- جزئیات
- با بال شکسته مویت را شانه میکنم بر گرد سر تو خود را پروانه میکنم در صحرا شبی که گم شدم نیامدی یک دنیا تو را صدا زدم نیامدی مویم را ز دست بچه ها کشیده ام ای بابا بدون تو چه ها کشیده ام اگرچه غصه بود زیاد تو آمدی و رفت ز یاد نگاه اولت همه غمها را داده به باد تو حاجت دعای منی دلیل گریه های منی دوباره آمدی که بگویی بابای منی از یادم ببر غم روی نیلی مرا با یک بوسه خوب کن جای سیلی مرا این دنیا بدون تو شده وبال من قد خم نمیخورد به سن و سال من من را تا شکسته تر نگشته ام ببر تا خود عازم سفر نگشته ام ببر دگر تو را رها نکنم ز سینه ام جدا نکنم برای دیدن تو ز مردن پروا نکنم قسم به آتش جگرم قسم به زخم بال و پرم برای پر زدن ز همیشه پروانه ترم
|
- جزئیات
- سلام بابای خوب و مهربونم دیر اومدی چرا عزیز جونم از این تنور به اون تنور کافیه امشبو میخوام تو بغلت بمونم از چی بگم برات دردت به جونم بدجوری ناراحتمو خزونم میشه بگی کمتر بهم بخندن خنده نداره لکنت زبونم هفت ساله ها دندونشون میفته منکه فقط سه سالمه بابا جون هر دو قدم با سر زمین میافتم از بسکه سنگینه بابا دستاشون بابا ،موی سرم سوخت چشم ترم سوخت بال و پرم سوخت بابا ، عزیز دلم ، عزیز دلم ، عزیزدلم شبا یه گوشه روی خاک میشینم خاطره هاتو میگیرم به سینم قول بده که نترسی بابا جونم چند وقته تو سرفهام خون میبینم گمون کنم مریض شدم بابایی آخه دارن هی ناخنام میفتن خیر نبینن زجر و سنان تو صحرا از مادرت فاطمه بد میگفتن بابا در اومد اشکم وقتی که میزد لگد به سینم بابا ، عزیز دلم ، عزیز دلم ، عزیزدلم علیهم السلام
|
- جزئیات
- هرجا که به پرچمش نگاه توافتاد، حرم رقیهاس تنها حرمی که روضهخون نمیخواد، حرم رقیهاس اومدم زیارتت با گریه، با زاری تو هنوزم وسط بازاری خیلی روضهی نگفته داری وای سلام خانوم ایتها الصدیقة الشهیده ای نوه مادر قد خمیده گنبدتم مثل موهات سفیده هرجا که به پرچمش نگاه توافتاد، حرم رقیهاس تنها حرمی که روضهخون نمیخواد، حرم رقیهاس صورت زائرت اینجا خیسه، بارونه در و دیوار حرم میخونه دختر شاه کجا ویرونه، وای سلام خانوم شرمندتم تو روضههات نمردم اما برات همیشه غصه خوردم ای بیکفن، برات کفن آوردم هرجا که به پرچمش نگاه توافتاد، حرم رقیهاس تنها حرمی که روضهخون نمیخواد، حرم رقیهاس شنیدم که اربعین جا موندی، دلگیرم من به جای تو زیارت میرم یا رقیه میگم و میمیرم، وای بسوز ای دل جونی نمونده به تن رقیه آتیش گرفته دامن رقیه تفریحشونه زدن رقیه همینجا بود، تو بغل رباب سیلی خوردی حتی میون خواب سیلی خوردی تو مجلس شراب سیلی خوردی هرجا که به پرچمش نگاه توافتاد، حرم رقیهاس تنها حرمی که روضهخون نمیخواد، حرم رقیهاس علیهم السلام
|
- جزئیات
- من آن مجاهد نستوه خردسال اسیرم که شمع محفل آزادگی ات روی منیرم پیام خون خدا خیزد از زبان خموشم که سیّدالشهدا را به شهر شام سفیرم رُخم کبود زسیلی ، به چشم دوست چراغم قدم کمان زفراق و به قلب خصم چو تیرم پناه هفت سپهرم ، که گفته دخت یتیم؟ شفیعهی دو سرایم ، که خوانده طفل صغیرم عزیز فاطمه هستم ، زعزّتم نشود کم اگر چه در دل شب ، گوشهی خرابه بمیرم مرا به شام نبینید در لباس اسارت که تا خداست خدا ، بر تمام خلق امیرم پیام آور خون شهید تا صف حشرم ز سیّدالشهدا باشد این مقام خطیرم عدو به چشم حقارت نظاره کرد به حالم خبر نداشت که حتی فرشته نیست نظیرم یزید داد مرا جا به روی خاک خرابه به زعم آن که شمارد میان خلق، حقیرم کجاست تا نگرد در همین خرابه زعزّت پناه طفل صغیر و مطاف شیخ کبیرم به سنّ کوچک من منگرید کامدم این جا نه دست زائر خود ، بلکه دست خلق بگیرم اگر چه آمده مشهور نام من به رقیّه به سان فاطمه در عزّت و جلال ، شهیرم قسم به دامن پاک حسین پرور زهرا که من عزیزم و ذلّت زهیچ کس نپذیرم خدا گواست کتک خوردم ، التماس نکردم مگر نه دختر ناموس کردگار قدیرم زسوز سینهی من گُل کند کلام تو (میثم) سروده های تو باشد ترانه های ضمیرم علیهم السلام
|
- جزئیات
- تو بگو عشق من میگم رقیه میره قلبم با یه ذکر سه ساله تو بگو دل سر برات میارم دست ازت بردارم دیگه محاله محشره رقیه بهترین اسم دختره رقیه خودش یک تنه لشکره رقیه به ماها میگن نوکر رقیه تاج داری بانو پرچمداری بانو تنها دلیل ذوق علمداری بانو شاهکاری بانو با وقاری بانو ارث از بابا بزرگته کراری بانو
|
- جزئیات
- رو دامنمی باز خوبه سر داری میمیرم اگه چشم از من بر داری نازت میکنم فکر کن مادر داری چه نامرتبه گلوی تو کجا بودی ، کجا بودی بوی عجیبی داره موی تو کجا بودی ، کجا بودی برام به جای سوغات هزار تا زخم آوردی تو بزم می از اون مست چه خیزرونی خوردی یه سر ازت رسیده کمم بیای زیادی بگو چی شد جواب سلاممو ندادی
|
- جزئیات
- این همه پای برهنه کشیدی منو مگه بس نبود روی خارای بیابونا دیدی منو مگه بس نبود دست به معجرم نزن، منو بزن پا رو چادرم نزن، منو بزن عمهمو نگا نکن، منو بزن اسمشو صدا نکن، منو بزن منو بزن، رو نیزه اون سرو نزن منو بزن، مادر اصغرو نزن دردام، تاول پاهام، کبوده چشمام، عمو کجایی سوخته همهی موهام، زخمه رو دستام، عمو کجایی برای غارت خیمهی ما اومدی، مگه بس نبود سرِ برادرمو روی نیزه زدی، مگه بس نبود جای بچهها بیا، منو بزن بین این برو بیا، منو بزن داد میخوای بزن سرم، باشه بزن از خدا نترسیا، منو بزن منو بزن، عمه رو بیهوا نزن منو بزن، سیلی به خواهرا نزن منو بزن،منو بزن تنهام، میریزه اشکام، تاریکه دنیام، عمو کجایی پهلوم، ورم بازوم، خونیه اَبروم، عمو کجایی أینَ, عَمّیَ العباس
|
- جزئیات
- بس که دویدم عقبه قافله ، واویلا واویلا پای من از ره شده پر آبله ، واویلا واویلا این اولین باره منو ؛ میری و تنهام میذاری مگه نرفتی با عمو ، برای من آب بیاری تو نیومدی زجر اومد دنبالم ، تو نیومدی معلومه از حالم تو نیومدی باید از غسالم ، بپرسی چی شد بازوم چی شد گوشم ، چی شد پهلوم شکست با سنگ ، منم ابروم عمه یادم داد چجوری ، خیمه رو معجر بکنم چجوری باید تو آتیش ، چادرمو سر بکنم خیمه ها می سوخت موی منم می سوخت خیمه ها می سوخت پیراهنم می سوخت خیمه ها می سوخت کل تنم می سوخت
|
- جزئیات
- چه خواب خوشی میدیدم یهو زدو ، عمو از خواب پریدم عمو یه چیزایی شنیدم که سر تو ، این نامردا بریدن چقدر خوابای خوبی دیدم عمو ، خودم رو تو بغل تو دیدم عمو ،چه روزگاری خوبی داشتیم عمو ، عجب بر و بیایی داشتیم تو که رفتی عمو ، سر بازار رفتیم عمو ، بین انزار رفتیم عمو ، تو کجا بودی ، تو کجا بودی عمو ، نمیبینه چشمام عمو ، سپید شده موهام عمو ، تو کجا بودی ، تو کجا بودی رقیه ات داره می میره ، رقیه ات داره می میره بغل باباشه ، حسودیم میشه باباش همراشه ، حسودیم میشه عروسک هامو ، ازم دزدیدن دیدم همراشه ، حسودیم میشه یکی نیست بگه به این نامردا آخه بی رحمی داره اندازه پیش من دخترشو میبوسه منو یاد بوسه هات میندازه ازت خون رفتو ازم خون رفته
|
- جزئیات
- به دیدنم اومدی خجالتم دادی با سر بهم سر زدی تو زحمت افتادی خواهشا نپرس ازم چرا کبودی راستشو بخوای یه روز که تو نبودی منو عمه هام و دخترا رو خولی برده بود یه سر محله یهودی من چقدر با روزای قبلم فاصله دارم قدر تموم قافله بابا آبله دارم حالا اومدی حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی حالا که سفید شد از نبودنت موهام اومدی عمو عباسو نیاوردی چرا تنها اومدی عقیقتو بخشیدی ، به ساربون فهمیدم منم النگوهامو ، به این و اون بخشیدم منی که اصلا ، یه ماهه از تو خبر نداشتم طعنه شنیدم ، برای اینکه پدر نداشتم حالا اومدی خوابن حالا که تموم دخترای شام اومدی حالا که نمیتونم بگم اومد بابام اومدی حالا که سفید شد از نبودنت موهام اومدی دیگه تموم شد حرفام ، طبق رو بردار عمه منم میخوام برم باهاش خدانگهدار عمه ، خدانگهدار عمه حسین یا اباعبدالله ، حسین یا اباعبدالله
|
- جزئیات
- نازنین رقیه کربلا میرم من جای تو اربعین رقیه از توی آسمونا مارو هم ببین رقیه نازنین رقیه بانو رقیه فاطمیه شده روضه ی تو مو به مو رقیه یه کم از خودت برای شامیا بگو رقیه بگو رقیه نبین توی خرابه هام آسمونا جای منه من دختر شاهم و دنیا واسه بابای منه نبین الان گرسنمه عالم روزی خورمه دختر شامی من ملک مراقب چادرمه نازنین رقیه بمیرم از روی ناقه ات خوردی زمین رقیه چادرت نیفتاده از سرت آفرین رقیه نازنین رقیه مهربون رقیه برو پای نیزه ی عمو جونت بمون رقیه یه کم از خودت بگو روضه براش بخون رقیه بخون رقیه من دیگه اون رقیه ای ؛ که واسه تو ناز بکنه نمی شم اونی که با نوازش ؛ تو چشماشو باز بکنه نمی شم من دیگه اون رقیه ی ؛ گذشته با موی بلند نمی شم اونی که لکنت زبون ؛ نداشته وقت حرف زدن نمی شم علیهم السلام
|
- جزئیات
- بس که دویدم عقب قافله واویلا پای من از ره شده پر آبله واویلا این اولین باره منو میری و تنهام میزاری مگه نرفتی با عمو برای من آب بیاری تو نیومدی زجر اومد دنبالم تو نیومدی معلومه از حالم تو نیومدی باید از غسالم بپرسی چیشد بازوم ، چیشد گوشم چی شد پهلوم ، شکست با سنگ منم ابروم واویلا واویلا واویلا عمه یادم داد چجوری خیمه رو معجر بکنم چجوری باید تو آتیش چادرمو سر بکنم خیمه ها میسوخت موی منم میسوخت خیمه ها میسوخت پیروهنم میسوخت خیمه ها میسوخت کل تنم میسوخت علیهم السلام
|
- جزئیات
- بابا اومدی بالاخره نازنینم بابا نیمه شب اومدی خوب نمیبینم نمیبینم ؛ من تو رو نمیبینم تو هم منو نمیگیره هیچ چی جای دیدنو چطوری بگم چطوری زدن و نمیبینم ؛ تو رو لمست میکنم با هر دو دست زجر منو میزد بابا از پیش و پس هی منو زد خودش افتاد از نفس بابا حسین تا شنید اسم عمو جونم منو بیشتر زد تا شنید شبیه مادر تو ام بدتر زد بابا حسین بابا ؛ لباتو لخته خون دوخته انگاری بابا ؛ موهای تو هم که سوخته انگاری با هم بریم ؛ باز چشم دخترتو وا نذاری این دفعه رقیه تو جا نذاری منو با دشمنا تنها نذاری منو ببر؛ اینجوری عمه مو کمتر میزنن ما رو با کینه حیدر میزنن ندیدی چطوری دختر میزنن بابا حسین خواستی حرفی بزنی کمی بلند حرف بزن بعد سیلی دیگه خوب نمیشنوه گوش من علیهم السلام
|
- جزئیات
- هر دلشکسته که دلش ؛ پر میکشه تا کربلا ؛ نوکرِ اربابه هر دختری که این شبا ؛ برا رقیه گریه کرد ؛ دخترِ اربابه آهای دخترایِ ارباب ؛ آهای وارثایِ زینب دیگه ماجرایِ امشب ؛ یه فرقی داره با هرشب امشب نوبتِ اضطرابِ ؛ جمع بشین تو خرابه ؛ حالی زینب خرابه امشب گریه ها بی بَهونَست ؛ ناله ها عاشقونست ؛ روضه ها دخترونست دختری اینجا نشسته ؛ گریه میکنه ؛ زاری میکنه ؛ با صدای بارون چند روزِ خوب نخوابیده ؛ خیلی ترسیده ؛ از خدا چه پنهون رسمِ اگه یه دختری ؛ یتیم بشه همه باهاش ؛ هم دلو هم دردن هرکسی از راه برسه ؛ می بینه که هم بازیاش ؛ دورشو پُر کردن ولی دختری یتیمه ؛ که واسش خبر اُوردن بمیرم براش یه عده ؛ دل شب یه سر اُوردن ای وای بچه رنگش پریده ؛ جون به لبهاش رسیده ؛ گفته هرچی که دیده بابا کی گلوتو بریده ؛ کی موهاتو کشیده ؛ گفته وُ پر کشیده دختری اینجا افتاده ؛ با تن خسته ؛ چشماشو بسته ؛ آرومِ آروم شد آخرش بی سروصدا ؛ رفت پیش خدا ؛ گریه هاش تموم شد دختری اینجا نشسته ؛ گریه میکنه ؛ زاری میکنه ؛ با صدای بارون چند روزِ خوب نخوابیده ؛ خیلی ترسیده ؛ از خدا چه پنهون حسین..... علیهم السلام
|
- جزئیات
- مالک دلم همونه که آینه در آینه زهراست زندگیم رقیه ساداته برا اینه زندگیم زیباست جون من چه قابلی داره بفداش ایل و تبار من این که من بنده تو هستم گفتم حک شه رو مزار من اسمشو که میشنوم پرواز میکنم زندگیِ تازه ای آغاز میکنم پرواز میکنم دلیل چشم ترمه رقیه سایه روی سرمه رقیه از همین هیئت چشامومیبندم پرمیزنم تا حرم رقیه نذری میده مادرم هرسال قاتلم هق هق و اشکاشه تو حسینیه میگه بچه م تا ابد رقیه ای باشه شنیدم یه مادری میگفت چند ساله یه حاجتی دارم خدا دختر بده به بچه م اسمشو رقیه میذارم اسمشو که میشنوم پرواز میکنم زندگیِ تازه ای آغاز میکنم پرواز میکنم باب الحوائج , ای قبله حاجات عشق ابوالفضل , ای عمه سادات کار من گیره , چی میشه یه امشب سفارشم رو کنی تو به بابات دخترِ سه ساله میبینم چه کنم اینا همش درده جون میدم زنده میشم وقتی میبینم چادر سرش کرده جلو چشم بابا با چادر راه میرفتی و میگفت زیباست نیگا کن رقیه م و زینب شبیه مادرمون زهراست اسمشو که میشنوم پرواز میکنم زندگیِ تازه ای آغاز میکنم پرواز میکنم میبری دل تا , پوشیه میبندی میمیره عباس , وقتی که میخندی روی دوش ساقی حرم عباس به هستی فرمانروایی میکردی علیهم السلام
|
- جزئیات
- (اولین سالگرد مداح بااخلاص حاج حسن جمالی) دست از سرم بر دار من بابا ندارم زخمی شدم,بَهرِ دویدن پا ندارم سیلی نزن , من با کسی دعوا ندارم
|
- جزئیات
- همه بابا دارن من ندارم خونه اینجا دارن من ندارم دخترایِ شامی , روسریو مویِ زیبا دارن من ندارم
|
- جزئیات
- هیئت ثارالله زنجان (رهروان امام و شهدا) بابا دیدی تموم شده صبوری اومدی معلومه که تو از چه راهِ دوری اومدی آخه تو که پا نداری چجوری اومدی پایِ منم ببین, میسوزه تاوَلش خیلی عوض شدی بابا نشناختم اولش بشم فدای اون, چشمایِ بی رمق کدوم پلیدی سرتو گذاشته تو طَبَق وضع منو میبینی ,دردِ منو میدونی خوابم میاد بابایی,قصه برام میخونی مثلِ قدیما دوباره میکشی نازمو تو گوشت میخوام بابا بگم یه رازمو دیدی تویِ بازارِ شام چادر نمازمو بهم بگو کجا رفتی تو این شبا خرابه بهتر از تنورِ خولیِ بابا غصه ی کوچه ها خیلی مفصله هنوز رو صورتم جایِ سیلیِ اوله نگم کجاها بردن,خواهرو دخترهاتو هی میبینم کابوسِ دروازه ی ساعاتو بازار نرفته بودیم که رفتیم سیلی نخورده بودیم که خوردیم محاله دیگه خوب بشه زخمایِ این گلو از غصه ی طشتِ طلا چیزی بهم نگو راستی بابا چرا باهات نیومده عمو خبر داره شده سیلی نوازشم میدونه خاکِ این خرابه شده بالشم خبر داره عمو که گریه کارمِ نقابِ من چند روزه که آستینِ پارمِ
|
- جزئیات
- آهای عمه زینب چشام به راهِ آهای عمه امشب چندمه ماهِ داره میرسه اونی که میگفتن سرش رو بریدن تو قتلگاه بِبر تو کوچه ها بگردونم شاید هنوز اونجا باشه شونَم بابام قراره برسه از راه چجوری موهامو بپوشونم اگه بگه رقیه پاشو چطور پا بِشم تو بغلش با این کمر درد چطور جا بِشم اگه بخواد بره چطوری با این حالِ بد ازش جدا بِشم فردا میگن همه تا چشاشو بست رفت بگید به بابا حسین دخترش از دست رفت آهای عمه زینب کاش عمو داشتم سرم رو الآن رویِ پاهاش میزاشتم تمومِ سهمِ آبمو نخوردم یه ذره برایِ بابام گذاشتم ببین چه زود بزرگ شدم ساده دندونای شیریمَم افتاده سکینه جایِ خوابشو دیشب کنارِ دیوار, به من داده عمه بهم گفته چطوری,غریب کشتنت نسیبِ تو آب نشد بی نسیب کشتنت هیچکی مثل تو سرش از تنش جدا نشد عجیب کشتنت , عجیب کشتنت دوتا گوشواره ی من با یه مردِ پست رفت بگید به بابا حسین دخترش از دست رفت
|
- جزئیات
- آیینه دار زینب و زهرا رقیه کوچکترین اِنسیة الحورا رقیه جا داشت روی شانه ی کعبه اباالفضل جا داشت روی شانه ی سقا رقیه آرام تر از هر زمانی بود اصغر می خواند تا بالا سرش , لالا رقیه پا بر مغیلان می نهد اما محال است روی سر موری گذارد پا رقیه سِنَش اگر کم هم طراز انبیا بود مانند کوثر آیت العظمی رقیه اگه مهدی شالِ مشکی میندازه این همون شالِ عزای زینبِ اگه ما سینه زنِ حسین شدیم مطمئناً از دعایِ زینبِ اگه زینب ناخدایِ عاشقاست چون رقیه ناخدایِ زینبِ یا رقیه , یا رقیه , یا رقیه امامزاده شاه کَرَم اصفهان
|