غدیر با علی غدیر می شود
نبی, بگو وگر نه دیر می شود
علی حقیقتا خود پیمبر است
اگر چه ظاهرا وزیر می شود
میان این همه صحابه رسول
چرا فقط علی امیر می شود
علی شدن که کار هر کسی نبود
علیست آنکه بی نظیر می شود
غدیر، مصطفی عجب دمی گرفت
میان دست خود چه پرچمی گرفت
عقیق سرخ مصطفی رکاب شد
علی برای قوم انتخاب شد
و عکس یادگاری دو تا رفیق
میان برکه ی غدیر قاب شد
چه عکسی است این که پس زمینه اش
فرشته و خدا و آفتاب شد
خدا خرید عکس را برای خود
خدا نوشت با علی حساب شد
کنارِ عکس مصطفی و مرتضی
سه تا حسود , حالشان خراب شد
خورشید پیش گنبد این شاه زرد نیست
هر کس که خاک پای علی نیست مرد نیست
یک شب میانِ صحن نجف داد می زدم
گشتم نبود بهتر از اینجا نگرد نیست
آنکس که سر شکافته بود از غم علی
گفتا تیغ را بزن, اینها که درد نیست
تیری که صاف سمت هدف میرود منم
مردم سگی که سمت نجف میرود منم
دلم غیر ایوان پناهی نداشت
دلم زائری بود و راهی نداشت
دلم در بساطش جز آهی نداشت
علی داشت آن را که شاهی نداشت
به دور امیر کرم گشته ام
صد و ده قدم در حرم گشته ام
به او گفتم ای شاه راهم بده
امان نامه ای بر گناهم بده
لیاقت به یک دم نگاهم بده
پناهی ندارم پناهم بده
صدا زد پریشانی ات با علی
اگر خسته جانی بگو یا علی
همین لحظه ها بود پیدا شدم
علی گفتم و از زمین پا شدم
شب و روز حیران مولا شدم
گدا بودم او خواست آقا شدم
دلِ من بدون علی بی کس است
بمیرم ببینم علی را بس است
تحمل به این نور لابد نبود
ترک خوردن کعبه بیخود نبود
و کعبه که جای تردّد نبود
پس این ها فقط یک تولد نبود
خدا خواست ثابت کند بر جهان
علی هست یکتاترین در جهان
فقیری که انگشتر از او گرفت
سلیمان شد و ذکر یاهو گرفت
زمین تخت او آسمان تاج او
به دوش نبی بود معراج او
اگر مدح او بر لبم جا گرفت
یدالله دستان من را گرفت
به من گفت از مرد خندق بگو
بیا از علیٌ مع الحق بگو
سه بار از نبی اذن میدان گرفت
علی هست پس مصطفی جان گرفت
نبی گفت جانم به قربان او
علی جان من هست و من جان او
علی با خدا و خدا با علی
علی یا خدا گفت ، حق یا علی
امیری نداریم الّا علی
اگر ناتوانی بگو یا علی
شأنِ تو در اندیشه ی ما جا شدنی نیست
در کوزه که جا دادن دریا شدنی نیست
هرچند که توصیف تو مولا شدنی نیست
تو لطف کنی,نا شدنی ناشدنی نیست
طبعی که نپرداخت به نام تو طلف شد
بر خاک نوشتند علی, درّ نجف شد
ماییم و دلی مست در ایوان طلایی
احسنت چه معماری انگشت نمایی
تاریخ ندیده به خود اینگونه بنایی
دارد هنرِ شیخ بهایی چه بهایی
هرکس که تو را دید به زانو زدن افتاد
در صحنِ تو خورشید به جارو زدن افتاد
در خلقت تو هرچه خدا داشت عیان شد
در روزِ ازل هرچه دلت خواست همان شد
به مناسبت سالروز شهادت بی بی دو عالم , حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دسته عزاداری و سوگواری با
ادامه خبر...هم زمان با ايام سوگواری سالار شهيدان ابا عبدالله الحسين عليه السلام ، مجلس عزاداری با حضور عاشقان
ادامه خبر...
|