- جزئیات
- برای مطالعه ی بیشتر به مقاله افسانه ی غرانیق مراجعه کنید(کلیک کنید)
|
- جزئیات
- افسانه غَرانیق داستانی است که در آن ادعا شده پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام تلاوت سوره نجم، تحت تاثیر شیطان دو عبارت غیر قرآنی را بین آیات این سوره خوانده و تصور شده که این دو نیز، آیات وحی است. اما جبرئیل پیامبر را از این اتفاق آگاه ساخت. این داستان ادعا میکند که این مسأله حدود دو ماه پس از هجرت مسلمانان به حبشه روی داده است. تعدادی از کتابهای تاریخی و تفسیری اهلسنت، از جمله سیره ابناسحاق، الطبقات الکبری و تفسیر طبری به ذکر روایات مرتبط با ماجرای غرانیق پرداختهاند؛ در مقابل، بسیاری از عالمان اهلسنت و شیعه با استدلالهایی، وقوع ماجرای غرانیق را زیر سوال بردهاند. عده ای از مفسران شیعه، سند روایات غرانیق را خدشهدار میدانند؛ چراکه به باور آنان، هیچکدام از راویان اصلی، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را درک نکرده و از صحابه نبودهاند. ابنحیان اندلسی، تأثیرپذیری پیامبر از هوای نفس و القائات شیطانی را رد کرده و تصریح کرده ماجرای مذکور در منابع حدیثی معتبر اهلسنت ذکر نشده است. همچنین فخر رازی، متکلم و مفسر اهلسنت، ماجرای غرانیق را روایتی متعلق به مفسران ظاهرگرای قرآن خوانده و معتقد است در برابر این گروه، اهل تحقیق با استناد به قرآن، سنت و عقل، آن را جعلی و باطل میدانند. برخی از مستشرقان، با اتکا به نقل ماجرای غرانیق در منابع اسلامی، از امکان دخالت شیطان در وحی سخن گفتهاند. همچنین این موضوع در کتاب آیات شیطانی، نوشته سلمان رشدی مورد استناد قرار گرفت. برای مطالعه ی بیشتر به مقاله افسانه ی غرانیق مراجعه کنید(کلیک کنید)
|
- جزئیات
- يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ۚ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا ﴿٥٩﴾ ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و همسران کسانی که مؤمن هستند بگو: چادرهایشان را بر خود فرو پوشند [تا بدن و آرایش و زیورهایشان در برابر دید نامحرمان قرار نگیرد.] این [پوشش] به اینکه [به عفت و پاکدامنی] شناخته شوند نزدیک تر است، و در نتیجه [از سوی اهل فسق و فجور] مورد آزار قرار نخواهند گرفت؛ و خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است. (احزاب ۵۹)
|
- جزئیات
- بر اساس روایت صحیح السندی که اهل سقیفه نقل کردهاند، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در باره امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودهاند: " إنَّ عَلِيًّا مِنِّي وَأَنَا مِنْهُ وَهُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي..." «علی از من است و من از علی هستم، او سرپرست هر مؤمنی پس از من است». اما چرا اهل سقیفه به این روایات اهمیتی نمیدهند؟ جواب روشن است؛ چون به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ایمان ندارند...
|
- جزئیات
- وَقَدْ جَاءَ عَنْ عُمَرَ - قَوْلُهُ: أَمْرَانِ فِي الْجَاهِلِيَّةِ. أَحَدُهُمَا يُبْكِينِي وَالْآخِرُ يُضْحِكُنِي. أَمَّا الَّذِي يُبْكِينِي: فَقَدْ ذَهَبْتُ بِابْنَةٍ لِي لِوَأْدِهَا، فَكُنْتُ أَحْفِرُ لَهَا الْحُفْرَةَ وَتَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْ لِحْيَتِي، وَهِيَ لَا تَدْرِي مَاذَا أُرِيدُ لَهَا، فَإِذَا تَذَكَّرْتُ ذَلِكَ بَكَيْتُ. وَالْأُخْرَى: كُنْتُ أَصْنَعُ إِلَهًا مِنَ التَّمْرِ أَضَعُهُ عِنْدَ رَأْسِي يَحْرُسُنِي لَيْلًا، فَإِذَا أَصْبَحْتُ مُعَافًى أَكَلْتُهُ، فَإِذَا تَذَكَّرْتُ ذَلِكَ ضَحِكْتُ مِنْ نَفْسِي. اضواء البيان في ايضاح القران بالقران ، الناشر : دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع بيروت ،ج8 ص 439
|
|
|
- جزئیات
- صَحیفه مَلعونه یا صحیفه مشئومه پیماننامه تعدادی از صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با هدف غصب خلافت از امام علی(علیهالسّلام) اندکی پیش از شهادت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم). بنابر منابع شیعی، گروهی از صحابه پیش از واقعه غدیر با هم پیمان بستند که نگذارند خلافت به خاندان پیامبر(علیهم السلام) برسد. آنان میخواستند رسول خدا را در گردنه کوه هَرشا به قتل برسانند. پس از واقعه غدیر نیز در مدینه جمع شدند و بر پیمان خود تأکید کردند و این جمع، صحیفه ملعونه دوم خوانده شده است. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبه غدیر اصحاب صحیفه را اهل آتش دانسته و از آنان بیزاری جست. افراد صحیفه ی ملعونه: ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابیوقاص و ابو عبیده الجراح و معاویه بن ابیسفیان و عمرو بن عاص و سعید بن عاص و ابوموسی اشعری و مغیره بن شعبه و اوس بن حدثان و ابوهریره و ابوطلحه انصاری و سالم غلام خذیفه از جمله کسانی بودند که در این طرح شرکت داشتند. ایشان ابتدای جلسه پیمان بستند که حکومت را غصب کنند و نگذارند تا خلافت به علی (علیهالسّلام) برسد. به همین دلیل در این جلسه، چهار نفر (ابوبکرو عمر و ابوعبیده جراح و سالم بن حبیبه) به ترتیب برای رسیدن به مقام رهبری مسلمانان مورد تأیید واقع شدند!! سپس بعد از مشورت با یکدیگر و اتفاق نظر، متنی را به دست خط سعید بن عاص نوشته و به امانتدار خود یعنی ابوعبیده جراح سپردند، او نیز این متن را به عنوان پیماننامه در کعبه پنهان نمود. -------------------- بحار الانوار، بیروت، موسسة الوفا، ۱۴۰۴ ه ق، ج۲۸، ص۱۰۲ / کتاب سلیم بن قیس، ص۱۵۴ نشر الهادي ، قم / مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۵۰/ حق الیقین، انتشارات اسلامیه، ج۱، ص۱۹۱ / اسرار آل محمد(ص)، ۱۴۱۶ق، ص301
|
- جزئیات
- اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 429، نشر بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول، 1381ق. ابن حجر الهیتمی، الصواعق المحرقة...، محقق: ترکی، عبد الرحمن بن عبد الله، خراط، کامل محمد، ج 2، ص 600، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ اول، 1417ق.
|
- جزئیات
- قال رسول اللّه صلي الله عليه و آله وسلم ـ في صِفَةِ عَلِيٍّ عليه السلام ـ : يا أيُّهَا النّاسُ ، امتَحِنوا أولادَكُم بِحُبِّهِ ، فَإِنَّ عَلِيًّا لا يَدعو إلى ضَلالَةٍ ولا يُبعِدُ عَن هُدًى ، فَمَن أحَبَّهُ فَهُوَ مِنكُم ، ومَن أبغَضَهُ فَلَيسَ مِنكُم [ تاريخ دمشق «ترجمة الإمام عليّ عليه السلام» : 2 / 225 / 730 . ] . ابوسعید خدرى مى گوید : «کنّا معشر الأنصار نبور أولادنا بحبِّهم علیّاً(علیه السلام)؛ فإذا وُلد فینا مولودٌ فلم یحبّه عرفنا أ نّه لیس منّا»؛ (ما انصار ، فرزندانمان را با دوست داشتن على(علیه السلام) امتحان مى کردیم؛ پس هر گاه فرزندى از ما متولّد مى شد و او را دوست نداشت مى فهمیدیم او فرزند ما نیست) . عبادة بن صامت مى گوید : «کنّا نبور أولادنا بحبِّ علیّ بن أبی طالب(علیهما السلام)؛ فإذا رأینا أحدهم لا یحبّ علیّ بن أبی طالب علمنا أنّه لیس منّا وأ نّه لغیر رِشْدَة»؛ (ما فرزندانمان را با دوست داشتن على ابن ابى طالب(علیهما السلام) امتحان مى کردیم ، و چون مى دیدیم یکى از آنها على ابن ابى طالب(علیهما السلام) را دوست ندارد ، مى فهمیدیم از ما نیست و از راه حلال به دنیا نیامده است) . ------------------ أسنى المطالب ، ص 8 [ص 58] / شرح ابن أبی الحدید، ج 1 ، ص 473 / نهایة ، ابن الأثیر، ج 1 ، ص 118 [ج1، ص161] / لسان العرب، ج۴، ص۸۷، ناشر:دار صادر - بیروت، الطبعة:الاولی/
|
- جزئیات
- هنگام بازگشت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از غزوه تبوک در رمضان سال نهم قمری، گروهی از صحابه بر سر راه آن حضرت در گردنه کوهی کمین کرده و تصمیم داشتند حضرت را ترور کنند، آنان میخواستند شتر پیامبر را رَم دهند تا پیامبر از کوه پرتاب و کشته شود. در این انیمیشن که با همت گروه تدوین مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام آماده شده ، اسامی آن اصحاب و چگونگی این عملیات را مرور می کنیم . ------------------ البدایة و النهایة، ۱۴۰۷، ج۵، ص۱۹. / مجمع البیان، ۱۳۷۲، ج ۵، ص۷۹ / دلائل النبوة، ۱۴۰۵، ج ۵، ص۲۵۶ / واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۰۴۵-۱۰۴۴؛ البدایه و النهایه، ج۵، ص۲۰. / شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۳۹۸ / ثعلبی نیشابوری، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۵، ص۶۴/ طبرسی، جوامع الجامع، ۱۳۷۷ش، ج ۲، ص۷۱.
|
- جزئیات
- انیمیشن " وصیتی که نوشته نشد " واقعیت روزهای آخر حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به تصویر می کشد ، جایی که عمر بن الخطاب با دادن نسبت هذیان گویی به پیامبر و فرستاده خداوند متعال مانع از ترسیم راه سعادت برای همه مسلمانان شد . این انیمیشن با همت گروه تدوین مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام آماده شده است .
|
- جزئیات
- ارواء الغلیل ج 7 ص 86 / مسند ابو یعلی موصلی ج 8 ص 63 / مسند احمد ج 18 ص 199
|
- جزئیات
- دلائل الإمامه ص 181 / الفتوح ج 5 ص 115 / الإرشاد ج 2 ص 135 / مقاتل الطالبین ص 94 / اقبال الأعمال ج 2 ص 574 و ج 3 ص 71 / المزار (ابن مشهدی) ص 498 / مطالب السئول ص 257 / تاریخ موالد الائمه ص 177
|
- جزئیات
- مناقب آلابيطالب(علیهم السلام)، ج3، ص217 / معالىالسبطين ج 2 ص 137/ مدينةالمعاجز ج 4 ص 126/ إحقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج۳۳، ص۶۹۲ / بحار الأنوار : ج 45 ص 303 / الخرائج و الجرائح ج 2 ص 579
|
- جزئیات
- المواقف فی علم الکلام ، ص 405 / شرح المقاصد نویسنده : التفتازاني، سعد الدين جلد : 5 صفحه : 270 / روح المعانی ج 6 ص 167 / تفسیر الطبری ج 10 انتشارات مکتبة ابن تیمیه ص 426 / تفسیر القرآن العظیم چاپ مکه ج4 ص 1162
|
- جزئیات
- سير أعلام النبلاء - ط الرسالة ، ج 2 ص 615 : يَحْيَى بنُ سَعِيْدٍ: عَنِ ابْنِ المُسَيِّبِ، قَالَ: كَانَ أَبُو هُرَيْرَةَ إِذَا أَعْطَاهُ مُعَاوِيَةُ سَكَتَ، فَإِذَا أَمْسَكَ عَنْهُ تَكَلَّمَ؛ هرگاه معاویه به ابو هریره پول نمیداد ، او روایاتی نقل میکرد. جعل حدیث در فضائل عثمان با پولهای معاویه:فضائل الصحابة ، أحمد بن حنبل، ج1 ص 513:عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رُقَيَّةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَفِي يَدِهَا مُشْطٌ، فَقَالَتْ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ عِنْدِي آنِفًا فَرَجَّلْتُ رَأْسَهُ، فَقَالَ: «كَيْفَ تَجِدِينَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَعْنِي عُثْمَانَ؟» قَالَتْ: قُلْتُ: كَخَيْرِ الرِّجَالِ، قَالَ: «أَكْرِمِيهِ؛ فَإِنَّهُ مِنْ أَشْبَهِ أَصْحَابِي بِي خُلُقًا»حدیثی از رقیه دختر خوانده پیامبر اکرم نقل میکند در حالی که آن دختر حدود 5 سال قبل از مسلمان شدن ابوهریره از دنیا رفته است. چندتن از علمای اهل سنت مانند حاکم و ذهبی میگویند این روایت سندش صحیح است ولی متن آن با تاریخ نمی خواند و شروع به توجیه کرده اند...
|
- جزئیات
- شرح المقاصد ،التفتازاني ،ناشر: الشريف الرضي ج5 ص 270 / المواقف فی علم الکلام ، ص 405 / روح المعانی ج 6 ص 167 و 186 / المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز ،ابن عطية المطبعة: لبنان - دار الكتب العلمية ، ج2 ص208
|
|
- جزئیات
- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)بَلَغَنَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم)قَالَ لِعَلِيٍّ(علیهما السلام)أَنْتَ أَخِي وَ صَاحِبِي وَ صَفِيِّي وَ وَصِيِّي وَ خَالِصِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَ سَأُنَبِّئُكَ فِيمَا يَكُونُ فِيهَا مِنْ بَعْدِي يَا عَلِيُّ إِنِّي أَحْبَبْتُ لَكَ مَا أُحِبُّهُ لِنَفْسِي وَ أَكْرَهُ لَكَ مَا أَكْرَهُهُ لَهَا فَقَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ هَذَا مَكْتُوبٌعِنْدِي فِي كِتَابِ عَلِيٍّ وَ لَكِنْ دَفَعْتُهُ أَمْسِ حِينَ كَانَ هَذَا الْخَوْفُ وَ هُوَ حِينَ صُلِبَ الْمُغِيرَةُ. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد(1404 ق) ج1 ص167. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى وَ يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ وَ غَيْرُهُمَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)قَالَ مَضَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم)وَ خَلَّفَ فِي أُمَّتِهِ كِتَابَاللَّهِ وَ وَصِيَّهُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیهما السلام)وَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامَ الْمُتَّقِينَ وَ حَبْلَ اللَّهِ الْمَتِينَ وَ العروة [عُرْوَتَهُ الْوُثْقَى الَّتِي لَا انْفِصامَ لَها وَ عَهْدَهُ الْمُؤَكَّدَ صَاحِبَانِ مُؤْتَلِفَانِ يَشْهَدُ كُلُّ وَاحِدٍ لِصَاحِبِهِ بِتَصْدِيقٍ يَنْطِقُ الْإِمَامُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْكِتَابِ بِمَا أَوْجَبَ اللَّهُ فِيهِ عَلَى الْعِبَادِ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ وَ طَاعَةِ الْإِمَامِ وَ وَلَايَتِهِ وَ أَوْجَبَ حَقَّهُ الَّذِي أَرَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنِ اسْتِكْمَالِ دِينِهِ وَ إِظْهَارِ أَمْرِهِ وَ الِاحْتِجَاجَ بِحُجَّتِهِ وَ الِاسْتِضَاءَةِ بِنُورِهِ فِي مَعَادِنِ أَهْلِ صَفْوَتِهِ وَ مُصْطَفَى أَهْلِ خِيَرَتِهِ قَدْ ذَخَرَ اللَّهُ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى مِنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّنَا عَنْ دِينِهِ وَ أَبْلَجَ بِهِمْ عَنْ سَبِيلِ مَنَاهِجِهِ وَ فَتَحَ بِهِمْ عَنْ بَاطِنِ يَنَابِيعِ عِلْمِهِ فَمَنْ عَرَفَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(ص)وَاجَبَ حَقِّ إِمَامِهِ وَجَدَ طَعْمَ حَلَاوَةِ إِيمَانِهِ وَ عَلِمَ فَضْلَ طَلَاقَةِ إِسْلَامِهِ لِأَنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ نَصَبَ الْإِمَامَ عَلَماً لِخَلْقِهِ وَ حُجَّةً عَلَى أَهْلِ عَالَمِهِ أَلْبَسَهُ اللَّهُ تَاجَ الْوَقَارِ وَ غَشَّاهُ مِنْ نُورِ الْجَبَّارِ يَمُدُّ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ لَا يَنْقَطِعُ عَنْهُ مَوَارِدُهُ وَ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَّا بجهد [بِجِهَةِ أَسْبَابِ سَبِيلِهِ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ أَعْمَالَ الْعِبَادِ إِلَّا بِمَعْرِفَتِهِ فَهُوَ عَالِمٌ بِمَا يَرِدُ مِنْ مُلْتَبِسَاتِ الْوَحْيِ وَ مُصِيبَاتِ السُّنَنِ وَ مُشْتَبِهَاتِ الْفِتَنِ وَ لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ وَ تَكُونُ الْحُجَّةُ مِنَ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ بَالِغَةً. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد(1404 ق) ج1 ص 413
|