|
- جزئیات
- این یک برنامه تلویزیونی شیعی یا حتی اسلامی نیست، این شخص نیز یک واعظ روحانی مسلمان نیست، بلکه برنامهای تلویزیونی است از مسکو با نام «مشارکت ایگور میخائیلوویچ دانیلوف»، از برنامههای تلویزیونی پرطرفدار کشور روسیه.... در این برنامه به غصب خلافت از امیرالمومنین علی علیه السلام و تلاش غاصبین برای رسیدن به قدرت و ارتباط آنان با یهود و به صبر و صداقت حضرت امیر علیهالسلام اشاره میشود؛ بیان مفهوم انتظار و ظهور دولت امام عصر ارواحنافداه پایانی زیبا بر این برنامه تلویزیونی است.
|
- جزئیات
- دروغ ها و خرافات ملحدین
|
- جزئیات
- کارشناسان و مجری وهابی برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تکلیف تعیین میکنند:اگر منظور در حدیث غدیر جانشینی بود, باید پیامبراکرم می فرمودند اینکه خدایا دشمن بدار کسی را که اطاعتش را نمیکند(اطاعت حضرت علی علیه السلام)/عقیل هاشمی :باید رسول خدا تعابیری به کار میبرد که هیچگونه شک و شبهه ای در آن نباشد و دو پهلو نباشد,مثلا میگفت حضرت علی علیه السلام خلیفة من بعدی. چرا رسول خدا نفرمودند:من کنت خلیفتهُ فهذا علیٌ خلیفتی؟ کارشناس دیگر:چرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با عبارت صحیح نگفت علی علیه السلام جانشین و خلیفه ی من است ,چرا عبارتی میگوید که همه معنی در بر دارد جز جانشینی؟ کارشناسی دیگر:مگر پیامبر اکرم طبق آیه ی بلّغ ما اُنزل الیک نمیتوانستد بگوید ایها الناس خداوند علی علیه السلام را به عنوان امام اعلام کرده است و امروز به شما اعلام میکنم که علی علیه السلام خلیفتی و خلیفة الله من بعدی.../کارشناس دیگر:رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آمد ابلاغ کند آیه را,چطور ابلاغ کرد؟ با ید میگفت -یا ایها الناس من کنت نبیهُ-کسی که من نبی و پیامبر او هستم-فهذا علیٌ خلیفتی و امامکم من بعدی -اگر این حرف را میزد نه شیعه ای وجود داشت و نه سنی..../کارشناس دیگر:چرا پیامبر به وضوح و روشنی برای امتش بیان نکند؟ با ساده ترین الفاظ مانند خلیفتکم یا ولی امرکم. استاد قزوینی:اینها حتی حرف زدن بلد نیستند,میگوید -من کنت خلیفته علی خلیفته- این چه ادبیاتی است؟هرکس من خلیفه ی او هستم علی هم خلیفه ی اوست؟ادبیات عرب اینگونه است؟ اینها میگویند اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اگر در احادیث سنی و شیعه گفته بودند:علیٌ خلیفتی من بعدی(علیه السلام) , دیگه مسأله تمام بود و اینهمه اختلاف نبود ,واقعا حرف قشنگی است-کلمة حقٍ یُرادُ بها الباطل.واقعا اگر پیامبر اکرم فرموده بودند- علیٌ خلیفتی من بعدی (علیه السلام)-دیگر این اختلافات نبود؟اگر ما ثابت کنیم گه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این جمله را فرمودند شما دست از نزاع بر میدارید؟ حدیث خلافت در کتب اهل سنت: 1-تاریخ طبری ج 3 ,ص 319/رسول اکرم بعد از اینکه آیه ی - وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (شعرا 214)- تعدادی از قریش را جمع کرد و در آنجا مطالبی فرمود و تبلیغ اسلام کرد و داستان آن مفصل است-و ناقل این روایت خود حضرت علی علیه السلام است ,یکی از شبهات وهابیون این است که چرا حضرت علی علیه السلام نفرمودند که من خلیفه هستم و امام هستم,این روایت در کتب خودشان جواب آنها را میدهد؛/حضرت میفرمایند :فأخذ برقبتی -رسول اکرم دست به شانه ی من گذاشت و به قوم گفت-إن هذا أخی و و صییّ و خلیفتی فیکم-این شخص(حضرت علی علیه السلام)برادر من وصی من و خلیفه ی من در بین شماست-پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در روز اولی که رسالتش را علنی کرده است این مطلب را گفته دیگر چه میخواهید؟فأسمعوا له و اطیعوا-امر کرده اند پس دلیل بر وجوب است گفته اند از او حرف شنوی داشته باشید و از او اطاعت کنید-فقام القوم یضحکون-اجداد شما بلند شدند و خندیدند و مسخره کردند و به ابوطالب علیه السلام گفتند-قد امرک أن تسمع لإبنک و تطیع-ابوطاب علیه السلام ببین محمد صلی الله علیه و آله و سلم به تو دستور میدهد که از پسرت حرف شنوی داشته باشی و از او اطاعت کنی... 2-الکامل فی التاریخ ج 1 ,ص 584/پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند-إنّ هذا إخی و وصیی . خلیفتی فیکم فأسمعوا له و أطیعوا... 3-تاریخ دمشق ج42 ,ص 47/ در این کتاب هم نقل شده است: وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (شعرا 214) بعد پیامبر فرمودند:ایّکم یقضی دینی و یکون خلیفتی و و صییّ من بعدی.... 4-مستدرک علی الصحیحین ج 3 ,ص 133/همین حدیث را نقل میکند و در ادامه میگوید پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند به حضرت علی علیه السلام -انت خلیفتی...و أنت ولیّ کل مؤمن بعدی و مؤمنة-میگفتند پیامبر نفرموده ولی امر این هم جواب,میگوید این حدیث صحیح است و در پاورقی میگوید ذهبی هم در تلخیص گفته صحیح است, اهل سنت میگویند اگر حاکم نیشابوری و ذهبی یک روایت را تصحیح کردند به منزله ی ورود روایت در صحیح مسلم و بخاری است. 5-السنة ج 2 ,ص 565(در بعضی از چاپها 551)/ البانی در تحقیق کتاب السنة ابن ابی العاصم میگوید... و أنت خلیفتی فی کل مؤمن من بعدی و میگوید سند ان حسن است. 6-سلسلة احادیث الصحیحه ج5 ,ص 263 / همین عبارت را از حاکم نقل میکند -أنت ولیّ کل مؤمن من بعدی و خلیفتی-و میگوید-صحیح الإسناد و وافقه الذهبی و هو کما قالا -همانطور که حاکم و ذهبی گفته اند روایت صحیح است. 7-مجمع الزوائد ج9 , ص 98/ از خود حضرت علی علیه السلام نقل میکند :أنّ النبی قال :خَلَفتُکَ أن تکون خلیفتی...-و در ادامه میفرماید- اما ترضِی أن تکون بمنزلة هارون من موسی الا انَّه لا نبیّ بعدی-پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به حضرت علی علیه السلام ,موقعیت تو نسبت به من مانند حضرت هارون به موسی است(علیهما السلام)که حضرت موسی گفته بود -یا هارون اُخلفنی فی قومی-از این واضح تر خلافت میخواهید؟ 8-فضائل الصحابه ج2 , ص 684/ احمد بن حمبل در قسمتی از همین حدیث می آورد:-لا ینبغی أن اَذهب الاّ و انت خلیفتی.... احمد محمود صبحی که شیعه نیست و استاد فلسفه در دانشگاه ادبیات اسکندریه مصر است در -کتاب نظریة الإمامة -گفته است انت خلیفتی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند -لا شکَ أنَّ هذه العبارة تجعل من الحدیث نصاً جلیاً فی امامة علیِ-این حدیث انت خلیفتی نص جلی و آشکار در خلافت حضرت علی علیه السلام است-یحسُمُ کلَ اختلافٍ - تمام اختلافات شیعه و سنی را نابود میکند و جایی برای اختلاف نمیگذارد. این حدیث هر توجیهی که شما بکنید را برطرف میکند و جواب میدهد و جایی برای اختلاف نیست/دنبال چه میگردید؟اینها را اگر ندیدید دلیل بر جهل شماست-که یک آدم جاهل نباید بیاید به نمایندگی از مذهب,بگوید چرا پیغمبر خدا چنین نفرمود؟
|
|
- جزئیات
- قرآن کریم میفرماید ما چهار چیز بزرگ به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دادیم,پیامبر خیلی محبوب هستند نزد خدا,و خداوند متعال نام ایشان را کنار نام خود قرار داده است همه جا, - أَطيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسولَ وَأُولِي الأَمرِ مِنكُم(59 نسا)-لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ (حجرات 1) -به تعبیر قرآن خدا میفرماید ما این پیامبر را بالا بردیم, - وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ (حشر 4) در تشهد در اذان و غیره نام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کنار نام خداوند متعال. چهار چیز عظیم به پیامبر ما دادند: اول : اخلاق عظیم است- وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ (قلم 4) یعنی ظرفیت بالا و گسترده , تنها پیامبری که این تعبیر راجع به او آمده است پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. دوم: کتاب عظیم - وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ (حجر 15) پیامبر ما کتابی به تو دادیم که این کتاب عظیم است, یعنی معجزه هست و بی نظیر است و همه چیز در ان است - وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ (انعام 59). سوم:لطف عظیم - وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا (نساء 113) -ای پیامبر ما لطفمان را به تو کامل کردیم,یتیم بودی پدر مادر و پدر بزرگت را از دست دادی و ما به تو آوا و پناه دادیم -أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَىٰ (ضحی 6) و در بین گمراهان بودی اما در میان آنان تو هدایت شدی , - وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَىٰ(ضحی 7) - فقیر بودی و ما به تو ثروت دادیم - وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ (ضحی 8) بعضی گفته اند - أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَىٰ (ضحی) -ما به تو مأوا دادیم....توسط ابوطالب(علیه السلام) به پیامبر(صلوات الله علیه و آله) که یتیم اَبَوین و پدر بزرگ شده بودند پناه ,شد, چون ابوطالب از 8 سالگی در کنار پیامبر بودند(علیهما السلام) تا حدود 50 سالگی پیامبر اکرم. خداوند فقیر بودن پیامبر را را توسط خدیجه ی کبری سلام الله علیها ثروت مند کردند. چهارم:مُلک عظیم : در سرتاسر دنیا نام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیچیده است,پیامبری که و قتی از غار حرا پایین آمدند دو نفر با ایشان بودند امیرالؤمنین و خدیجه ی کبری (علیهما السلام),الان نام ایشان عالم را گرفته است...
|
- جزئیات
- کارشناس وهابی:در آیه ی قرآن داریم عالم الغیب و الشهادة فقط الله عالم غیب است و هرکسی که معتقد باشد بعد از الله کسی عالم غیب است ,او کافر شده است. استاد توحیدی:هیچ جا و هیچگاه تعبیری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام نقل نشده است که بگویند- انا عالم الغیب - چون معنای آن این است که من کل غیب و همه چیز را میدانم. کسی که حرفی میزند باید کامل بگوید که کسی به اشتباه نیافتد, مگر اینکه مغرض باشد و عمدا این کار را بکند. شما که آیه قرآن میخوانی چرا آیات را گزینشی مطرح میکنی؟اگر به قرآن اعتقاد داری و میخواهی بگویی قرآن در بحث علم غیب چه گفته است چرا یک جانبه مطرح میکنی و تمام ایات را نمی اوری و نمیگویی؟ همان قرآنی که میگوید خداوند عالم الغیب است ,همان قرآن که میگوید ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بگو من اگر غیب میدانستم خیر بیشتری کسب میکردم ,همان قرآنی که میگوید: إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ (یونس 20) غیب مخصوص خداست./چرا این آیه را نخواندی؟ - عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا (26 جن)-خدا عالم غیب است و آگاه نمی کند بر غیبش احدی را الا...چرا الا را بیان نمیکنید؟ إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا (27 جن) مگر هرکسی را خدا راضی باشد ,مثلا رسولی را خدا را ضی باشد که او را آگاه بر وی بکند -پس اینجا یک استثنا خورد-موقعی که خداوند متعال صلاح دانست پیامبری را بر غیب آگاه کند ,وقتی خدا به او گفت او آگاه به غیب میشود یا خیر؟ و وقتی آن پیامبر خبر را به دیگری گفت آن دیگری آگاه به اخبار غیب میشود یا خیر؟ در اینجا ابتدا پیامبر اکرم را استثنا کرد و لی بر اساس خود آیات قرآن غیر از پیامبر هم آگاه میشود چون در خود قرآن خداوند متعال یکسری اخبار غیبی را بیان کرده است.اول جبرئیل آیات را برای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)خواند و ایشان مطلع شدند.آیا بعد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این آیات را برای مردم خواندند آنان از این اخبار غیبی مطلع شدند یا نه؟ مثلا جبرئیل به پیامبر اکرم گفت لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ ۖ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَٰلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا (27 فتح)قطعا شما داخل در مسجدالحرام میشود با احساس امنیت و آرامش و اعمال حج را بجا می آورید تا آخر یعنی سر تراشیدن بدون اینکه هیچ خوفی داشته باشید... این آیه را جبرئیل برای پیامبر خواند و این خبر از آینده و غیب است, خداوند این خبر غیبی را گفت و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر آن آگاه شدند ,وقتی پیامبر اکرم این ایه را برای عموم مسلمانان خواندند آیا آنان آگاه به این خبر غیبی شدند یا نشدند؟ همچنین اگر کسی گفت پیامبر یا ائمه اطهار از غیب خبر دارند مقصود همین است ,یعنی آن اخبار غیبی که توسط خداوند متعال به آنها گفته شده است را خبر دارند ,کسی نمیگوید پیامبر یا امام از خودش غیب میداند,کسی نمیگوید پیامبر و ائمه سلام الله علیهم اجمعین همه ی اخبار غیب عالم را میداند ,چه مقدار میدانند؟هر قدر خدا بدهد. اما خدایی که بخیل نیست و بیشترین اخبار غیب را به کسانی میدهد که از همه شایسته تر هستند,از پیامبر و ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین چه کسی شایسته تر است؟ پیامبر اسلام وقتی از غیب با خبر میشد یک سری اخبار را در جمع عموم مسلمانان بیان میفرمایند مثل اینکه در جمع عموم فرمودند عمار در اینده کشته میشود و آن گروهی که او را به قتل برسانند گروه باطل و ستمگری هستند ,آیه ی قرآن هم نیست به خود عمار خطاب کردند یا عمار تقتلک فئة الباغیه(1)...خب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این را در جمع عموم مسلمانان فرمودند و همه خبر دار شدند و در جنگ صفین جناب عمار در لشگر حضرت علی علیه السلام بود و توسط لشگر معاویه به شهادت رسیدند. اینها را نمیگویند که قضیه روشن شود که اگر آیه میفرماید غیب مخصوص خداست یعنی آنکه از خود غیب میداند فقط خداوند است ,هیچ پیامبر و امام و جن ملکی از خودش غیب نمی داند ,اصلا سنخ علم غیب خداوند با آنچه راجع به مخلوقات خداوند بیان کرده است کاملا متفاوت است ,خداوند هرچه دارد از خود اوست اما دیگران تعلم من ذی علمِ است یعنی یاد گرفتن از صاحب علم ,خداوند که دارای تمام علوم است به هر مقدار که صلاح بداند به هر پیامبر و یا غیر پیامبری با واسطه میدهد و هیچ منافاتی ندارد و آن حصر یک چیز دیگر است. شایسته تر از پیامبر خدا صلوات الله علیه و آله المعصومین چه کسی است؟بعد ایشان فرمودند هر علمی که خداوند به من داده است من به علی علیه السلام دادم- انا مدینة العلم و علی بابها (2)- و از آن حضرت به سوی ائمه ی اطهار منتقل شده است این علمها و اخبار ولی همه ی اینها از سوی خداوند متعال است. --------------------------------------------- 1-ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، مکتبه المعارف، چاپ ششم، ۱۴۰۹، ج ۶، ص ۲۱۴ ابن حجر عسقلاني، الاصابه في تمييز الصحابه، بيروت، دارالكتب العربي، ج 2، ص 506 2-المستدرک علی الصحیحین: ج ۳ ص ۱۳۸ ح ۴۶۳۹، المناقب لابن المغازلی: ص ۸۰ ح ۱۲۰ کلاهما عن جابر بن عبد اللّه و ص ۸۱ ح ۱۲۱، المعجم الکبیر: ج ۱۱ ص ۵۵ ح ۱۱۰۶۱، تاریخ بغداد: ج ۴ ص ۳۴۸ ح ۲۱۸۶ و ج ۱۱ ص ۴۹، تاریخ دمشق: ج ۴۲ ص ۳۷۹ ح ۸۹۷۷ و ص ۳۸۱ ح ۸۹۸۱، اُسد الغابه: ج ۴ ص ۹۵ ح ۳۷۸۹، المناقب للخوارزمی: ص ۸۳ ح ۶۹
|
- جزئیات
- به بِشر بن معتمر گفتند چه شد که علی علیه السلام به حکومت نرسید؟میگوید فکر نکنید که قریش و بعضی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نمی دانستند که علی علیه السلام برتر است, اتفاقا می دانستند ولی طاقت این برتری را نداشتند,طاقت نداشتند بعد از پیامبر اکرم نفس ایشان را تحمل کنند. میگوید انهایی که گفتند برترین افراد بعد از پیامبر صلوات الله علیه و آله چه کسانی هستند؟بحث کرده اند,عده ای گفته اند برتری به علم است و اسم چند نفر را برده ان که یکی از آنها امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. یکی گفته برتری به شجاعت است و چند نفر را نام میبرد و یکی از آنها علی بن ابیطالب علیهما السلام است. یکی گفته طبق سابقه در اسلام برتری مشخص میشود,جند نفر را نام می برد که جز اولین نفرات امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. میگوید هر ملاکی را برای برتری و فضیلت بگوییم امیرالمؤمنین علی علیه السلام یا افضل قطعی است در آن فضیلت یا یکی از نفرات اصلی و برتر است و وقتی مجموعه صفات را میگذاریم کنار همدیگر تنها کسی که در تمام آن صفات هست علی بن ابیطالب علیه السلام است. این شد که اینها خواستند کاری کنند که امیرالمؤمنین علیه السلام نباشند ,وقتی حضرت علی علیه السلام به حکومت رسیدند اینها باید بروز دهند,ابن سیرین که شیعه هم نیست عبارت بسیار مهمی دارد. ما علمت أنَّ علیا اِتهَمَ فی دم العثمان حتی بویِعَ اتهمه الناس_هیچکس نگفته بود که امیرالمؤمنین علی علیه السلام قاتل عثمان است تا زمانی که با ایشان بیعت شد آنجا بود که تهمتها و بهتانها شروع شد. از خلیل بن احمد که نحوی معروفی است میپرسند چرا از علی علیه السلام فاصله گرفتند؟میگوید علی علیه السلام در اسلام از همه سبقت بیشتری داشت,علمش برتر بود ,شرفش بیشتر بود,زُهدش از همه بالاتر بود,جهادش از همه طولانی تر بود و به او حسد کردند..(إِنَّ عَلِيّاً تَقَدَّمَهُمْ إِسْلَاماً وَ فَاقَهُمْ عِلْماً وَ رَجَحَهُمْ زُهْداً وَ طالَ عَلَیهم جِهَاداً فَحَسَدُوهُ وَ اِنَّ النَّاسَ إِلَى أَشْكَالِهِمْ وَ أَشْبَاهِهِمْ أَمْيَلُ مِنْهُمْ إِلَى مَن بانَ مِنْهُم . سفینة البحار جلد 1 صفحه 49) مردم قریش مال دوست و قبیله گرا به افرادی که شبیه خودشان بودند بیشتر تمایل داشتند امیر المؤمنین علیه السلام بیاید نمیگذارد کسی دزدی کند و حقوق باید رعایت شود و اینها نمیخواستند.
|
- جزئیات
- خائن ترین افراد کسانی هستند که میگویند توحیدِ ما با اهل سنت یکی است , خدا و قرآن و پیغمبر ما و قبله ی ما یکی است. اینها دروغ میگویند توحید ما با آنها یکی نیست بلکه ما به توحید آنها کافر هستیم,حنبلی گوید خدا جسم است و جان / می نشیند بر فراز آسمان. کجا ما خدای خر سوار را می پرستیم؟آنها به خدایی قائل هستند که خری دارد و شب جمعه بر آن سوار میشود و به پشت بام کعبه می آید که صدای مردمان را بشنود. در حالی که ما معتقد به خدای آنها نیستیم و میگوییم: سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ (159 صافات) پیغمبری که ما قائل هستیم با پیغمبر آنها فرق دارد ,چقدر تهمت جهل و ناپاکی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زدند؟تهمت گناه به ایشان زدند. در زیارت حضرت رضا علیه السلام میخوانید: اللَّهُمَّ الْعَنِ الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَكَ وَ اتَّهَمُوا نَبِيَّكَ _خدایا لعنت کن کسانی را که به پیغمبر تو تهمت جهل زدند. ما معتقدیم خاتم الأنبیاء صلوات الله علیه و آله از بدو تولد تا لحظه ی شهادت ,تمام لحظات از هر گناه و اشتباه مصون, محفوظ و معصوم بوده است. آنها چه؟یک عده گفته اند بعد از بعثت معصوم است,یک عده گفته اند بعد از بعثت فقط در رساندن قرآن معصوم است و در کارهای خود خطاکار است(نستجیر بالله) پیامبر معدِن علم است,ینبوع علم است,نه علم لفظی بلکه علم وهبی ولدنی که از شهود نشأت گرفته است ,همه چیز را دیده,این است که امیرالمؤمنین میفرمایند : لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً ,اگر همه ی پرده ها بر افتد بر یقین من نمی افزاید...
|
- جزئیات
- اگر می خواهید نفاق را تعریف کنید به سیره عملی این آقا مراجعه فرمایید. این آقا اکنون دلش برای مردم میسوزد عجب... شما که با احادیث مجعولتان جنایات خلفا و حتی یزید ملعون را توجیه می کنید چرا امروز زبان در آوردید؟ جواب استاد قزوینی به مولوی عبدالحمید قَالَ حُذَيْفَةُ بْنُ الْيَمَانِ: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ، إِنَّا كُنَّا بِشَرٍّ، فَجَاءَ اللهُ بِخَيْرٍ، فَنَحْنُ فِيهِ، فَهَلْ مِنْ وَرَاءِ هَذَا الْخَيْرِ شَرٌّ؟ قَالَ: «نَعَمْ»، قُلْتُ: هَلْ وَرَاءَ ذَلِكَ الشَّرِّ خَيْرٌ؟ قَالَ: «نَعَمْ»، قُلْتُ: فَهَلْ وَرَاءَ ذَلِكَ الْخَيْرِ شَرٌّ؟ قَالَ: «نَعَمْ»، قُلْتُ: كَيْفَ؟ قَالَ: «§يَكُونُ بَعْدِي أَئِمَّةٌ لَا يَهْتَدُونَ بِهُدَايَ، وَلَا يَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِي، وَسَيَقُومُ فِيهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ فِي جُثْمَانِ إِنْسٍ»، قَالَ: قُلْتُ: كَيْفَ أَصْنَعُ يَا رَسُولَ اللهِ، إِنْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ؟ قَالَ: «تَسْمَعُ وَتُطِيعُ لِلْأَمِيرِ، وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُكَ، وَأُخِذَ مَالُكَ، فَاسْمَعْ وَأَطِعْ» طبق احادیث خودتان وظیفه شما اطاعت از حاکم است حتی اگر ظالم باشد و تورا شلاق بزند و اموالت را غصب کند.با وجود سیاه نمایی این شخص,سلمنا بر فرض صحت ادعا و خلاف واقعیت گویی این آقا ,لا اقل به احادیث خود عمل کنید که با آن خلفای خود را توجیه میکنید...(عکس کتاب مسلم چاپ:طیبه) ------------------------------------ صحيح مسلم : جلد : 3 صفحه : 1476
|
- جزئیات
- در صحیح بخاری از ابن عباس نقل میکند که :(لما حٌضِرَ رسول الله و فی البیت رجالٌ)در خانه ی نبی مکرم صلوات الله علیه و آله و سلم رجالی بودند, در اینجا نمی خواهد بگوید مردان بودن چون در احادیث دیگر داریم که زنها در پشت پرده بودند,مراد از رجال یعنی شخصیتهای برجسته و روشن است,شخصیت بزرگی مانند پیغمبر خاتم که میخواهند از دنیا بروند معمولا این طور است که شخصیتهای برجسته و صحابه ی بزرگ برای عیادت می آیند. در میان آن رجال عمر بن خطاب بود و پیامبر فرمودند قلم و کاغذی بیاورید که من برای شما چیزی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید. (عکس صفحات کتب در پایین مطلب,برای دیدن عکس در سایز اصلی روی آن راست کلیک کنید و پنجره ی جدید باز کنید) در اینجا عمر میگوید:إن النبی قد غَلَبَ علیه الوَجَع و عندکم القرآن...حدود سی یا چهل نفر در آنجا هستند عمر این توهین را میکند. البته آنجایی که بخاری و مسلم میخواهند به صحابه نسبت دهند میگویند :قالوا إنهُ لَیَهجُر _ صحابه گفتند پیامبر هذیان میگوید(صلی الله علیه و آله و سلم) آنجایی که میخواهند به خلیفه ی دوم نسبت دهند کلمه ی هَجَرَ را نمی گویند. البته معنای هر دو یک چیز است و هیچ فرقی ندارد قد غَلَبَ علیه الوَجَع یعنی بیماری بر او غلبه کرده و حرفی که میزند بی حساب است و قابل توجه نیست,یعنی وقتی بیماری و تب شدت پیدا میکند انسان حرفهایی میزند بی اختیار ,همان هذیان است و هیچ فرقی با لَیَهجُر ندارد چون آن هم میشود هذیان گفتن. و جالب این است که مردم بجای اینکه سخن پیامبر صلوات الله علیه و آله را طبعیت کنند سخن عمر را گوش دادند.با اینکه طبق نقل ابن حجر و دیگران پیامبر اکرم معصوم هستند فی صحته و مرضه- چه پیامبر مریض باشد و چه در صحت باشند معصوم هستند/وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ*إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ(3و 4 نجم)از روی هوا و هوس سخن نمی گوید-گفتار او چیزی جز وحی که به او نازل می شود، نیست/یعنی در تمام حالات پیامبر اکرم,چه در خوشی و چه در غضب چه در شوخی چه در جدی چه در بیماری چه در صحت فرقی نمیکند و آیه کاملا مطلق است. فاختلف اهل البیت فاختصموا منهم -بعد از حرف عمر اهل خانه به اختلاف افتاده و به مخاصمه با یکدیگر پرداختند. نبی مکرم در بستر بیماری هستند و آنها با یکدیگر مخاصمه کردند در حالی که قرآن میگوید: - لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ(2 حجرات)کسی حق ندارد بالای صدای پیامبر صدایش را بلند کند-حتی در بالای مرقد مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این را نوشته اند اگر کسی با صدای بلند زیارت نامه هم بخواند شرطه ها به او اعتراض میکنند. با هم درگیر شدند عده ای حرف عمر را زدند و عده ای گفتند نه پیامبر اکرم قلم و کاغذ میخواهند تا چیزی بنویسند که ما برای همیشه گمراه نشویم. فلما اکثروا الغو و الإختلاف عند النبی- اختلافات و سخنان لغو در محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به اوج رسید.آقایان توجیه میکنند که خلیفه ی دوم این حرف را زده بخاطر شفقت بر پیامبر اکرم که اگر کاغذ و قلم بیاورند ایشان به زحمت می افتد, آیا آن زحمتش بیشتر بود یا این اختلاف و مخاصمه و دادو بیداد کردن بالای سر پیامبر که بیمار بودند؟ پیامبری که -وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ(قلم 4)-هست به اینها میگوید:قوموا عنی- از پیش من دور شوید از خانه ی من بروید بیرون,تا آیندگان قضاوت نکنند که بله این اختلاف مورد نظر پیامبر بوده است و آن خصومت و دادو بیداد مسئله ای نیست,پیامبر طلب کاغذ و قلم کرد و گفتند ایشان هذیان میگوید و پیامبر قانع شدند-نه میگوید قوموا...تا آیندگان متوجه شوند این کار آنها موجب آزار و ناراحتی پیامبر اکرم شد. در خیلی از روایات اهل سنت میگوید:رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم غمگین شدند ,آیا این موجب ایذاء پیامبر هست یا نه؟با آیه 57 سوره ی احزاب چه میکنید؟إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا... هدف پیامبر اکرم از درخواست کاغذ و قلم چه بود؟بدرالدین عینی ,ابن حجر عسقلانی ,سفیان بن عُیَینَه,احمد امین مصری معلوم نیست از کجا آورده اند که میگویند:اراد ان ینص علی اسامی الخلفاء بعده /پیامبر اکرم میخواستند اسامی خلفا را معین کنند. چون پیامبر میدانند که بعد از او بزرگترین اختلاف بحث خلافت است,شهرستانی در الملل و المحن میگوید:ما سل سیف فی الإسلام علی قاعدة دینیة مثل ما سل علی الإمامة فی کل زمان/در تاریخ برای هیچ امری مانند خلافت و امامت شمشیر کشیده نشده است. تعبیر نبی مکرم اسلام که فرمودند و ان تستخلفوا(تؤمروا) عليا-و ما اراكم فاعلين-تجدوه هاديا مهديا يحملكم من (على) المحجة البيضاء (1)اگر علی علیه السلام را خلیفه قرار دهید-گرچه میدانم نمیکنید-هم هدایت شده است و هم شما را به راه راست هدایت میکند. ------------------------------------------ 1-حلية الأولياء، ج 1، ص 64، ترجمة على بن ابى طالب؛ اسنى المطالب، ص 74؛ مناقب الأسد الغالب، ص 33؛ كنز العمال، ج 11، ص 630، حديث 33072،1-مسند امام احمد، ج 1، ص 109، حديث 861، عن على؛ كنز العمال، ج 11، ص 630، حديث 33071؛ صواعق المحرقة، ص 46، الفصل الخامس، ذكر شبه الشيعة، الشبهة الحادية عشرة؛ مناقب الأسد الغالب، ص 33.
|
- جزئیات
- وجود خاتم الأنبیاء صلی الله علیه و آله و سلم یک وجود مقدسی است که خداوند در قرآن میفرماید : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ(حجرات 2) کنار پیامبر اکرم صدای خود را بلند نکنید. لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا (نور 63) آنطور که دیگران را صدا میزنید پیامبر را صدا نزنید و به ایشان بگویید یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم. خداوند می فرمایند: وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ (بقره 35) ای آدم با همسرت در بهشت ساکن شو. يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ(46 یوسف)/ يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى (مریم 7) /يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ (مریم 12)خداوند انبیاء را با اسم ندا می دهد یا آدم ,یا یوسف ,یا زکریا ,یا یحی, یا موسی,یا یعقوب , یا نوح ,و...سلام الله علی نبینا و علیهم السلام اجمعین اما به خاتم الأنبیاء صلی الله علیه و آله و سلم که میرسد میگوید: يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ (مدثر 1) / يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ (مزمل1) /يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ(ما ئده 41) يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ (ممتحنه 12) یاسین... یا سید المرسلین...هیچگاه ایشان را یا احمد صلوات الله علیه و آله خطاب نکرده اند. قابل توجه کسانی که بعضیها را از پیامبر بالاتر می دانند و ارباب شان نصبت هذیان به پیامبر اکرم داد و صدایشان را بر ایشان بلند کردند در بیت ایشان در حالی که آنحضرت بیمار بودند.
|
- جزئیات
- به خاطر چاپ های متعدد امکان دارد صفحات فرق داشته باشد.عکس صفحات کتب داخل متن آمده است لطفا تا آخر مطالعه بفرمایید. سوال 1- پیامبر اکرم می فرمایند: جنگ با علی جنگ با من است(علیهما السلام) (انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم)مسند احمد جلد 2 صفحه ی 442 /صحیح ابن حبان جلد 15 صفحه ی 434 /حاکم نیشابوری در مستدرک میگوید این حدیث حسن است. نظر اهل سنت نسبت به جنگ افروزان جمل و صفین چیست؟آیا این دو جنگ را همان جنگ با رسول خدا میدانید؟تکلیف طلحه و زبیر و عایشه و معاویه چیست؟ اگر میگویید اینها اجتهاد کرده اند و در اجتهاد خود خطا نموده اند ,اجتهاد باید در مرتبه ی اول متکی به کتاب و سنت باشد,اینها از کدام آیه و حدیث نبوی این اجتهاد را کرده اند؟ اگر میگویید اینها سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که جنگ با علی علیه السلام را جنگ با خود میداند انکار کرده و فتوای دیگری برای مشروعیت جنگ با علی علیه السلام داشتند ,پس در اینصورت شما اینها را مشرّع میدانید و قائل به نقص اسلام هستید یا منکر خاتمیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم هستید. سوال 2- پیامبر مکرّم می فرمایند من عادی لی ولیا فقد اذنته بالحرب.(هرکس ولیِ از اولیاء من را دشمن بدارد من با او اعلام جنگ میکنم)صحیح بخاری جلد 7 صفحه ی 190 حدیث 6502. آیا شما علی علیه السلام را ولیِ خدا میدانید یا خیر؟اگر ولیِ خدا بدانید پس در اینصورت جنگ او او جنگ با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است,پس تکلیف آتش افروزان جمل و صفین را روشن کنید. و یا انکار سنت پیامبر خدا نموده و با توجیهات ضد عقل و شرع, بر عملکرد اتش افروزان جمل و صفین سرپوش نهاده و در زیر پوشش اجتهاد پاداشی هم برای آنها منظور میکنید پس پاسختان برای قیامت چیست؟ سوال 3- فرق جنگ جمل و مخالفان علی علیه السلام و جنگ ردّه و مخالفان ابوبکر چیست؟در یکی با قیچی اجتهاد پاداش می برند و دیگری با لبه ی شمشیر سر بریده و به ناموسشان به نام دین تجاوز میشود؟مثل قضیه ی تجاوز خالد بن ولید به همسر مالک بن نویره... با اینکه مخالفان خلیفه ی اول از دین مرتد نشده بودند و بر طبق گفته ی ابوبکر معتقد به رسالت نبوی بودند نماز و زکات را قبول داشتند ولی از پرداخت زکات به ابوبکر خود داری میکردند.حرف ابوبکر در صحیح بخاری :و الله لاقاتلن مَن فرّق بین الصلاة و زکات,والله لو مَنَعونی عناقاً کانوا یُؤَدونهاالی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لقاتلتُهم علی منعها(میجنگم با کسانی که بین نماز و زکات فرق میگذارند-یعنی خدا را قبول دارند ,نماز میخوانند و زکات میدهند ولی بین نماز و زکات فرق میگذارند,اگر چنان چه به اندازه ی یک افسار شتر یا پالان شتر که به پیغمبراکرم می دادند-معلوم است پیغمبر را هم قبول داشتند -اگر آن اندازه به من ندهند با آنها میجنگم.صحیح بخاری جلد 2 صفحه ی 109 حدیث 1400. ابن کثیر دمشقی می گوید:یقِّرون بالصلاة , و یمتنعون عن اداء الزکات و منهم من امتنعوا عن دفعها الی صدیق ابی بکر(آنهایی که مخالف ابی بکر بودند اقرار به نماز داشتند زکات را هم قبول داشتند ولی میگفتند به ابوبکر زکات نمی دهیم.البدایة و النهایة جلد 6 صفحه ی 304.پس بنابر این مخالفین ابی بکر هم خدا را قبول داشتند هم پیغمبر و نماز و زکات را قبول داشتند اما چون به ابوبکر زکات ندادند هزاران نفر به دست خالد و دیگران کشته شدند.
|
- جزئیات
- کارشناس وهابی میگوید:دروغ است که حضرت علی علیه السلام در بستر پیامبر خوابیده است بله در اتاق و در منزل پیامبر خوابیدند ولی دلیلی نیست که در بستر ایشان خوابیده باشند اینها بعدا اضافه شده است. استاد جباری:حاکم نیشابوری از علمای قرن چهارم و پنجم ,از بزرگی این عالم اهل سنت همین که کتاب مستدرک علی الصحیحین را نوشته است یعنی روایاتی که بخاری و مسلم باید می آورده اند و لی نیاورده اند و او کشف کرده آنها را از بین تاریخ و روایات. این مطلب را حاکم در جلد سوم مستدرک صفحه ی 133 آورده است.و کتاب مسند احمد بن حنبل در جلد اول صفحه 331 چاپ دار صادر بیروت روایتی نقل میکند که مفصل است و از ابن عباس نقل میکند که مجموعه ای از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام است این روایت.از جمله این تعبیر که: و شری علی نفسه,لبس ثوب النبی صلی الله علیه و آله و سلم نامَ مکانه . اشاره میکند به آیه ی 207 سوره ی بقره وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَاد .فرادی هستند (امیر مؤمنان علی (علیه السّلام)) که جان خویش را با خداوند معامله میکند به خاطر به دست آوردن رضایت او، و خداست که نسبت به بندگانش مهربان است. در متن روایت مراد از اینکه لباس پیامبر اکرم را پوشید این است که آن رو انداز سبز پیامبر را روی خود کشیدند و خوابید جای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و مشرکان خیال میکردند که پیامبر در آنجا خوابیده است و سنگ می انداختند داخل خانه و ابوبکر آمد و خیال میکرد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنجا خوابیده اند در حالی که علی علیه السلام در جای ایشان خوابیده بود و از جا برخواست و به او فرمود پیامبر اکرم رفته اند به فلان سمت و برو آنجا
|
- جزئیات
- در کتاب صحیح مسلم چاپ دار الفکر در صفحه ی 1207 باب فضائل اهل البیت,از زبان عایشه روایت را آورده است که نقل میکند: خرج النبي صلّى اللّه عليه و آله غداة و عليه مرط مرحّل من شعر أسود، فجاء الحسن بن علي فأدخله، ثمّ جاء الحسين فدخل معه، ثم، جاءت فاطمة فأدخلها، ثمّ جاء عليّ فأدخله، ثمّ قال: إِنَّمٰا يُرِيدُ اَللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روزی بیرون آمدند و یک عبایی(لباسی یمنی در بعضی روایات,یا عبایی سیاه) بر سر ایشان بود ,حسن بن علی علیهما السلام آمد و پیامبر اکرم ایشان را داخل آن عبا یا ردا کردند,سپس حسین بن علی علیهما السلام آمد و ایشان را هم داخل کردند سپس فاطمه ی زهرا سلام الله علیها آمد و ایشان را هم وارد آن عبا یا ردا کردند سپس علی بن ابی طالب علیهما السلام امد و ایشان را هم داخل کردند سپس آیه تطهیر را در همانجا قرائت کردند: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (33 احزاب) این آیه را نه نسبت به عایشه خواندند نه نسبت به زنان دیگر و نه گفتند که عایشه تو هم بیا,هیچ جا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نفرمودند که آیه ی تطهیر نسبت به زنان من است, هر جا هست برای اهل بیت علیهم السلام است.
|
- جزئیات
- تعدادی از بزرگان اهل سنت همین قضیه را در حدیث قرطاس نقل کرده اند که آیا این نسبت هذیان دادن به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با عصمت ایشان منافات دارد یا نه؟ایشان گفته اند که منافات دارد. من جمله آنها ابن حجر عسقلانی متوفی 850 بوده است میگوید حُجر یعنی هذیان و مراد سخنی است که از مریض سر میزند هیچ نظم و نظامی ندارد و کسی به این سخنان اعتنا نمی کند و همچنین چیزی ازپیامبر صادر شود این محال است چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عصمت دارند چه در بیماری و چه در صحت. من از بزرگان اهل سنت تقاضا دارم یک مقداری دقت کنند.این سخن ابن حجر عسقلانی است که از بزرگان اهل سنت است هم رجالی است هم فقیه است میگوید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در صحت و بیماری عصمت دارند و هذیان نمیگوید چون : وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿٣﴾إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ ﴿٤﴾ سوره ی نجم. در کتاب فتح الباری جلد هشت باتعلیقات آقای بن باز مفتی اعظم سابق عربستان ,در صفحه ی 133 این تعبیر را عزیزان دقت کنند که همین مطلب را نقل میکند و اضافه میکند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند من در غضب و رضا جز حق از دهانم خارج نمیشود.
|
- جزئیات
- آیه ی مهمی در سوره ی تحریم که اشاره به همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مقابل ایشان دارد برخی این آیه را در باره تصمیم به ترور پیامبر توسط همسران ایشان دانسته اند/حتما تا حالا سوره ی تحریم را خوانده اید , خدای متعال در این سوره حرف از سری از اسرار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زده است که وقتی با یکی از همسرانشان مطرح کرده است آو آن سرّ را افشا کرد و به همسر دیگر پیامبر آن سرّ را گفت و بر ملا شد این سرّ , در منابع اهل سنت و شیعه آمده است (صحیح بخاری جلد 2 و جلد 4) که آن همسران پیامبر حفصه و عایشه بودند/نتیجه این است که خدای متعال پیامبرش را از افشاء سرّ باخبر میکند و بعد از آن تحدید میکند همسران پیامبر را که اگر بخواهید در مقابل پیامبر بایستید و اگر بخواهید توطئه در مقابل پیامبر داشته باشید و بر اساس نظر بعضی از افراد و روایات(تفسی قمی و البرهان)اگر بخواهید پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ترور بکنید ,خدای متعال و جبرئیل و صالح المؤمنین(مجمع البیان) که امیرالمؤمنین علی علیه السلام است یاور پیامبر خواهند بود/چه سرّی هست که اینقدر اهمیت دارد که وقتی آن را بر ملا میکنند خدای متعال در قرآن به آن اشاره میکند و به پیامبرش اطلاع میدهد و پیامبر با انها برخورد میکند/چرا بعد از افشاء این سرّ آنها به فکر مقابله و توطئه در مقابل پیامبر می افتند؟حتما مسأله ی مهمی است چرا که در منابع آمده است ,مسأله خلافت بعد از پیامبر در این سرّ مطرح شده است(تفسیر قمی)و در منابع دیگری آمده که مسأله ی ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است , چرا که اگر قرار بود مقصود از خلافت شخص دیگری باشد حتما و حتما موجب خوشنودی اینها باید میشد و نیازی به توطئه بر علیه پیامبر نبود...
|
- جزئیات
- اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ*وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ(1و2 قمر) سنی و شیعه نقل میکنند/مشرکین به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفتند شما این کارهای که میکنید سِحر است و ما باور نمیکنیم/اگر پیغمبر هستی با ید ماه را از وسط دو نیم کنی ,اینها به این معنا گفتند که پیغمبر نمیتواند و ایشان را عاجز کنند/اما معجزه یعنی عاجز کردن شخص , کاری کنند که دیگران نمیتوانند , یک کره ی خاکی دارد در آسمان میچرخد دور خودش و دور خورشید و زمین حدود پنج میلیارد سال عمر این کره است/حضرت فرمودند اگر من این کار را انجام دهم شما میگویید لا اله الا الله؟گفتند بله /حضرت فرمودند شبِ نیمه ی ماه بیایید در مسجد الحرام من این کار را میکنم/پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در کنار کعبه روی زمین ایستادند با انگشت سبابه اشاره کردند ای ماه من به تو امر میکنم از وسط دو نیم شو/دقیق نصف شد و در همان حالت ایستاد(این کار خداست اما خدا به پیامبر خود این قدرت را داده است طبق آیه ی انما ولیکم الله و رسوله...)پیامبر فرمودند خب دیدید حالا مسلمان شوید , ما میترسیم مارا سِحر کرده باشی وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ , پشت کردند/گفتند صبر کنید ابوسفیان با کاروان به شام رفته برگردد, اگر او هم دیده باشد معلوم میشود واقعیت و معجزه است ,اگر او ندیده باشد معلوم میشود ما را سِحر کرده ای(نعوذ بالله)صبر کردند وقتی ابوسفیان با کاروانش از تجارت شام برگشت , گفتند شما شب چهاردهم ماه چیزی دیدید؟گفتند بله ما اتراق کرده بودیم دیدیم ماه از وسط دو نیم شد و چند لحظه ای بود و بعد به هم چسبید/فهمیدند واقعیت است ولی مع الأسَف آن عربهای جاهل زیر بار نرفتند...
|
- جزئیات
- پس از فتح مکه , عکرمه پسر ابو جهل که سالها ضدِ مسلمانان جنگیده بود از ترس مجازات به یمن گریخت , ام حکیم همسر و دختر عموی عکرمه خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید وگفت پسر عمویم عکرمه به یمن گریخته است و می ترسد شما او را بُکشید , حال از شما میخواهم که به وی امان دهی , پیامبر درخواست ام حکیم را پذیرفتند و فرمودند:به وی امان الهی دادم , هرکه عکرمه را دید با او کاری نداشته باشد , زنِ عکرمه برای یافتن شوهرش از مکه خارج شد و در ساحل تهامه زمانی که عکرمه تازه سوار کشتی شده بود خود را به او رساند , ام حکیم به عکرمه گفت پسر عمو , من از نزد نیکو کار ترین و مهربانترین مردم نزد تو آمده ام با فرار به یمن خودت را نابود نکن من از محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) برای تو امان گرفته ام و او به تو امان داده است, عکرمه پرسید تو خودت این کار را کرده ای؟ام حکیم گفت آری من خودم با او صحبت کردم و او به تو امان داد/عکرمه حرف ام حکیم را پذیرفت و همراه او به مکه باز گشت/وقتی آن دو وارد مکه شدند به خانه ی پیامبر رفتند و خدمت حضرت رسیدند/عکرمه گفت ای محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)ام حکیم به من گفته که تو امانم داده ای , پیامبر فرمودند آری او راست گفته است تو امان دئاری, عکرمه در حالی که از شرمساری سر به زیر انداخته بود گفت:گواهی میدهم خدایی جز الله نیست , او یگانه است و شریک ندارد و شما نیز بنده و فرستاده ی او هستید و نیکوکار ترین و با وفا ترین مردم هستی ای رسول خدا برای هر دشمنی و عداوتی که با شما کردم و برای هر مرکبی که برای شِرک رانده ام برایم از خدا آمرزش بخواه... به قلم غلامرضا حیدری ابهری - با خوانش مصطفی صائبی
|
- جزئیات
- یک سری روایت هست که از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که ایشان میفرمایند از من چیزی نقل نکنید و فقط قرآن نقل کنید و یک سری روایت دیگر دارند که پیامبر خدا به صحابه دستور میدهد بروید از اهل کتاب روایت نقل کنید/رولیتی در مسند احمد حمبل است امام حنابله با تحقیق آقای شعیب الارنوق که وهابی هست چاپ موسسه الرساله در بیروت جلد 17 صفحه ی 149 که از ابو سعید خدری نقل میکند که پیامبر میفرمایند از من هیچ مطلبی ننویسید الا قرآن , هرکسی مطلبی غیر از قرآن از من نوشته است باید آن را ازبین ببرد/قطعا این روایت دروغ است چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مفسر قرآن بودند و سنت پیغمبر برای همه ی ما حجت است و اگر نوشته میشد و ما نوشته ای از ایشان و از صر ایشان داشتیم قطعا به نفع ما بود/این روایت را آنهایی جعل کردند که کتابت سنت پیامبر را در جامعه ی اسلامی جرم اعلام کردند و خودشان روایاتی که از پیغمبر نوشته بودند آنها را آتش زدند اگر این روایت درست باشد پس آن صحابه ای که گاها تا 500 روایت از پیامبر نوشته بودند پس خلاف نظر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده است و اگر نبوده چرا همه ی نوشته ها را آتش زدند؟محقق میگوید روایت صحیح است/حالا مشخص نیست سنت پیامبر را چرا نباید نوشت؟و اینها چطور خود را اهل سنت می نامند؟ باز در همین کتاب و چاپ همان موسسه در جلد 11 صفحه ی 25 از عبدالله بن عمروا بن عاص نقل میکند(البته به او عمروا بن خمسه هم میگویند چون 5 پدر داشته است)میگوید از پیغمبر نقل میکند که از ایشان شنید از من برسانید و تبلیغ کنید حتی اگر یک آیه باشد و چیزی در مورد حدیث ندارد/و در ادامه پیامبر فرمودند اما از بنی اسرائیل حدیث نقل کنید و هیچ اشکالی ندارد و هرکس عمداً به من دروغ ببندد جایگاهش در جهنم خواهد بود/سند این روایت را هم صحیح ذکر کرده است/آیا منطقی است رسول خدا بفرمایند از من فقط قرآن نقل کنید ولی لز بنی اسرائیل هرچه خواستید نقل کنید؟نعوذ بالله اگر رسول خدا پیغمبر ما هستند چرا باید بگویند از بزرگان یهود حدیث نقل کنید؟اگر ایشان برای راهنمایی امت آمده است باید راهنمایی های ایشان را بنویسیم که مردم به آن عمل کنند نه اینکه راهنمایی های بنی اسرائیل را نقل کنیم , اصلا کتاب انها بود دیگر چه نیازی بود پیامبر ما به نبوت مبعوث شوند؟پس مشخص است کذب و جعلی بودن این دست احادیث چون نقل حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باعث زنده ماندن فضائل امیرالمؤمنین در دلها و غضب نسبت به غصب خلافت میشد...
|