین کرده است بروید قرآن را نگاه کنید خداوند یدعون الی النار را لعن کرده است. وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ ﴿قصص٤١﴾ وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ ﴿٤٢قصص﴾ نه شیعیان بگویند ناصبیانی مثل ذهبی هم میگویند روایت معتبر است. لفظ مولی را میدهیم بشما,هرچه شما میگویید,یعنی دوست ,پسر عمو,این را بذارید کنار,به چه زبانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باید میفرمودند که این آقا قاتل عمار است و دعوت کنند به آتش است و در قرآن مورد لعن است؟شکی هم در قطعی بودن روایت نیست ,بعد عده ای سینه چاک معاویه هستند,منابع شیعه هم این را دارند. هر کتاب معتبر و جدی روایی این حدیث را دارد که معاویه امام دعوت کنندگان به اتش است و قرآن هم که تکلیف دعوت کنندگان به آتش را مشخص کرده است.پ شما کلمه ی مولا و غیره را بگذار کنار,این یک حدیث به این واضحی را با ما همراه شو ما صدبار با تو همراه میشویم اما اگر همراهی نکردی یعنی- وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ (14 نمل)-فهمیدو یقین کرد و نخواست بپذیرد. و من خدا را شاکرم که هرچه میخواستیم بگوییم بعضی ها طرفدار معاویه هستند میگفتند تهمت نزنید. به قول ابوتمام از شعرای عرب میگوید:آیه ی صریح را گوش نمیدهی ,شعر من که نمی تواند تو را هدایت کند. منکر یک روایت متواتر از نگاه خود شماها نا مسلمان است پس چرا نمیخواهید بپذیرید؟ ما هیچ اختلاف و دعوایی با عوامی که خبر ندارند نداریم,صحبت من عالمانی است که حقیقت را میدانند. در یک شرکتی اختلاس میشود مگر کارمندان دون پایه خبر دارند چه خبر است؟مسأله راجع به کسانی است که حجت بر آنها تمام است و الان یک فرصت بزرگ است ,هیچ دعوایی نداریم فحش هم نمیدهیم,میگوییم این فرصت هست ,آقایی که دنبال حق هستی یک پژوهشی بکن. وقتی سیدالشهداءعلیه السلام میفرمودند اسلام تمام شد,میگفتند این ور هم اسلام است نماز پرجمعیت است ,زکات میدهند ,روز عاشورا وقتی جنگ را برسی کنی میبینی هیچ جای آن اسلام نیست ,انقدر قابل دفاع نیست که یزید آن را گردن نگرفت,یزید گفت عبیدالله ناپاک زاده بوده که این کار را کرده است ,یعنی نتوانست دفاع کنداز عمل. خب این جنایت به این وقاحت که در کربلا رخ داد بار اول نبود قبلش هم همین جریان کارهای زیادی کرده بود,در زمان حکومت حضرت علی علیه السلام یک سری انسان که طرفدار کسی نبودند را در یمن زدند کشتند و ناموسشان را در بازار حجاب برداشتند و فروختند به جرم اینکه چرا بر علیه علی بن ابیطالب علیه السلام شورش نکرده اید؟ در کربلا هم همین قصد را داشتند که مشیت الهی نگذاشت و فشار روانی زیادی بر اهل بیت علیهم السلام آوردند. در برخی منابع با مقداری تفاوت عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار , جلد۱ , صفحه۳۲۴ / کشف الغمة في معرفة الأئمة , جلد۱ , صفحه۱۲۷ / اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی) , جلد۱ , صفحه۵۲ / إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات , جلد۳ , صفحه۳۷۵ / الثاقب في المناقب , جلد۱ , صفحه۱۰۵ / وقعة صفین
|
|
- جزئیات
- مبانی اهل سنت : اهل سنت روایتی نقل میکنند برای توجیه اطاعت از حاکم جائر و حتی فاسق : صحیح مسلم ج 3 روایتی به نقل از حذیفة بن یمان از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می آورد : بعد از من امامانی خواهند آمد که به شیوه ی من هدایت نمی کنند و به سنت من عمل نمی کنند و به زودی از میان آنان مردانی برخواهند خواست که قلبشان قلب شیطان است , حذیفه سوال میپرسد یا رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم) در آن زمان چه کنم؟ پیامبر می فرمایند : از آن خلیفه ی شیطان صفت اطاعت کن حتی اگر تو را زد و مالت را گرفت؛ و حتی میگویند حق مخالفت با خلیفه ی فاسق و فاجر را هم نداری. در صحیح بخاری ج 7 روایات زیادی است ؛ در یکی از آنها , ابن عباس از پیامبر اکرم نقل میکند که ایشان فرمودند: کسی که از امیر خودش چیزی ببیند که او را ناخوش آید باید صبر و شکیبای داشته باشد زیرا کسی که از جماعت مسلمانان دوری گزیند و بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است. در صحیح مسلم ج 3 , پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: بزودی در میان امت فتنه ها پدیدار میگردد هرکس خواست اجتماع امت را به تفرقه ایجاد کند او را باشمشیر بزنید هرکسی که میخواهد باشد طبق نظر حدود 70 نفر از بزرگان اهل سنت در ذیل روایت ( خلفائی اثنا عشر) گفته اند یزید(ملعون) یکی از آن دوازده خلیفه ی مدنظر پیامبر اکرم بوده است و خلیفه ی مشروع جامعه بوده است در کتاب السنة النبویة ابن تیمیه , ج 8 , ص 238 در ذیل روایت اثنتا عشر خلیفه ؛ آنها را میشمارد و یزید را جزء آنان می داند؛ همین مطلب در کتاب شرح العقیدة الطحاویه آمده است ؛ مانند همین مطلب نیز در البدایة و النهایة ابن کثیر در ج 9 هست. مثلا در بین علمای داخلی هم این مطلب را دارند ,کتاب مجالس قطب الإرشاد , مولوی محمد عمر سرباز ی , میگوید لعن بر یزید جایز نیست و توجیهاتی را می آورد.
|
- جزئیات
- در روایات مسند احمد حنبل و دیگر کتب اهل سنت وجود دارد که حضرت علی علیه السلام در زمان خلافت خودشان به حدیث غدیر استناد کرده اند. ولی اهل سنت آن را قبول نمی کند , اما ما به آنها میگوییم اتفاقا احتجاج حضرت علی علیه السلام در زمانی که خلیفه بودند به حدیث غدیر , برای مقامی بالاتر از خلافت است و ان خلافت و وصایت الهی است. اهل سنت از ماجرای رحبه ی کوفه و مناشده حدیث غدیر ,فراری هستند چون برای آنها بسیار گران تمام میشود. استدلال حضرت علی علیه السلام به حدیث غدیر در شورا , در کتاب تفتازانی با سند معتبر که خود او تصحیح کرده آمده است. کتاب شرح مقاصد تفتازانی ج 2 ص 290 / حدیث غدیر را مطرح میکند و در ادامه میگوید : در سند حدیث غدیر مشکلی نداریم و اجماعی است و حضرت علی علیه السلام در شورای خلافت به آن استدلال کرده اند هنگامی که در مقام بیان فضائل خود بودند, و همه آن را قبول کرده اند, اما بحث بر سر معنای "مولا" است. برای دیدن عکس در اندازه اصلی روی آن راست کلیک کرده و پنجره جدید باز کنید
|
|
- جزئیات
- در شامِ روزی که جنگ اُحد انجام گرفت , پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم , نماز عشا را با همان حال مجروحیت آمدند به جماعت در مسجد خواندند؛ آنشب از ناحیه خداوند از ناحیه ی خداوند متعال وحی رسید که یا رسول الله شما موظف هستید به تعقیب سپاه مشرکان بروید , ولی نکته ی عجیب این است که تعقیب کند آنها را صرفا به وسیله ی کسانی که مجروح شده اند و این نکته ی عجیبی است. چه بسا این تعریضی است از ناحیه ی خداوند متعال به آنها که فرار کردند و در واقع کسانی که در میدان ماندند مجروح شدند نه آنان که فرار کردند, از نقلهای تاریخی بر می آید که پیامبر اکرم با حدود هفتاد تا صد نفر , به تعقیب مشرکین رفتند , فردای روز اُحد از مدینه حرکت کردند و رسیدند به نزدیک کوهی به نام حمراء الاسد و شب شد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور دادند که در آنجا اردو بزنند و در اینجا پیامبر اکرم برای فریب دشمن(خدعه) , در یک اقدام تاکتیکی فرمودند در پهنه ی بیابان هر کس هرچقدر می تواند آتش روشن کند؛ آنشب ابوسفیان به فکرش رسید خوب است برگردیم و مدینه را غارت کنیم و حکومت نو پای پیامبر اکرم را تمام کنیم و کار را یکسره کنیم , وقتی میخواستند برگردند به سمت مدینه کسی به آنها گفت پیامبر اکرم با سپاه عظیمی به تعقیب شما آمده , ابوسفیان ابتدا باور نکرد اما وقتی تحقیق کرددید دید بیابان پُر از آتش است و فکر کرد سپاه اسلام در بیابان پخش شده است , و به او گفتند علی بن ابیطالب علیهما السلام در مقدمه ی سپاه است و همین باعث شد که ابوسفیان منصرف شود. ----------------------- واقدی، کتاب المغازی، ج۱، ص۳۰۰؛ ابن سعد، طبقات، ج۲، ص49-37 / قمی، تفسیرالقمی، ج۱، ص ۱۲۴-۱۲۵ / عاملی، الصحیح من سیرة النبی، ج۴، ص۳۳۵
|
- جزئیات
- تفتازانی در شرح المقاصد ج 5 ص 266 میگوید :أن النبی استخلف فی الصلاة التی اساس الشریعه و لم یعزله- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم , ابوبکر را خلیفه ی خود نمود در نماز , که اساس شریعت است و او را عزل نکرد؛وقتی او را در نماز خلیفه کرده است قطعا در غیر آن یعنی مسائل سیاسی به طریق اولی او خلیفه است. / بدر الدین عینی در شرح صحیح بخاری , عمدة القاری ج 5 ص 203 می آورد دلیل فضل ابوبکر این است که در زمان حیات پیامبر اکرم به جای ایشان نماز خواند و وقتی ابوبکر در امامت صغری یعنی نماز , خلیفه شد در امامت کبری نیز خلیفه است؛ - سرخسی در البسوط خود ج 27 ص 145 , میگوید: پیامبر اکرم , ابوبکر را برای نماز انتخاب کرد , وقتی او را برای امر دین انتخاب کرده است ما او را برای امر دنیا انتخاب نکنیم؟ در صحیح بخاری چاپ دارالفکر , ج 1 ص 174 حدیث 713 ؛ عمده دلیل این روایت است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: دستور دهید ابوبکر با مردم نماز بخواند , وقتی او داخل در نماز شد پیامبر اکرم یک سبکی در خود احساس کردند و به دونفر(حضرت علی علیه السلام , و عباس عموی پیامبر)تکیه کردند و آمدند در حالی که پاهای ایشان به زمین کشیده میشد ,و به ابوبکر اشاره کرد و او کنار رفت و پیامبر اکرم نشسته نماز میخواند و ابوبکر ایستاده نماز خواند و به پیامبر اقتدا کرد و مردم به ابوبکر اقتدا کردند. / اگر این در کتب شیعه بود کلی حرفو معما در می آوردند که یک نماز با دو امام؟ سوال ما این است که نماز قاعد(نشسته)بر قائم(ایستاده) درست است؟در صحیح بخاری حدیث 688 و 689 آمده است :و إذا صلی جالسا فصلوا جلوسا - اگر امام جماعت نشسته نماز خواند تمام مردم باید نشسته نماز بخوانند. - ابوبکر ایستاده نماز میخواند و پیامبر اکرم نشسته و مردم ایستاده نماز میخواندند اقتداءً به ابوبکر آیا این خلاف دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)هست یا نه؟ نکته ی دیگر در همان (صحیح بخاری چاپ دارالفکر , ج 1 ص 174 حدیث 712)همان روایت قبلی را نقل میکند با این تفاوت-و ابوبکر یسمع الناس التکبیر- که وقتی ابوبکر کنار رفت و پیامبر اکرم نماز خواندند ابوبکر تکبر میگفته برای صحابه. / امثال ابن تیمیه و ابن حزم اندلسی و دیگران گفته اند که خلافت در نماز نمی تواند دلیل باشد و بعضی از صحابه چندین بار از طرف پیامبر اکرم خلیفه بودند برای نماز خواندن , حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جنگ تبوک خلیفه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود در نماز خواندن.
|
- جزئیات
- شبهه:چرا در مسائل مختلف و حتی اصولی و عقیدتی شما تقلید میکنید و اسلام دین تحقیق است نه تقلید؛ استاد ابوالقاسمی:شما شیعه ی ابوسفیان هستید و دفعه ی قبل تماس گرفتید و معاویه را مدح کردید و گفتید اهل بیت او را مدح کرده اند؛ شخص ابتدا انکار میکند ولی وقتی استاد و مجری او را یاد تماس های قبلی اش می اندازند آنوقت قبول میکند و میگوید بله من شیعه ی آل ها هستم (ابو سفیان) شخص سوال می پرسد:آیا در قیامت به واسطه ی اینکه حضرت علی علیه السلام ابتدا خلیفه نشد یا عمر خلیفه شد و معاویه چند سال حکومت کرد آیا ما را هم مؤاخذه میکنند؟ استاد قاسمی:در قرآن هست - يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ(71 اسرا) -و همینطور - وَقِفُوهُمْ ۖ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ ( صافات 24)ذیل این 2 آیه خود اهل سنت از رسول خدا و امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده اند که منظور سوال از امامت حضرت علی علیه السلام است ؛ بیننده میگوید: بله میدانم من وقتی بمیرم از من سوال میشود امام من که بوده؛ اما حرف این است که در آن موقع آنها چه کرده اند من مؤاخذه و عذاب نمیشوم بلکه با امام زمانم محشور میشوم. استاد ابوالقاسمی:این عقیده ی امام زمان را از کجا و با چه مدرکی می آوری؟ -بیننده من قرآن را به عنوان امام قبول دارم و در کنارش به مهدی موعود اعتقاد دارم. - استاد ابوالقاسمی:قرآن امام همه ی زمانهاست یا امام الآن است؟ - بیننده :امام همه ی دورانها استاد ابوالقاسمی:پس چرا شما به عنوان امام زمان خودت انتخاب کردی؟پس چرا صحابه بعد از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم , میگفتند امام ما ابوبکر است و یا عمر؟پس چرا نمیگفتند قرآن است؟ - بیننده:امام یعنی پیشوا و نه یک فرد مقدس. استاد ابوالقاسمی:در همین 2 دقیقه حرفت عوض شد, تا الان میگفتی امامت قرآن است الان شد حاکم جامعه؟؟ بیننده:امام یک واژه ی عام است و در فرهنگ های مختلف الفاظ آن فرق دارد و مطلق پیشوا و لیدر میشود و هرکس که حکومت دست او باشد... استاد ابوالقاسمی:پس باید بگویی قرآن دیگر امام تو نیست - /بیننده:نه قرآن امام فکری و دینی من است استاد ابوالقاسمی:پس چرا به گفته ی خود اهل سنت از صحابه در قبر از خلفا میپرسند؟از شما در قبر از خلیفه میپرسند یا نه؟ بیننده:بله میپرسند در دوره ی خودم از چه کسی پیروی میکردم. استاد ابوالقاسمی:پس امام شما امام زمان فعلی شماست و قرآن نمیشود؛اینکه میگویی امام زمان باید داشت غیر از قرآن از کجا فهمیدی؟از روایات- شخص میگوید بله - استاد:این روایات توسط چه کسانی به شما رسیده؟- شخص میگوید:توسط مورخین و محدثین و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم استاد ابوالقاسمی:آخرین طبقه قبل از رسول خدا چه کسانی بودند؟ - همه می دانند صحابه بودند, شما همه ی صحابه را قبول داری یا بعضی از انها را؟ بیننده:هر صحابه ای که به دین رسول خدا بوده و عمل صالح انجام داده باشد و با ایمان از دنیا رفته باشد استاد ابوالقاسمی:شما علم غیب داری چه کسی با ایمان از دنیا رفته؟ - بیننده : نه در تاریخ تحقیق میکنم. - استاد ابوالقاسمی: و حال آنکه تقلیدی که به آن ایراد میگیرید در خود شما هم هست و میگویید ما اعتقاد داریم همه ی صحابه با ایمان از دنیا رفته اند ؛ در صورتی که تحقیق کنید تا زه میشوی مثل ما شیعیان, ما تقلید را در احکام جایز میدانیم از مجتهد جامع الشرایط , نه مانند شما در عقاید و غیره. بیننده:مطالب تاریخی که شما مطرح میکنید در موقعیت های خاص و جنگ بوده و شما همکاری های اهل بیت علیهم السلام را در مواقع دیگر با معاویه نمی بینید. استاد ابوالقاسمی:طبق نقل تاریخ یکی از شروط امام حسن علیه السلام در آتش بست این بود که معاویه حضرت علی علیه السلام را لعن نکند , اما همین را هم قبول نکرد ؛ میگویید تحقیق , باشد در انساب الأشراف در حدیثی صحیح از رسول اکرم آمده که معاویه بر غیر از دین من و دین ملت من می میرد(1) ---------------------- 1- بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج ۵ ص۱۲۶
|