|
|
|
- جزئیات
- مالک بن نُوَیْره(ره) از صحابه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و از اشراف و بزرگان جاهلیت و اسلام. وی نماینده پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در گرفتن صدقات قبیلهاش بود. پس از درگذشت پیامبر اکرم ؛ با خودداری از بیعت با ابوبکر، خالد بن ولید به سوی قبیلهاش رفت و با اینکه مالک آهنگ جنگ نداشت، خالد دستور داد گردنش را زدند و همسرش را اسیر کرد و با او همبستر شد. این کار خالد اگر چه از طرف برخی همچون ابوقتاده و عمر محکوم و عمر خواهان سنگسار خالد شد اما ابوبکر با خالد برخوردی نکرد و گفت خطا کرده و دیه مالک را از بیت المال پرداخت. ابن اثیر (اسد الغابه، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۳۹)، مینویسد: طبق آنچه طبری و بقیه بزرگان پیشین گفتهاند، مالک مرتد نبوده است. با توجه به اینکه عمر به خالد گفته است، مرد مسلمانی را کشتی؛ و ابوقتاده شهادت داده است که آنها [مردم قبیله مالک] اذان گفته و نماز خواندهاند؛ و نیز ابوبکر اسیرانشان را برگردانده است و دیه مالک را از بیت المال داده است؛ همه اینها نشانگر اینست که مالک مسلمان بوده است.این قضیه را بسیاری از بزرگان اهل سنت نقل کرده اند.مانند ابن عبدالبر ؛ ابن خلکان ؛ ابن کثیر ؛ به اعتراف بزرگان اهل سنت خالد یک فرد دشمن خدا و قاتل مسلمین و تجاوز گر به همسران مسلمین است. برای دیدن تصاویر در اندازه ی اصلی روی آن راست کلیک کرده و پنجره جدید باز کنید
|
- جزئیات
- مقاله مرتبط :اگر حمزه و جعفر بودند داستان چیز دیگری می شد
|
- جزئیات
- شهيد سعيد قاضى نور اللّه شوشترى مقتول در هند به سال 1091 هجرى به نقل از «معجم البلدان» ياقوت حموى در گذشتۀ 626 كه در عداوت نسبت به امير المؤمنين علیه السلام شهرت داشته است، آنجا كه از سيستان نام مىبرد، از جمله نوشته است: «و در مردم آنجا نوخاستگى و جلادت غالب است، تا آنجا كه به كوچه و بازار به غير 636سلاح راه نمىروند، و بازاريان آنجا به غايت نيك معاملهاند....و بزرگتر از اين اوصاف كه مذكور شد آن است كه بر وجهى كه ذهبى شامى در كتاب «ميزان الاعتدال» ذكر نموده، در زمان فراعنه بنى اميه بر منابر شرق و غرب، مكه و مدينه، لعن على بن ابيطالب كردند (علیهما السلام)، و اهل سيستان از آن امتناع نمودند. تا آن كه در عهدنامۀ خود با بنى اميّه، لعن ناكردن آن حضرت را داخل ساختند، و الحق همين شرف ايشان را كافى و در صفاى فطرت اصلى ايشان برهانى وافى و شافى است. و نيز زكريا بن محمد قزوينى متوفاى سال 682 هجرى كه نسبش به مالك بن انس مىرسد، در كتاب «آثار البلاد» در لفظ «سجستان» از جمله مىنويسد: «اهل آن ولايت، مردمان نيك اعتقاد مىباشند. محمد بن بحر الذهبى (رهنى)از ورع و تقواى اهل آن ولايت تعريف بسيار نموده.بهترين وصف ايشان، آن است كه در زمان تغلب بنى اميّه كه حكم به لعن حضرت امير المؤمنين على عليه السّلام نمودند، اهل سجستان امتناع بليغ در قبول اين حكم نمودند و هرگز مرتكب اين عمل شنيع نشدند.
|
- جزئیات
- 1. از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روايت شده است كه فرمود: «شارب[1] را از ته بگيريد وريش را بلند كنيد تا شبيه يهوديان وزردشتيان نشويد».[2] 2. در حديث ديگرى فرمود: «هر كه شارب خود را نگيرد از ما نيست».[3] 3. در روايت ديگرى فرمود: «شارب خود را بلند نكنيد كه شيطان در آن جا خوش مىكند وپنهان مىشود».[4] 4. از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «گرفتن شارب، رفع غم ووسواس را به ارمغان مىآورد».[5] ------------------ [1] . «شارب» قسمت بلند سبيل است كه روى لب را مىپوشاند وهنگام نوشيدن آب وارد ظرف آب مىشود. [2] . معانى الأخبار، ص 291؛ مكارم الأخلاق، ص 67. [3] . مكارم الأخلاق، ص 67. [4] . كافى، ج 6، ص 487، ح 11؛ مكارم الأخلاق، ص 67. [5] . الخصائص الفاطميّة، ج 2، ص 255.
|
|
- جزئیات
- عمر در زمان خلافتش در گفتگویی که با ابن عباس دارد در باره ی خلافت و جانشینی علی بن ابطالب علیهما السلام ؛اعتراف می کند به منع کتابت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم واژه ی اشفاقا که عمر به کار برده است وقتی بعد از آن (لام )بیاید به منظور مهربانی و دلسوزی است و لی وقتی بعد از آن (عَلی )بیاید به منظور ترس است و در واقع جلوگیری عمر از نوشتن وصیت توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ؛ از روی ترس بود که وصیت پیامبر اکرم (علی ابن ابیطالب علیه السلام )حیطه و تسلط پیدا کند بر اسلام و اینکه عرب نمی پذیرفت رسالت و امامت هر دو در قریش باشد/ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید , ج 12 , ص21 برای دیدن تصویر در اندازه اصلی روی آن راست کلیک کرده وپنجره ی جدید باز کنید
|
- جزئیات
- پاسخ به شبهه بی اساس سجودی کارشناس شبکه وهابی درباره ازدواج حضرت علی عليه السلام بلافاصله بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها کارشناس وهابی:چطور دو دهه فاطمیه (سلام الله علیها)عزاداری میکنید و حال آنکه حضرت علی علیه السلام که خود صاحب عزا بوده است روز هفتم ازدواج کرده است؟و اینکه میگویید به خاطر بچه ها ازدواج کرده اند مگر این بچه ها خاله و عمه و غیره نداشتند؟و مگر نمی گویید امام زمان (علیه السلام و عجل الله تعالی فرجَه الشریف)در سن کودکی امام شده است ؛ بچه های حضرت علی علیه السلام هم در همان سن بودند؛ استاد صالحی :اینکه میگوید حضرت علی علیه السلام روز هفتم بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ازدواج کرده اند ؛خب منبع آن کجاست؟ این شبهه ای که اشاره میکنند منظورشان ازدواج امیرالمؤمنین علیه السلام با امامه است ؛ ابن کثیر در البدایة و النهایة ج 6 ص 354 نوشته که پدر امامه یعنی ابوالعاص در سال 12 هجری یعنی در زمان ابوبکر از دنیا رفت و در این سال علی بن ابی طالب (علیهما السلام)ازدواج کرد(1) ؛خب این یعنی این ازدواج 2 سال بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها بوده است؛ این هفت روز را از کجا آوردید؟ ذهبی در سير اعلام النبلاء ج 1 ص 355 و در تاریخ الإسلام ج 4 ص 24 نوشته است ؛ این از دواج در زمان عمر بوده است یعنی بیش از 2 سال فاصله با شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تاریخ نگاران نوشته اند که ابوالعاص از دنیا رفته بود و به زبیر وصیت کرده بود که بعد از من دخترم امامه را به ازدواج علی ین ابی طالب علیهما السلام در بیآور (الإصابة في تمييز الصحابة ج 7 , ص 501 , ح 10882 / الإستیعاب , ج 4 , ص 1788 , ح 3236 / مجمع الزوائد , ج 9 , ص 254 )
|
|
|
- جزئیات
- اهل سنت میگویند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم تقیّه نمی کردند , پس در صحیح بخاری این الفاظ که در احادیث نبوی نقل می کنید -"فلان و فلان " این کار چه کسی است؟ کسی اهل دقت باشد سوال میکند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در قنوت فجر میگویند- اللهم العن فلان و فلان - آیا تقیه میکرده اند؟ در صحیح بخاری نقل میکند از پیامبر اکرم که فرموده اند فلانی و فلانی از دین هیچ چیز نمی دانند , این فلان و فلان کیا هستن؟میشود حدیث را رها کرد به عنوان ابهام؟
|
- جزئیات
- کارشناس وهابی : آیه - وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ (بقره 207) - هیچ روایت صحیحی وجود ندارد که این آیه در باره ی حضرت علی علیه السلام و خاص نازل شده است ؛ اگر چه شامل ایشان می شود چون ایشان جز صحابه و اهل بیت بود و جان خود را برای رضای پروردگار فروخته بود؛و سوره ی بقره مدنی است و حادثه ی لیلة المبیت در مکه رخ داده؛ حجت الاسلام هاشمی : یکی از منابعی که تصریح کرده به حادثه لیلة المبیت و شان نزول این آیه در باره ی حضرت علی علیه السلام , حاکم نیشابوری هست در المستدرک با تصحیح ذهبی ؛ که در باره ی این روایت سکوت کرده است و خودش در مقدمه میگوید روایاتی را که سکوت کرده ام یعنی قبول دارم. جواب نقضی : لیلة المبیت در سال آخر عهد مکی است و نزول آیه چند ماه بعد اتفاق افتاده است ؛ اما شما که میگویید ماجرای غار را-که در همان داستان هجرت و با چند ساعت اختلاف از لیلة المبیت اتفاق می افتد و آن هم در مکه بوده است - و ادعا دارید ابوبکر با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در غار بوده است ؛آیه ی غار در سوره ی توبه است و این سوره سال نهم هجرت نازل شده است یعنی 9 سال بعد از ماجرای غار و این آیه را برای ابوبکر می دانید و فضیلت می تراشید ؛ بعد برای حادثه ای که فاصله اش تا نزول آیه چند ماه است می گویید ممکن نیست؟ در اول کتاب بخاری داستانهای اولین نزول وحی بر پیامبر اکرم را از عایشه نقل می کنید در حالی که عایشه آن موقع اصلا به دنیا نیامده بود؛ شما در باره ی حضرت ابوطالب علیه السلام حدیث جعلی می آورید که العیاذ بالله ایشان مشرک بوده اند و پیامبر اکرم فرموده اند من برای او استغفار می کنم تا زمانی که خدا مرا نهی کند ؛ بعد میگویید آیه ی - مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَن يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ (توبه 113) مربوط به همین جریان است و خدا از استغفار برای مشرک نهی کرده است ؛ اما این آیه در سوره ی توبه است و 10 سال بعد از وفات حضرت ابوطالب علیه السلام نازل شده و اسرار دارید در همان جریان نازل شده ؛ با اینکه ارتباطی ندارد برای اینکه آیه می فرماید ماکان , یعنی اصلا روا نیست و ممکن نیست پیامبر اکرم برای مشرکی استغفار کند چگونه ممکن است پیامبر خدا 10 سال استغفار کند و خداوند بعد از 10 سال نعوذ بالله یادش بیاید و وحی بفرستد که استغفار نکند؟ برای دیدن عکس در اندازه ی اصلی روی آن راست کلیک کرده و پنجره جدید باز کنید
|
- جزئیات
- "محمد بن علی الشوکانی/۱۲۵۰ه" از جمله عالمانی است که در سیر تحول افکار به مبانی سلفیت نزدیک شد و تمایل بسیاری به باورهای ایشان داشت. او در نزد عالمان متسلف فردی محترم و محقّق بشمار میآید. مع ذلک شوکانی، تحقیقات نافعی حول مسئله (جواز توسل) دارد و با مشهور سلفیون مخالفت کرده است ؛شوکانی در رسائل متعددی بحث جواز توسل را مطرح میکند و ما به عنوان نمونه عبارتی را از او نقل میکنیم: حدیث مذکور دلیلی است برای جواز توسل به رسول الله صلی الله علیه و آله برای تقرب به خداوند سبحان جهت استجابت دعوات عباد. در حالی که در توسل باید عقیده این باشد که معطی و مجیب حضرت حقّ سبحانه و تعالی است ؛ مقطع صوتی کلامِ "محمد ناصرالدین الالبانی" است که توضیح میدهد محمد بن عبدالوهاب و پیروان او جمیع قائلین به جواز توسل را تکفیر میکردند و نسبت شرک میدادند و در این امر بسیار شدت و غلو داشتند! درحالی که اگر به این شدت باشد لازم میآید برخی ائمه مانند شوکانی را تکفیر کنیم! و حق در تفصیل است و باید مقصود قائلین به جواز را متوجه شد تحفة الذاکرین ص۱۸۰
|
- جزئیات
- ابن حجر عسقلانی در جلد 7 فتح الباری می آورد که به عمر گفتند چرا علی بن ابیطالب علیهما السلام را خلیفه نمی کنی؟ (اشاره به جریان شورای شش نفره) ؛ عمر گفت اگر او ( علی علیه السلام) خلیفه شود , همه را به راه راست وا می دارد (نه اینکه هدایت می کند بلکه میکشاند به راه راست )؛ به او گفتند پس چرا نمی گویی علی علیه السلام خلیفه باشد؟ گفت : من تحمل علی را ندارم نه در حیات و نه بعد از حیات. برای دیدن تصویر در اندازه ی اصلی روی آن راست کلیک کرده و پنجره ی جدید باز کنید
|
|
- جزئیات
- بدن انسان زمانی از کار می افتد که در اندامها اختلالی ایجاد شود و اگر شرایطی وجود داشته باشد که این اختلال ایجاد نشود طبیعتا دلیلی ندارد که بدن از کار بیافتد ؛ عمر دراز یک انسان از نظر علمی اتفاق غیر ممکنی نیست ؛ در تاریخ هم انسانهای مختلفی رکوردهای سِنی متفاوتی از خود بجا گذاشته اند ؛ اما بالاتر از این موارد خواست خدا می باشد که اگر بخواهد می تواند شخصی را تا صدها سال زنده نگه دارد؛مخصوصا اگر آن فرد امید آخر دنیا و وعده ی نجات بشریت باشد
|
- جزئیات
- برای دیدن تصاویر در اندازه ی اصلی روی آن راست کلیک کرده و پنجره ی جدید باز کنید
|
- جزئیات
- شمس الدین ذهبی یکی از ارادتمندان به بنی امیه هست و بسیار بر اعمال خبیثانه ی آنها سرپوش میگذارد ؛ کتابی دارد با نام سیر أعلام النبلا در آنجا نقل میکند شخصی بوده است به نام عُلَیِّ بن رباح بعد نقل میکند که نام او در اصل علی بوده است اما چون در دوران بنی امیه هرکسی اسمش علی بود او را می کشتند ؛ هنگامی که آمدند او را بگیرند گفت اسم من عُلَی است و اعراب اسمش را عوض کرد؛ ذهبی اینگونه میگوید که در دوران بنی امیه حتی اگر شخص شیعه نبود و فقط اسمش علی بود حکمش اعدام بود ؛یکی از دلایلی که ائمه علیهم السلام اسم پسرانشان را علی میگذاشتند به همین دلیل مبارزه با این تفکر بنی امیّه بوده است.
|