نگارنده، زندگی این دانشمند شیعه را در سال های قبل به رشته تحریر درآورده است.1
در یک نگاه
داود بن قاسم، معروف به «ابوهاشم جعفری»، از نوادگان جعفر بن ابیطالب و از خاندان ابوطالب؛ پدر گرامی مولا علی علیهالسلام است. وی به سبب انتساب به جعفر، به «جعفری» مشهور شده است. داود از اصحاب گرانقدر امام رضا، امام جواد، امام هادی، امام عسکری و امام زمان علیهمالسلام به شمار میرود. وی علاقه زیادی به پیشوایان معصوم علیهمالسلام داشت و متقابلاً آن بزرگواران نیز او را بسیار دوست داشتند.
داود، روایات بسیاری در موضوعات مختلف: فقه، کلام و تفسیر روایت کرده است. بسیاری از کرامات ائمّه اطهار علیهمالسلام توسّط او نقل شده است. ابوهاشم، علاوه بر اینکه عابدی با تقوا بود و مقام شامخی در عرصه شعر و حدیث داشت، شخصیت سیاسی هم به حساب میآمد. او فردی صریح اللهجه بود و با ستمگران عصرش به مبارزه میپرداخت. وی به همین دلیل، بارها دستگیر و زندانی شد. ابوهاشم، نوری در تاریکی بود تا شیعیان گمراه و علاقمندان به حق و حقیقت را هدایت کند. این روحانی مدیر و مدبّر با اطّلاعات وسیعی که از مسائل روز در سرزمینهای اسلامی داشت، توانست به نشر مذهب «تشیّع» بپردازد. وی با بحث ها و مناظراتی که با سران فرقه های باطل و منحرف داشت، توانست جمعی از آنها را هدایت نماید. از این رو، شایسته است گستردهتر به ویژگی های آن بزرگوار بپردازیم.
ابوهاشم! تو بر خیری
ابوهاشم جعفری گوید:
وقتی در محضر امام حسن عسکری علیهالسلام بودم، از آن حضرت درباره تفسیر این فرموده خداوند تعالی: «ثمّ اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات باذن اللّه»2 پرسش کردم. حضرت فرمود: مقصود از «الذین اصطفینا»آل محمّد علیهمالسلام هستند. و «ظالم لنفسه»کسی است که امام را قبول ندارد و «مقتصد» کسی است که امام را میشناسد و «سابق بالخیرات» خود امام است.
ابوهاشم میگوید:
از شنیدن سخن امام گریستم و با خود درباره آنچه خداوند به آل محمّد علیهمالسلام اعطا کرده، اندیشیدم. امام متوجّه من شد و فرمود:
«عظمت شأن آل محمّد علیهمالسلام از آنچه اندیشیدی، بیشتر است. خدا را شکر کن؛ چون تو را از کسانی که به دوستی آنان چنگ زده اند، قرار داد. تو در روز قیامت، که هر گروهی با پیشوای خود خوانده میشوند، با آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم فراخوانده میشوی. پس مژده باد تو را ابوهاشم که بر خیری.»3
تو در حزب خدایی
ابوهاشم میگوید:
یکی از دوستداران امام حسن عسکری علیهالسلام به ایشان نامهای نوشت و تقاضا کرد به او دعایی بیاموزد. امام علیهالسلام در پاسخ نوشت: این دعا را بخوان:
«یا اسمع السّامعین و یا ابصر المبصرین و یا عزّ (انظرُ) النّاظرین و یا اسرع الحاسبین و یا ارحم الرّاحمین و یا احکم الحاکمین، صلّ علی محمّد و آل محمّد و اوسع لی فی رزقی و مُدّ لی فی عمری وَامْنُنْ علیّ برحمتک و اجعلنی ممّن تنتصر به لدینک و لا تستبدل بیغیری».
ابوهاشم آورده است:
بعد از شنیدن فرمایش امام، با خود گفتم: خدایا! مرا در حزب و گروه خود قرار ده. که امام رو به من کرد و فرمود:
«انت فی حزبه و زمرته اذ (اِنْ) کنتَ باللّه مؤمنا و لرسوله مصدّقا...4؛ تو در حزب و گروه خدایی اگر به او ایمان داشته و تصدیق کننده پیامبرش باشی...»
خادم مؤمنان
در فضیلت و ارزش خدمت به مؤمنان، روایات بسیاری وجود دارد. از جمله در روایتی از امام باقر علیهالسلام آمده است: «هر کس در پی برآوردن حاجت برادر مسلمان خویش گام بردارد، خداوند متعال به هفتاد و پنج هزار فرشته دستور میدهد که بر او سایه افکنند. این فرد، هیچ قدمی بر نمیدارد جز آنکه حسنه ای برایش نوشته و سیّئه ای از او محو و درجه اش افزون میگردد. برای چنین شخصی که حاجت آن مسلمان را روا کرد، ثواب حجّ و عمره ثبت میشود.»5
ابوهاشم جعفری، یکی از خادمان راستین مؤمنان بود. وی میگوید: شنیدم که امام حسن عسکری علیهالسلام میفرمود:
«در بهشت دری است به نام «معروف». از این در، فقط کسانی که کار خیر انجام دهند، داخل میشوند.»
از شنیدن این روایت، شکر خداوند را به جا آوردم و از اینکه خودم را برای برآوردن نیازمندی های مردم در مشقّت افکنده بودم، خرسند شدم.
وقتی امام از آنچه در درونم گذشت، آگاه شد؛ نگاهم کرد و فرمود:
«آری، پس بر آنچه بدان مشغولی، مداومت کن؛ چرا که صاحبان نیکی در دنیا، همانا صاحبان خیر در آخرت هستند.»6
مؤمن واقعی
ابوهاشم جعفری میگوید:
به شدّت تنگدست بودم؛ لذا به منزل امام هادی علیهالسلام روانه شدم. بعد از آنکه امام به من اجازه ورود داد، در حضورشان نشستم. حضرت فرمود: ابوهاشم! شکر کدام یک از نعمتهای خداوند عزیز و جلیل را میخواهی به جا آوری؟
من سرافکنده و خاموش شدم و نمیدانستم چه بگویم. بعد امام فرمود: «خداوند، ایمان را روزی تو کرد و به وسیله آن بدنت را بر آتش، حرام و تندرستی را نصیبت نمود و به واسطه آن، تو را بر طاعت یاری کرد و قناعت را به تو داد و از این راه از تبذّل باز داشت...».7
وکیل ناحیه مقدّسه
اگر چه زندگانی آخرین امامان شیعه با کنترل شدید خلفای عبّاسی همراه بود، تشیّع کم و بیش در سرتاسر سرزمینهای اسلامی گسترش یافت. آنچه که باعث شد تا معارف اهلبیت علیهمالسلام به همه جا راه یابد، سیستم «وکالت» بود. وکلا، بیشتر به واسطه نامه هایی که از سوی افراد مطمئن به حجاز و عراق حمل میگردید،با امام مرتبط میشدند.8 ارتباط ماوراء طبیعی، نیز از دیگر وسایلی بود که باعث میشد امامان شیعه از آن طریق با وکلای مورد نظر خویش ارتباط برقرار کنند.
یکی از وکلای بزرگ ائمّه علیهمالسلام ابوهاشم داود بن قاسم بود. سیّد بن طاووس در این خصوص میگوید:
در زمان غیبت صغرا، سفیرانی شناخته شده بودند که معتقدان به امامت حسن بن علی علیهمالسلام در موردشان هیچ گونه اختلافی نداشتند. از جمله آنان، داود بن قاسم جعفری بود.9
میرزا محمّدعلی مدرّس در این باره میگوید:
[ابوهاشم] در اوائل غیبت صغرا از سفرای مُسلّم السّفاره ناحیه مقدّسه هم بوده است.10
مقرّب درگاه اهلبیت علیهمالسلام
ابوهاشم جعفری نزد امامان شیعه منزلت والایی داشت. این حقیقت از نحوه برخورد آن بزرگواران با او فهمیده میشود. نمونه ذیل نمایانگر این حقیقت است: داود بن قاسم نقل میکند:
ساربانی از من خواست که با حضرت جواد علیهالسلام صحبت کنم تا ایشان او را به کار بگمارد. من نزد امام رفتم؛ ولی دیدم ایشان همراه گروهی به صرف غذا مشغولند؛ لذا نتوانستم سخن بگویم. به محض اینکه امام مرا دید، برایم غذا گذاشت و فرمود: ابوهاشم! بخور.
پس امام بیدرنگ فرمود:
غلام! به ساربانی که ابوهاشم برای ما آورده، رسیدگی کن و در کارها از او کمک بگیر.11
عاشق اهلبیت علیهمالسلام
داود بن قاسم، عشق و علاقه شدیدی به خاندان عصمت و طهارت داشت و خود را وقف آنان ساخته بود؛ تحمّل دوری از خاندان وحی برای ابوهاشم غیر ممکن بود. به همین علّت، او اوقات زیادی از عمر خویش را با امامان خود سپری میکرد. وقتی ابوهاشم پیر و ضعیف شد و متوجّه گردید که دیگر نمی تواند به راحتی از بغداد به خدمت حضرت هادی علیهالسلام برسد، بسیار افسرده شد و به امام این گونه شکایت کرد: سنّم، زیاد و بدنم، ضعیف و اسبم، پیر شده و برای زیارت شما از بغداد دچار مشقّت میگردم. پس برایم دعا بفرمایید...12
در اشعار ابوهاشم هم نشانههای واضحی بر علاقه زیاد وی به مولا علی علیهالسلام و اهلبیت علیهمالسلام دیده میشود.
در جریان دستگیری های امام عسکری علیهالسلام نگرانی زیاد ابوهاشم نسبت به این امر منعکس شده است؛ از جمله اینکه، محمد بن عبداللّه میگوید:
وقتی فردی به نام سعید دستور بردن امام عسکری علیهالسلام را داد، ابوهاشم جعفری ضمن نگارش نامهای به آن حضرت عرض کرد: فدایت شوم! بر ما خبر بازداشت شما رسیده و از این بابت، سخت افسرده خاطر و بیقرار شدیم.13
شاعر اهل بیت علیهمالسلام
ابوهاشم جعفری شاعری نیکوبیان بود و در مناسبت های گوناگون، در مدح اهلبیت علیهمالسلام و دفاع از خطّ ولایت، شعر میسرود. اشعار ذیل نمونه هایی از آنهاست:
در مدح خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
یا آل احمد کیف اعدل عنکم أعن السّلامة و النّجاة احول
ذخر الشّفاعة جدّکم لکبائری فیها علی اهل الوعید اصول
شغلی بمدحکم و غیری عنکم بعدوّکم و مدیحه مشغول...
ای آل احمد! چگونه از شما باز گردم؟
آیا از سلامتی و نجات، رویگردان شوم؟
نیای شما، شفاعت را برای گناهانم ذخیره کرده در شفاعت شما بر اهل عذاب، واقعیتهایی هست
به مدح شما مشغولم و غیر من از ثنای شما به مدح دشمنتان مشغول است
داود، در اثبات امامت حضرت کاظم علیهالسلام به هنگام مناظره با فردی که مدّعی امامت فرزند دیگر حضرت صادق علیهالسلام به نام اسماعیل بود، گفت:
لما انبری لی سائل لأجیبه موسی احقّ بها ام اسماعیل
قلت: الدّلیل معی علیک و ما علیّ ما تدعیه للامام دلیل...
زمانی که پرسشگری جلویم را گرفت تا پاسخش دهم که امام موسی بن جعفر علیهالسلام به ولایت سزاوارتر است یا اسماعیل؟
گفتم: علیه تو حجّت با من است در حالی که بر آنچه ادّعا میکنی بر امامت اسماعیل، دلیلی درست نیست...
شخصیّت مبارز
از روایات و منابع موجود استفاده میشود که ابوهاشم جعفری، فردی انقلابی و شخصیّتی سیاسی بود و با حکّام وقت معارضه و مبارزه میکرد. وی به همین دلیل به طور مکرّر توسّط حکومت، دستگیر و زندانی و حتّی شکنجه شد و در زندان انفرادی حبس گردید.
شواهدی نیز بر جریان دستگیری و حبس او دلالت دارد. ابوهاشم جعفری در ضمن نامهای به امام عسکری علیهالسلام از کوچکی زندان و سنگینی زنجیری که به پایش بسته شده بود، شکایت کرد. امام در پاسخ نوشت: «تو امروز نماز ظهر را در منزلت میخوانی!»
ابوهاشم میگوید: مرا در وقت ظهر از زندان آزاد کردند و همان طور که امام فرموده بود، نماز را در منزلم خواندم...14
در ماجرای دیگری، ابوهاشم به جرم دست داشتن در ترور یکی از عناصر کثیف عبّاسی، به نام عبداللّه بن محمّد، دستگیر میشود. سعد بن عبداللّه میگوید:
جماعتی چون: داود بن قاسم ابوهاشم جعفری، قاسم بن محمّد عبّاسی، محمّد بن عبیداللّه و محمّد بن ابراهیم که به سبب کشته شدن عبداللّه بن محمّد دستگیر و زندانی شده بودند، گفتند: امام عسکری علیهالسلام و برادرش جعفر در یکی از شبها به زندانی که آنان در آن به سر میبردند، آورده شدند. وقتی چشم ابوهاشم به آن دو افتاد، از جا برخاست و صورت امام را بوسید و آن حضرت را روی عبای خویش نشاند...15
ابوهاشم در این باره میگوید:
به همراه جماعتی در قلعه «جَوشق» که به دستور مقتدر عبّاسی ساخته شده بود، زندانی بودیم که حضرت عسکری علیهالسلام با برادرش جعفر در آنجا زندانی شدند و این، باعث کاهش اندوه ما شد. من صورت امام را بوسیدم... مردی به همراه ما، در زندان بود که ادّعا میکرد علوی است. امام عسکری علیهالسلام به ما فرمود: «اگر در میان شما بیگانه نبود، میگفتم که خداوند چه موقع آزادتان میکند.» در آن لحظه، امام به فردی اشاره کرد و او رفت. آنگاه فرمود: «این مرد از شما نیست. از او بپرهیزید؛ زیرا در لباسش نوشته ای مخفی کرده که در آن مطالبی را که شما بر ضدّ خلیفه گفته اید، ثبت کرده است.»
ابوهاشم در ادامه میگوید:
حاضران تا سخن امام را شنیدند، یکی از آنان برخاست و لباس آن مرد را بازرسی کرد و نوشته مزبور را یافت.16
____________________________
1. داود بن قاسم (راویان نور، 8)، محمد اصغرینژاد، دارالحدیث، تهران و شهرری، اوّل، 1375 ش.
2. فاطر / 32.
3. مسند الامام العسکری(ع)، ص 103 و 104.
4. حیاة الامام الحسن العسکری(ع)، ص 257؛ اعلام الوری، طبرسی، تصحیح و تعلیقه علیاکبر غفّاری، ص 355.
5. ر.ک: معراج السّعاده، طبع قدیم، ص 386.
6. الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 689.
7. امالی، صدوق، ص 336 و 337.
8. ر.ک: حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ج 2، ص 153 به بعد.
9. تنقیح المقال، ج 1، ص 413.
10. ریحانة الادب، ج 7، ص 295.
11. مسند الامام الهادی(ع)، ص 151.
12. همان، ص 119؛ الخرائج والجرائح، ج 2، ص
نگاهی به زندگی ابوهاشم جعفری
- بازدید: 12190