- جزئیات
- جلال خالقی مطلق ادیب، زبانشناس، ایرانشناس و شاهنامهپژوه ایرانی است. عمده کارهای پژوهشیِ او، در زمینه شاهنامه و حماسهسرایی در ایران بوده است. دوستداران فرهنگ ایران، خالقی مطلق را بزرگترین شاهنامهپژوهِ همه ادوار میدانند؛ زیرا این باور به صورت عام وجود دارد که او توانسته بهترین تصحیحِ شاهنامه را ارائه کند. بر این زادم و هم بر این بگذرم *** چنان دان که خاک پی حیدرم
|
- جزئیات
- مناظرات مرحوم سلطان الواعظین با علمای اهل تسنن در شبهای پیشاور؛ غیر از مدارک یاد شده از اهل سنت دو نمونه از نقل شیعی : ابان بن ابیعیاش از سلیم نقل میکند: به اتفاق جمعی از شیعیان در خانه عبدالله بن عبّاس بودیم که یادی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و هنگام وفات آن حضرت شد که به این جهت ابنعبّاس به گریه افتاد و گفت: رسول خدا در روز دوشنبهای که جان به جانم آفرین تسلیم کرد در حالی که اهل بیتش و سی نفر از اصحابش نزد او حاضر بودند فرمود: برایم کتف (پوست گوسفندی) بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که بعد از آن گمراه نشده و با هم اختلاف نکنید.در این حال بود که فرعون این امّت آنها را از این کار بازداشت و گفت: رسول خدا هذیان میگوید.این جا بود که حضرت غضبناک گردید و فرمود: شما را میبینم که در حالی که من هنوز زنده هستم و در میان شمایم با من مخالفت میکنید معلوم است که بعد از من چگونه خواهید بود. این بود که آوردن کتف به فراموشی سپرده شد. سلیم گفت: ابنعبّاس به من روی کرد و گفت: ای سلیم! اگراین سخن از آن شخص صادر نشده بود آن حضرت برای ما مطلبی نوشته بود که هیچ کس گمراه نمیشد و به اختلاف نمیافتاد. شخصی از حاضران گفت: شخصی که از این اقدام رسول خدا ممانعت نمود چه کسی بود؟ ابنعبّاس گفت: راهی برای افشاء این سرّ وجود ندارد. امّا چون بعد از رفتن دیگران با ابنعبّاس خلوت نمودم و از او در باره آن شخص سئوال نمودم گفت: آن شخص عمر بود. ومن به او گفتم: راست میگوئی چون از علی (علیهالسّلام) و سلمان و اباذر و مقداد شنیدم که آنها نیز میگفتند: آن شخص عمر بود. آنگاه ابنعبّاس گفت: ای سلیم! این راز را نزد کسی باز گو نکن مگر ابنکه به او اطمینان داشته باشی، چون دلهای مردم از محبت این دو نفر (ابوبکر و عمر) سیراب گشته همان طور که قلوب بنیاسرائیل از محبت گوساله و سامری سیراب گشته. [۱][۲][۳][۴] محمد بن جریر طبری از علمای بزرگ شیعه مینویسد: آیا این رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نبود که در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود فرمود: برایم صحیفه و دواتی بیاورید تا برایتان مطلبی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید؟ و این جا بود که دوّمی گفت: رسول خدا هذیان میگوید. و سپس گفت: کتاب خدا برای ما کافی است. و او در این گفتارش به خداوند بزرگ کفر ورزید. چرا که خداوند متعال میفرماید: آنچه را که رسول برایتان آورده اخذ کرده و قبول نمائید و آنچه از آنچه که شما را نهی نموده دوری ورزید.امّا عمر به گمانش رسید که به آنچه که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده نیازی نیست چون به خوبی میدانست که آن حضرت قصد نموده تا بر خلافت علی (علیهالسّلام) تاکید ورزد لذا از این عمل ممانعت به عمل آورد و الا اگر احتمال میداد که آن حضرت قصد دارد تا برای او و دوستش (ابوبکر) مطلبی بنویسد حتماً به آوردن دوات و قلم مبادرت میورزید. [۵] ----------- ۱)کتاب سلیم بن قیس (از تابعین)، ص۳۲۵. ۲)الاحتجاج، ج۱، ص۲۲۳، ۳)بحار الانوار، ج۲۲، ص۴۹۷. ۴) بحار الانوار، ج۳۶، ص۲۷۷. ۵)المسترشد، ص۶۸۱ به بعد.
|
- جزئیات
- در زمان نزول آیه ی مباهله و آن قراری که با بزرگان مسیحیت نجران گذاشته شد ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مورد" ابنائکم " با آنکه فرزندشان ابراهیم در قید حیات بودند و یا به گفته ی اهل سنت فرزندان و نوه هایی دیگر داشتند ، اما حسنین علیهما السلام را برای مباهله بردند. همینطور با آنکه خطاب آیه" نسائکم " جمع است و میتوانستند همسران یا هر زن دیگر را که میخواهند ببرند ، اما فقط حضرت زهرا سلام الله علیها را بردند. در مورد " انفسکم " با اینکه میتوانستند هرکس را که مانند جان خود میدانند و او را دوست دارند ببرند ، اما فقط حضرت علی علیه السلام را بردند. وهابیت ملعون شبه مطرح میکند که اگر حضرت علی علیه السلام جان پیامبر اکرم و مانند ایشان است ، پس پیامبر نعوذ بالله با دختر خویش ازدواج کرده و مزخرفاتی از این دست که مضحک بودن ان واضح است. عقل ناقص آنها آیا واقعا درک نمیکند در اینجا منظور آیه و عمل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم , یک امر معنوی است نه حقیقی و در خارج به عین تصور شود؟ در اینجا منظور آن است تمام فضائل پیامبر اکرم را امیرالمؤمنین علی علیه السلام دارا است و ایشان را مانند جان خود میدانند. طبق این تفسیر خنده دار اگر این مقامات معنوی در خارج اثر دارد طبق حدیثی از کتب خودتان که میگویید پیامبر اکرم فرموده اند ابوبکر برادر من است (کاملا مجعول ) پس پیامبر نعوذ بالله با دختر برادرش آیا ازدواج کرده است؟( صحیح مسلم چاپ اوقاف عربستان ، ق 1421 ، ص 1050 ، حدیث 2383 )
|
- جزئیات
- مردي به طواف كعبه اشتغال داشت، در همانجا به زن نامحرمی، نگاه نامشروع كرد، حضرت علي ـ عليه السّلام ـ او را در آن حال ديد،به او تذکر دادند و او را نهی کردند آن شخص با وقاحت دوباره آن کار را انجام داد, حضرت علی علیه السلام با دست، ضربه به صورت او زد و به اين ترتيب او را مجازات كرد. او در حالي كه دستش را بر صورتش نهاده بود و بسيار ناراحت بود، به عنوان شكايت از حضرت علی ـ عليه السّلام ـ، نزد عمر بن خطاب آمد، و ماجرا را گفت. عمر در پاسخ او گفت: قد راي عين الله و ضرب يدالله: «همانا چشم خدا ديد و دست خدا زد.» كنايه از اينكه: چشم علی عليه السّلام ـ آنچه ميبيند خطا نميكند، زيرا چشم او چشمي است كه آميخته با اعتقاد به خدا است و چنين چشمي، اشتباه نميكند، و دست علي ـ عليه السّلام ـ نيز جز در راه رضاي خدا حركت نمينمايد. سؤال كننده وقتي كه اين حديث را ديد مطلب را دريافت، و قانع شد. توضيح اينكه: اينگونه تعبيرات، شبيه جملة «روح الله» براي حضرت مسيح ـ عليه السّلام ـ است، كه به منظور «اضافه تشريفي» گفته ميشود، نه اينكه منظور، آن باشد كه خدا، روح يا دست و چشم دارد (توجه داشته باشید این حدیث در منابع شیعی نیامده است و از آن فقط برای این مطلب استفاده میشود که خود عمر با لفظ عین الله و ید الله حضرت علی علیه السلام را خطاب کرده است و این مطلب از سوی شیعه و یا برای غلو نیست ؛ در برخی منابع با مقداری تفاوت نقل شده است ) -------------------- النهایه ابن اثیر عبد الرزاق ج10ص410- کنز العمال ج5ص462- تاریخ مدینه دمشق ج17ص42 - جواهر المطالب ج1ص199- جامع الاحادیث ج26ص29- و جامع معمر بن الراشد ج1ص144 - لسان العرب ج13ص محب الدین طبري، رياض النضره، نشر: مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی 1378 ش، ج 3، ص 164. المصنف، عبد الرزاق الصنعانی، ج 10، ص 410 (برای دیدن تصویر به صورت بزرگتر , روی آن راست کلیک کرده و پنجره ی جدید باز کنید)
|
- جزئیات
- کارشناس وهابی ادعا میکند در شورای خلافت که به دستور عمر ملعون تشکیل شد ، حتی یک روایت نداریم که او گفته باشد کسی که با رأی جمع مخالفت کرد گردنش را بزنید ، و میگوید حتی اگر گفته باشد هم خیلی عالی است و دموکراسی پیشرفته ای است. جواب استاد یزدانی:این تحدی دروغ است و در کتب خودتان آمده است. اخبار المدینه جلد 6 ،جزء 3 ، ص 140 حدیثس صحیح با راویانی که از دیدگاه اهل سنت ثقه هستند را نقل میکند:در آخر نقل آمده است که عمر میگوید اگر یک نفر مخالف رأی جمع بود گردن او را بزنید ، اگر 2 نفر مخالفت کردند آن 2 نفر را بکشید( این دموکراسی مدرن است یا دیکتاتوری؟) همین روایت را با سندی دیگردر تاریخ طبری ،چاپ لبنان ،ج 2 ، حوادث سال 23 هجری ٌ ص581. روایتی دیگر : الطبقات الکبری ، چاپ لبنان ، ج3 ، ص 259 به وضوح میگوید اگر آن 6 نفر اگر بر کسی اتفاق نکردند گردن همه ی آنها را بزنید.
|
- جزئیات
- بر اساس روایات معتبر اهل سقیفه، اسماء دختر ابوبکر یکی از طرفداران ازدواج موقت بوده و صیغه می دااااده است. پسر او عبد الله بن زبیر نیز بچه صیغه ای بوده است. آیا پیروان سقیفه می توانند ادعا کنند که اين نوع ازدواج زنا بوده و دختر ابوبکر زنا می داده است؟ مسند أبي داود الطيالسي جلد : 3 صفحه : 208 (تحقیق دکتر ترکی ، چاپ قاهره) / شرح معاني الآثار الطحاوي جلد : 3 صفحه : 24 (چاپ بیروت) / محاضرات الأدباء و محاورات الشعراء و البلغاء جلد : 2 صفحه : 234
|
- جزئیات
- بر اساس گفته بزرگان اهل سقیفه، در جنگ جمل بیش از بیست هزار نفر از مسلمانان کشته شدهاند. باعث و بانی این کشتار کسی نیست، جز عایشه دختر ابوبکر. او بود که فرماندهی جنگ را به عهده گرفت، مردم را علیه خلیفه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله تحریک و آتش جنگ را شعلهور کرد. اما سؤال این جاست که چرا امیرمؤمنان علیه السلام عایشه را پس از پایان جنگ مجازات و اعدام نکرد؟ شمس الدین سرخسی، فقیه پرآوازه حنفی مسلک (متوفای483هـ) در پاسخ به دو دلیل اشاره کرده است: 1.از دیدگاه شرع، کشتن زن جایز نیست؛ حتی اگر مرتد شده باشد، حتی اگر باغیه باشد 2. عایشه اسیر شده بود و کشتن اسیر طبق آموزههای دینی جایز نیست. در این کلیپ کوتاه مستندات این مسأله را مشاهده میفرمایید. به نظر شما آیا نکشتن عایشه دلیل دیگری داشته است یا سخن سرخسی درست است؟
|
- جزئیات
- طبق ادعای اهل سنت , پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حجره ی عایشه وفات(شهادت) یافته اند و به وصیت ایشان در همان جا که قبض روح شدند دفن شدند. حجت السلام جباری : این ادعا را شواهد تاریخی تائید نمیکند و عایشه سعی میکرد این فضیلت را برای خود جعل کند و ادعا میکرد که پیامبر اکرم در حالی جان دادند که سرشان بر دستان او بوده است؛ این مطلب این چنین نیست و پیامبر اکرم در حجره ی خودشان بودند که حجره ای بود بین حجره ی حضرت زهرا سلام الله علیها و حجره ی عایشه و مخصوص استراحت ایشان بود. نکته مهم اینکه دفن پیامبر اکرم در بنا صورت گرفته است و پیداست که این کار مشروع بوده است و الا ایشان میگفتند من را در زیر آسمان دفن کنید یا بعد از دفن من سقف را خراب کنید. در باره ی اینکه پیامبر اکرم حجره ی جداگانه داشته اند روایاتی است که از لفظ _ حجرته_ استفاده شده است ؛ مثلا در مسند احمد ج 19 ص 64 : ، أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ(آله) و سَلَّمَ كَانَ يُصَلِّي ذَاتَ لَيْلَةٍ فِي حُجْرَتِهِ، فَجَاءَ أُنَاسٌ فَصَلَّوْا بِصَلَاتِهِ... میگوید حجره پیامبر نه کسی دیگر ؛ در سنن نسائی ج 3 ص 209 _كُنْتُ أَبِيتُ عِنْدَ حُجْرَةِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ(آله) وسَلَّمَ _ در حدیث آمده است ؛ صحیح ابن حبان ج 2 ص 155 لفظ_ فی منزل رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)_ در رابطه با منزل خانمهای پیامبر این لفظ نمی آید و مثلا میگفتند منزل ام سلمه(ره)... نکته ی دیگر اینکه حجره ی عایشه دارای یک در بوده است اما آنجا که پیامبر اکرم از دنیا رفتند دو در داشته است ؛ در مسند احمد ج 34 ص 365 در باره دفن پیامبر...«فَكَانُوا يَدْخُلُونَ مِنْ هَذَا الْبَابِ فَيُصَلُّونَ عَلَيْهِ، ثُمَّ يَخْرُجُونَ مِنَ الْبَابِ الْآخَرِ»...از یک در داخل میشدند و نماز میخوانددند و از در دیگر میرفتند؛ عایشه بعدا حجره ی خود را ملحق کرد به حجره و محل دفن پیامبر اکرم و در واقع تصرف کرد و اجازه داد پدرش و عمر را در آنجا دفن کنند؛ شواهد دیگر:طبقات الکبری ج 8 ص 131 ؛ مرحوم سید جعفر مرتضی عاملی به تفصیل به این بحث پرداخته اند و می توتنید به الصحیح من سیرة النبی الأعظم ج 33 مراجعه کنید که شواهد خوبی را ارائه کرده اند. نکته دیگر اینکه در طی قرون و سالیان مسلمانان در بقیع قبه هایی بر قبور مختلف میساختند و کسی ایرادی نمیگرفت چه از صحابه و چه تابعین و غیره؛ و حتی قبور مطهر ائمه بقیع در خانه عقیل بود که یعنی دفن بدن های مطهر در بنا صورت گرفته بود و ابن شبه و ابن زبّانه خبر میدهند در قرن 3 بر قبر فاطمه بنت اسد سلام الله علیها بنا شده بود. این مطلب را که بنا بر قبور مشکل دارد عقیده ابن تیمیه و طرفداران اوست و قبل او کسی به این مطلب اشکال نداشته.
|
- جزئیات
- برای دیدن عکس در اندازه ی اصلی روی آن راست کلیک کرده و پنجره ی جدید باز کنید
|
|
- جزئیات
- الفصل فی الملل و النحل ج 1 ص 227 / تاریخ طبری ج 3 ص 477 / صحیح مسلم، ج۷، ص۱۸۷۱، کتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل علی بن ابیطالب رضی الله عنه / شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 16 ص 347 / صحیح مسلم، ج 5 ص 141 / صحیح بخاری ج1 ص 25
|
- جزئیات
- وقتی چیزی از خداوند میخواهیم در مقابل باید زحمتی بکشیم ؛ مثلا شخص گوسفندی برای امام حسین علیه السلام میکشد و در واقع ثواب آن را هدیه میکند به خدا و امام حسین علیه السلام و از ایشان می خواهد حاجتش روا شود. فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا ﴿ نوح۱۰﴾ استغفار بکنید خداوند می آمرزد. يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا ﴿نوح١١﴾وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا ﴿١٢نوح﴾مَا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا ﴿١٣نوح﴾ کار خوب انجام بدهیم خداوند نعمتش را شامل حال ما میکند. / خداوند به این اعمال و نذرهای ما نیازی ندارد بلکه ما نیاز داریم که با بخل نفس خود مبارزه کنیم تبرک در شیعه و سنی وجود دارد:گاهی خداوند متعال برای اینکه مردم را توجه دهد به خوبان ؛ در وجود افراد خوب و صالح برکاتی قار میدهد که مردم بدانند خوب بودن چه برکاتی دارد داستان نبرد طالوت و جالوت که به کشته شدن جالوت توسط حضرت داوود علیه السلام انجامید در سوره بقره آیات 246 تا 251 آمده است و در آن ذکر شده خداوند صندوقچه ای که قوم بنی اسرائیل گم کرده بودند را توسط طالوت به آنان برگرداند و آن را که باقی مانده هایی از وسائل موسی و هارون علیهم السلام داخلش بود به عنوان تبرک با خود به جنگها می بردند و پیروز میشدند گاهی خداوند برای اینکه مردم متوجه شودن امام حسین و حضرت عباس علیهما السلام چه مقامی دارند به واسطه ی اشک و مجلس و نذر برای آن بزرگواران حاجت بندگان را می دهد
|
|
|
|
|
|
- جزئیات
- نسب شناس معروف قرن ششم،ابن فُندُق بیهقى متوفی 565هجری قمری در لباب الأنساب در بیان فرزندانى که از نسل امام حسین علیه السلام باقى مانده اند،مى نویسد: ولَم یَبقَ مِن أولادِهِ إلّا زَینُ العابِدینَ علیه السلام ، وفاطِمَةُ وسُکَینَةُ ورُقَیَّةُ - از فرزندان امام حسین علیه السلام ، جز زین العابدین علیه السلام ، فاطمه ، سَکینه و رُقیّه ، باقى نماند(1) از کهن ترین منابعى که نام آن حضرت بالفظ رقیه یاد شده قصیده سیف بن عمیره نخعى کوفى(رحمة الله علیه) از اصحاب امام جعفر صادق و امام موسى کاظم (علیهما السلام) است که در حضور امام صادق علیه السلام خوانده شد:...و رقیه رق الحسود لضعفها / و غدا لیعذرها الذى لم یعذر..../لم اءنسها و سکینه و رقیه / یبکینه بتحسر و تزفر(2) سید بن طاووس(رحمة الله علیه) نوشته است که امام حسین علیه السلام هنگام وداع با اهل بیت فرمود: خواهرم ام کلثوم، و تو ای زینب و تو ای رقیه و تو ای فاطمه و تو ای رباب،(علیهم السلام) مواظب باشید پس از کشته شدن من گریبان چاک مَدهید، صورت مخراشید و سخن ناروا بر زبان میارید.(3) ---------- 1)-لباب الأنساب والألقاب والأعقاب،أبی الحسن علی بن ابی القاسم بن زید البیهقی،الشهیر بابن فندق،ج1،ص355 2)-دائره المعارف تشیع : ج 8 ص 313 - 314. /کامل بهائى : ج 2 ص 179. /منتخب التواریخ : ص 388. /دائره المعارف الاسلامیه الشیعیه : ج 1 جزء 2 ص 25./کتاب المنن (عبد الوهاب بن احمد شافعى مصرى شعرانى ) 3)-الملهوف على قتلى الطّفوف، ص141.
|
|
|