سمانه مغربيه:
همسر امام جواد(علیه السلام)، زنى است كه در عصر خود همه او را بانويى باتقوا، مؤمن، هوشمند و خردمند مى دانستند. امام هادى(علیه السلام) بخشى از دانش مادر خود را اين چنين بيان مى داشت: «امى عارفة بحقى؛ مادرم عارف به حق من در امامت است.»
براى تأكيد بيشتر بر اينكه اين زنان رشد علمى خود را مرهون تلاش شوهران خود بوده اند به آنچه در احوال سمانه بيان شده اشاره مى شود:
محمد بن فرج، سمانه مغربيه را كه كنيزى بود براى امام جواد(علیه السلام) خريدارى كرد آن حضرت خود عهده دار تربيت و تهذيب اخلاق آن بانو شد و نيز او را در خانه اى مستقر نمود كه زنان آل على(علیه السلام) كه نمونه پاكدامنى و ايمان بودند در آن خانه حضور داشتند. وى تحت تأثير منش و سلوك آنان نيز قرار گرفت و از جمله زنان عابد، متهجد و قارى قرآن شد.زن و دانش،روايات و سيره معصومان(علیه السلام)
ازدواج امام جواد (علیه السلام) با ام الفضل
در اين نكته اختلاف شده است كه آيا مامون دخترش ام الفضل را پيش از وفات امام رضا (ع) به ازدواج امام جواد (علیه السلام) در آورد يا پس از وفات آن حضرت؟
نگارنده: در سيره امام رضا (علیه السلام) گذشت كه مامون دخترش را به ازدواج امام جواد (علیه السلام) درآورد، بلكه وى را نامزد امام جواد (علیه السلام) قرار داد. از همين رو است كه برخى توهم كرده اند كه مامون دخترش را در زمان حيات امام رضا (علیه السلام) به ازدواج امام جواد (علیه السلام) درآورده است. اما حقيقت آن است كه مامون دخترش را در زمان حيات امام رضا (علیه السلام) به نامزدى امام جواد (علیه السلام) درآورد و پس از رحلت امام رضا (علیه السلام) ، ازدواج آن دو صورت گرفت.
شيخ مفيد گويد: مامون شيفته ابو جعفر (علیه السلام) بود. زيرا مى ديد آن امام با آن سن و سال اندك در فضل و حكمت و علم و آداب و كمال عقل تا چه اندازه پيش است. به طورى كه هيچ كدام از مشايخ هم عصر آن حضرت با وى برابرى نمى كردند. از اين رو دختر خويش را به همسرى امام جواد (علیه السلام) درآورد و در بزرگداشت و اكرام آن حضرت از هيچ كارى فروگذار نمى كرد.[1]
________________________________________
[1]سيره معصومان، ج 5، ص 220.
همسران امام جواد(علیه السلام)
- بازدید: 31422
دیدگاهها
برده داری در اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
﴿يا أيّها الناس إنّا خلقناکم من ذکر و انثی ٭ و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ٭ إنّ أکرمکم عند الله أتقاکم﴾
بر اساس آيه شريفه13، سوره مبارکه «حجرات»، از ديدگاه دين مبين اسلام، همة انسانها فرزندان يک پدر و مادرند (آدم و حوّا)، يا همة انسانها موجوداتی پديد آمده از يک مرد و زن (پدر و مادر) میباشند، و هيچ دسته و گروهی بر بقية مردم هيچگونه برتری و شرافتی ندارد.
و حکمت اختلاف اقوام و قبائل، تنها «شناسايی نسب» است (که اهمّيت بلکه ضرورت آن، در زندگی اجتماعی انسان، نيازمند مجالی ديگر است).
بلی يک استثناء وجود دارد و آن برتری و کرامت انسانی بر انسان ديگر به سبب تقوا و پرهيزگاری است. [که بدون شک، اين استثناء هرگز موجب برتریجويی و استعباد و استخدام نخواهد شد].
بنا بر اين اصلِ اساسی، هيچ انسانی حق ندارد بر اساس برتریطلبی، انسان ديگری را، يا کار و منافع او را، ملک خود دانسته، و او را در اختيار خود گرفته، و برده و بنده و خادم خويش قرارش دهد (حتی اگر فرزندش باشد).
اما میبينيم همين دين اسلام، قضية غلام و کنيز و احکام بردهداری را مطرح میکند !
اين تناقض نيست.
با شناختی که نسبت به اسلام و قرآن و فرستنده و آورندهاش داريم، پی میبريم که اضطرار ويژه و مسأله (بهاصطلاح) اورژانسی موجب شده که در اين مورد، اسلام دست از اصل زيربنايی خود (که اصل «آزادی انسان» است) بردارد و مسأله بردهداری را با شرائط بسيار ويژه و با نهايت احتياط، مطرح نمايد.
پس بايد با دقّت و باريکبينی هرچه تمامتر بررسی کنيم:
1ـ دقيقاً در چه وضعيتی، اسلام بردهداری را تجويز میکند؟
2ـ چه اضطرار و خطری موجب چنين حکمی شده است؟
به عبارت ديگر: در آن وضعيت خاص، اسلام چه تهديدی را تشخيص داده که برای پيشگيری و دفع خطرش ناچار شده از قانون اساسی خود دست بردارد؟
3ـ با توجّه به اينکه در موارد وجود تهديد و خطر، عقلاً دست برداشتن از اصول و قوانين ريشهای، فقط به اندازهای جائز و رواست که تهديد و خطرِ مورد نظر برطرف شود، نه بيشتر؛ برنامة اسلامی در چنين موردی چيست؟
4ـ آيا بردهداری در اسلام، حقيقتاً و واقعاً در عمل، همان بردهداری شناخته شده در جوامع بشری است (که امری زشت و ناپسند است)؟ يا فقط تشابه اسمی دارند؟
به نظر میرسد در اين چهار موضوع، اگر اسلام، سخن قانعکننده و قابل دفاعی داشته باشد، بايد مطرح کند. وگرنه لکة زشت بردهداری و مسائل و احکام آن، بايد بکلی از چهرة زيبای اسلام زدوده شود. (مقصود احکام و مسائل مورد اتّفاق همة فرق اسلامی است، نه ديدگاه فرقة خاصی از سنّی يا شيعه)
وضعيت خاص:
زمانی که گروهی از کفّار ساکن در منطقهای دارای زندگی مستقل (دارالکفر، دارالحرب) برای جامعه مسلمين تهديد محسوب میشوند يعنی بالفعل دشمن فعّال هستند که در حال رساندن آزار و اذيّتاند، يا بالقوّه دشمن خطرناک محسوب میشوند که دنبال فرصت و در صدد رساندن آزار و اذيّتاند. و لشکر اسلام متشکّل از سربازان مسلمان، تحت فرماندهی پيامبر اسلام ص يا شخصی که مستقيماً از طرف پيغمبر اکرم ص منصوب شده [يا با اذن و رضايت او]، به قصد اطاعت و فرمانبری از امر و فرمان خداوند متعال، به سمت آنها رفته و آنان را بين سه گزينه ـ «پذيرش آگاهانه دين اسلام» ، «باقی ماندن بر دين خود با پرداخت ماليات» ، «جنگ و نبرد» ـ مخيّر نموده، و آنان گزينة سوم را انتخاب میکنند، و سپاه اسلام آنها را مورد حمله و يورش (دفاعی يا هجومی) قرار داده و آنان را شکست داده و بر آنان پيروز میشود.
پس از اين پيروزی، با مردان جنگجو که چون مار زخمی زنده ماندهاند، و با خانوادهها و اموال آنان، بايد چه کنند؟
بيش از سه گزينه وجود ندارد:
الف ـ آنان را به حال خود در همان منطقة سکونتشان رها کرده، و مسلمين به محل سکونت خود (دارالاسلام) بازگردند. [اين گزينه قطعاً اشتباه است زيرا آنان پس از تجديد قوا به تهديد بزرگتری تبديل میشوند].
ب ـ همه را قتل عام نموده، از دم تيغ بگذرانند؛ تا هرگونه تهديدی (و حتّی احتمال آن) ريشهکن شود. [اين رفتار غيرانسانی بوده و هيچ فطرت سالمی آن را نمیپذيرد].
ج ـ آنان را به همراه خود به دارالاسلام بياورند و در بين خانوادههای مسلمان توزيع نموده، تا ضمن اينکه از آنان سلب قدرت شده و تحت نظر هستند، از نزديک با دين اسلام و برنامههای دينی و معارف اسلامی آشنا شوند، در حالی که هزينة زندگی (از خوراک و پوشاک و مسکن) آنان برعهدة سرپرستان خانواده است. و سپس به تدريج شرائط آزادی مجدّد آنان را فراهم کنند تا از راههای گوناگون (انواع کفّارهها و جريمهها، از قبيل شکستن نذر، عهد، سوگند، و افطار عمدی، و ظهار، بنحو وجوب، و نيز مکاتبه و ... ، و نيز انواع و اقسام عتق مستحب) بتوانند به وضعيت اولية خود بازگشته و اين بار به عنوان يک انسان آزاد مسلمان، در جامعه مسلمين، از حقوق عادلانه خود ـ مانند سائر برادران ايمانی ـ بهره ببرند.
به نظر میرسد با تصوّر درست و درک صحيح از اين وضعيت خاص، اگر عاقلانه فکر کنيم، [در عين حال که با اختصار بيان شد] پاسخ هر چهار سؤال به دست میآيد و روشن میشود که دين اسلام مثل هميشه بهترين و عاقلانهترين گزينه را پيشنهاد داده است.
ضمن اينکه روش بردهداری در اسلام، با روش بردهداری متعارف بين جوامع غيراسلامی، تنها در اسم مشابهند، و اگر احکام و مسائل مربوطه رعايت گردد، کرامت انسانیِ غلام و کنيز، هرگز مخدوش نمیشود.
و الحمد لله ربّ العالمين
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا