تعداد محدثان ، عالمان و فقهاى مذهبى در يك منطقه ، نشان ازميزان شيوع آن آيين در آنجا دارد. بدين جهت ، احصا و معرفى عالمان مذهبى ، يكى از شيوه هاى نشان دادن سير تكوين و تكامل وگسترش مذاهب مختلف در هر منطقه است .
فقر منابع و مستندات تاريخى مربوط به قرون اوليه اسلامى ،بويژه درباره تاريخ تشيع ، سبب گرديده است كه احصا و معرفىمحدثان و عالمان اين فرقه در مناطق مختلف سرزمين هاى اسلامى ،از مناسب ترين روشهاى تحقيقى در نشان دادن سير تاريخى تكوين وگسترش و ميزان پراكندگى و نفوذ مذهب اماميه در آن مناطق ونهايتا سرزمين هاى لافت باشد .
در اين مقاله ، سعى گرديده تا با اين روش ، به روشن شدن سيرتكوين و گسترش مذهب اماميه در قرون اول تا چهارم هجرى در شهررى كه يكى از معدود شهرهاى بزرگ ، ثروتمند و آباد سرزمين هاىاسلامى بوده پرداخته شود. بدين منظور ، ابتدا به معرفى اجمالىشهر و سپس فقها ، محدثان و راويان احاديث ائمه اثناعشرى آن ونهايتا به نتيجه گيرى در دو محور و با توجه به مستندات تاريخىمى پردازيم :
1) روند تكوين و گسترش تشيع اماميه در شهر رى ، با تكيه برشمار محدثان و عالمان در قرون مورد تحقيق ;
2) بررسى ميزان اعتبار عقيدتى و علمى و التزام محدثان وعالمان قمى به مذهب اماميه .
رى ( رگا ) يكى از كهن ترين مراكز باستانى ايران است كه نامشدر اوستا و كتيبه بيستون ( قرن ششم قبل از ميلاد ) آمده است. (1) در دوره فتوحات مسلمين ، اين شهر به سال 23 قمرى (2) ( و به قولى20 قمرى (3) ) ، توسط اعراب فتح گرديد .
در دوران خلافت منصور دوانيقى ، مهدى عباسى در كنار رى قديمشهرى بنا كرد و براى آن ، مسجد جامع ساخت و بر دور آن ، خندقحفر كرد و آن را ( محمديه ) ناميد ( سال 185ق ) .
در كمتر از نيم قرن ، محمديه ، جاى رى قديم را گرفت ; (4) ولىرى ، هيچ زمان به محمديه مشهور نشد و اين اسم رايج نگرديد .
موقعيت ژئوپلتيك رى كه مسير ارتباطى تمدنهاى شرق و غرب از آنمى گذشت و چهار راه ارتباطى سرزمين هاى خلافتبود ، (5) سبب رونقتجارت ، انباشت ثروت و آبادانى اين شهر گرديده بود. عباراتىكه جغرافى دانان اسلامى در توصيف شكوه و عظمت اين شهر آوردهاند ، مىتواند بيان كننده موقعيت و ميزان اهميت اين شهر دردوره اسلامى باشد. از جمله توصيفاتى كه از رى شده ، اينهاست :
عروس شهرها ، (6)
آبادترين ، پر نعمت ترين و پر عمارت ترين شهر مشرق ،بزرگترين شهر مشرق بعد از نيشابور ، (7)
داراى كاروانسراهاى نيكو و بازارهاى بزرگ ، (8)
داراى خيابانهاى پهن ، (9)
داراى گرمابه هاى تميز ، مدارس و كتابخانه هاى پرآوازه ،ميوه هاى بسيار ، تجارتى پر سود ، آب فراوان و هواى خوش . (10)
به علاوه ، ميزان خراجى كه اهالى رى در دوره خلافت عباسى مىپرداختند ( ده تا دوازده ميليون درهم ) در مقايسه با خراجى كهاهالى نيشابور ، بزرگترين شهر مشرق خلافت مى پرداختند ( چهارميليون درهم ) (11) خود ، نشان دهنده رى ثروتمند و آباد است .
بناهاى رى ، اغلب گلى بوده و در آنها از گچ و سنگ ، به ندرتاستفاده مى شده (12) و وسعت آن ، يك فرسنگ و نيم در يك فرسنگ و نيمبوده است . (13)
ابن فقيه ، رى را داراى هفده رستاق ( روستا ) مى داند كه ازآنهايند : خوار ، دنباوند ، ويمه و شلنبه. وى اضافه مى كند كهاينها رساتيقى هستند كه در آنها منبر ( كه نشانى از وسعت وجمعيت زياد آنها بوده ) وجود دارد . (14)
اصطخرى نوشته :
و در ناحيت رى ، ديه هاست ، بزرگتر از اين شهرها ، چون : ورامين و ارنبويه و رزنين و دزا و قوسين. شنوده ام كه در هردهى از اين ، قرب ده هزار مرد [ ، بلكه ] زيادت بود و روستاهاىقصرانبن درونى و بيرونى و بهزان و السن و بسا و دماوند و كها ومركوى . (15)
كلين فشاپويه ، (17) جاموران ، تهران ، (18) شهرستانك ، مهران (19) و...
محدثان و علماى امامى رى
اما محدثان و علماى امامى رى تا پايان قرن چهارم به ترتيبحروف الفباى نامشان ، به شرح زير هستند :
1. ابراهيم بن على بن عيسى رازى ( ق4 ): ابن بابويه در ( تاريخ رى ) از او نام مى برد و مى گويد : وى از شيوخ شيعه بودهكه از احمد بن محمد بن يحيى عطار روايت مىكند و ابوالفتحعبيدالله بن موسى بن احمد حسينى و جعفر بن محمد يونسى ، از اوروايت مىكنند . (20)
2. ابواسحاق ابراهيم بن محمد بن عبدالله رازى ( ق3 ) : وىاز نظر نقل حديث ، مجهول و از سلسله روات شيخ طوسى است . (21)
3. ابن ابى يحيى/ابو يحيى رازى ( ق2 ) : وى در نقل حديث ،مجهول و از اصحاب امام صادق ( ع ) است . (22)
4. ابواسماعيل صيقل رازى ( ق2 ) : وى مجهول و از اصحاب امامصادق ( ع ) است . (23)
5. ابوبكر رازى ( ق2 ) : مجهول و از اصحاب امام هادى ( ع ) است . (24)
6. ابوالحسن رازى( ق2و3 ) : جعفر بن معروف ، از او و او ازاسماعيل بن مهران روايت مىكند . (25)
7. ابوحسين رازى( ق3 ): مجهول و از اصحاب امام رضا ( ع) است . (26)
8. ابوطبيب رازى( ق4 ) : وى در نقل حديث ، ممدوح و از جملهمتكلمان اماميه است و كتابهاى متعددى در امامت ، فقه و نيز دراخبار نگاشته است . (27) كتاب ( زياره الرضا ( ع ) و فضله ومعجزاته ) از اوست . (28)
9. ابوعبدالله جامورانى رازى ( ق3 ) : وى در نقل حديث ،ضعيف است. نجاشى مىگويد كه در عقيدهاش ارتفاع است. (29) قمىهاكتاب ( نوادر الحكمه )اش را استثنا دانسته و قبول كردهاند. (30)
10. ابومحمد رازى ( ق3 ) : مجهول و از سلسله روات كلينى وشيخ طوسى است . (31) عطاردى او را از اصحاب امام هادى ( ع ) معرفى كرده است . (32)
11. ابو هلال / ابن هلال رازى ( ق2 ) : مجهول و از اصحابامام صادق ( ع ) است . (33)
12. ابو يحيى ابن ابى يحيى رازى ( ق2 ) : مجهول و از اصحابامام صادق ( ع ) است. (34)
13. احمد بن ابراهيم كلينى ( ق3و4 ) : حسن (35) و معروف بهعلان كلينى و از ممدوحين (36) و فضلا و افراد نيك (37) و اهل دين (اماميه ) است. (38)
14. احمد بن اسحاق رازى ( ق3 ) : ثقه واز وكلاى امام هادى(ع) و از مختصين به ناحيه مقدسه بوده است. (39)
15. ابو على احمد بن حسن رازى ( ق4 ) : حسن (40) و از ممدوحيناماميه است. (41) تلعكبرى با اجازه از او روايت مىكند. (42)
16. ابوعلى احمد بن على بن ابراهيم بن هاشم بن خليل قمى (ق4 ) : ممدوح و ساكن رى بوده است. او از بزرگان شيعه (43) و ازمشايخ مشهور شيخ صدوق است كه صدوق براى او طلب رحمت كرده است . (44) ابن بابويه در ( تاريخ رى ) از او ياد كرده و گفته است : (از پدرش و سعد بن عبدالله و عبدالله بن جعفر حميرى و احمد بنادريس و استماع حديث كرد ) و صدوق از او روايت مىكند. (45)
17. ابوالعباس احمد بن على خصيب ايادى رازى ( ق4 ) : غالىاست. (46) حديث او سالم و ناسالم دارد و در مذهب او ارتفاع است. (47) او صاحب كتابهايى است ، از جمله : ( الشفاء و الجلاء فىالغيبه ) ( كه شيخ طوسى آن را تحسين مى كند ) ، (48) ( الفرائض ) و ( الاداب ). (49)
18. احمد بن محمد بن نصر رازى سمسار ( ق4 ) : ابن بابويه در( تاريخ رى ) از او ياد كرده و مى گويد كه از بزرگان و شيوخاماميه است. على بن محمد قمى از او و وى از جعفر بن حسن بنشهريار قمى روايت مى كند. (50)
19. احمد بن محمد بن هيثم عجلى ( ق4 ) : ثقه و از مشايخصدوق است كه صدوق از او راضى است. (51)
20. اعين رازى ( ق2 ) : امامى ، مجهول (52) و از اصحاب امامباقر ( ع ) است. (53)
21. بكربن صالح رازى ( ق2 ) : ضعيف (54) و از اصحاب امامكاظم (55) و امام رضا ( ع ) است. (56) ابن داوود ، يك بار او راتوثيق (57) و دوبار تضعيف مى كند ; (58) اما ديگر رجاليان ، او رابسيار ضعيف معرفى مى كنند. (59) از تاليفات اوست : ( كتاب فىدرجات الايمان و وجوه الكفر و الاستغفار ) (60) ، ( الجهاد ) و (النوادر ). (61)
22. ابو عبدالله جعفر بن احمد وندك رازى ( ق4 ) : حسن (62) واز متكلمان و محدثان اماميه و صاحب ( كتاب فى الامامه ) است كهكتاب مشهورى بوده است. (63)
23. جعفر بن محمد بن ابى زيد / ابى يزيد ( ق2 ) : مهمل (64) واز اصحاب امام رضا ( ع ) است و محمد بن عيسى از او روايت مىكند. (65)
24. ابومحمد جعفر بن يحيى بن علاء رازى ( ق2 ) : ثقه و پدرشاز اصحاب امام صادق ( ع ) است. كتاب وى با كتاب پدرش درآميختهو معلوم نشده كه از كدام است. (66)
25. ابومحمد حسن بن احمد بن محمد بن هيثم عجلى ( ق4 ) : ثقهو از بزرگان اصحاب اماميه است و پدر و جدش نيز از ثقات هستند وهر سه اهل رى بوده اند ; اما وى ، اواخر عمرش را در كوفه سكناگزيده (67) از كتابهاى او ( المثانى ) و ( الجامع ) را مى تواننام برد. (68)
26. حسن بن جهم رازى ( ق2 ) : ثقه (69) و از اصحاب امام كاظم (ع ) است. (70)
27. حسن بن عباس بن حريش رازى ( ق3 ) : ضعيف و از اصحابامام جواد ( ع ) است. (71) وى صاحب كتاب ( ثواب قراءه اناانزلناه فى ليله القدر ) است كه به گفته شيخ طوسى ، كتابى باالفاظ فاسد و مضطرب است. (72)
28. حسن بن عبدالله رازى تميمى ( ق2 ) : متقى ، نيك (73) و ازاصحاب امام رضا ( ع ) است. (74)
29. حسن بن على خياط رازى ( ق ) : حسن (75) و از فضلا وممدوحين است. (76)
30. حسين بن ابراهيم بن احمد بن هشام مودب رازى ( ق4 ) : حسن (77) و از مشايخ شيخ صدوق است كه صدوق از او راضى است و بر اورحمت مى فرستد. (78)
31. حسين بن جهم رازى ( ق2 ) : ثقه (79) و از اصحاب امام رضا( ع) است. (80)
32. ابوعبدالله حسين بن حسن حسينى اسود رازى ( ق2و3 ) : حسن (81) و از فضلا و ممدوحين است. (82)
33. حسين بن محمد اشنانى رازى ( ق4 ) : ثقه (83) و از اساتيدشيخ صدوق است. (84)
34. حسين بن محمد رازى ( ق2و3 ) : ثقه (85) ، عادل و از اصحابامام كاظم (86) و امام هادى ( ع ) بوده است. (87)
35. حسين بن يزيد نوفلى ( ق2 ) : از اصحاب امام رضا ( ع ) است. وى شاعر و اديب و تمام عمر خود را ساكن رى بوده و همانجا مدفون گرديده است. عده اى از قمى ها مى گويند كه وى در آخرعمرش غالى شد ; ولى روايتى از او كه بر اين مطلب گواه باشد ،وجود ندارد. كتابهاى اوست : ( التقيه ) و ( السنه ). (88)
و ممدوح است. (90) امام حسن عسكرى (ع ) در توقيعى براى اسحاق بن اسماعيل نيشابورى مى نويسد كهحقوق ما را به ابراهيم بن عبده بده تا او به رازى بدهد. ناماو در كتب رجالى مشخص نشده است. (91)
37. سهل بن زياد آدمى ( ق3 ) : ضعيف و از اصحاب امام جواد ، (92) امام هادى (93) و امام حسن عسكرى ( ع ) است (94) و با امام عسكرى( ع ) به سال 255ق ، به توسط محمد بن عبدالحميد عطار مكاتبهداشته است. (95) شيخ طوسى ، يك بار او را جزء ( ثقات ) (96) و يكبار جزء ( ضعفا ) آورده ; (97) ولى ديگر رجاليان ، او را تضعيفمى كنند. (98) احمد بن محمد بن عيسى ، به دروغگويى و غاليگرى وىشهادت داد و او را از قم اخراج كرد و وى نيز در رى سكونتاختيار كرد. (99) او صاحب كتاب است. (100)
38. ابو الخير صالح بن ابى حماد رازى ( ق3 ) : حسن ،امامى (101) و از اصحاب امام جواد ، (102) امام هادى (103) و امام ابن غضائرى او را تضعيف كرده (106) و فضل بنشادان از او رضايت داشته و او را مدح كرده است. (107) ازكتابهاى اوست : ( خطب اميرالمومنين ( ع )] و ( النوادر ). (108)
39. ابوالقاسم عبدالعظيم بن عبدالله بن على بن حسن بن زيدبن حسن بن على بن ابى طالب ع ( ق3 ) : حسن ، عابد ، زاهد ومورد رضايت علماى رجالى و از اصحاب امام هادى (109) و امام حسنعسكرى ( ع ) است. (110) او به سبب اعتقادات شيعى ، تحت تعقيبحكومت قرار گرفت و به رى آمد و در سرداب خانه يكى از شيعيانمخفى شد .
او در آن سرداب ، روزها را روزه مى گرفت و شبها را به عبادتمى گذراند و گاهى پنهانى به زيارت مزار يكى از فرزندان امامكاظم ( ع ) مى رفت. بعد از مدتى ، خبر اختفاى وى به يك يكشيعيان رسيد (111) و آن سرداب ، به محفل علمى شيعيان بدل گرديد ; (112) اما طولى نكشيد كه او بيمار شد و از دنيا رحلت كرد. (113) وى كتابهايى نيز نگاشته (114) كه از جمله آنهاست : ( خطب اميرالمومنين ( ع )]. (115)
40. عبدالله بن احمد رازى ( ق3 ) : علماى رجالى در وى توقفكرده و هيچ حكمى نداده اند. (116) محمد بن احمد بن يحيى ، از وىو او از بكر بن صالح ، روايت مى كند. (117)
41. عبدالله بن محمد بن حماد رازى ( ق3 ) : مجهول و ازاصحاب امام جواد ( ع ) است. (118)
42. عبدالله بن محمد بن على بن عباس رازى تميمى ( ق2 ) : ممدوح (119) و از اصحاب امام رضا ( ع ) و صاحب نسخهاى از آن امامهمام است. (120)
43. عبيدالله بن محمد رازى ( ق3 ) : از اصحاب امام جواد ( ع) (121) بوده است. محتمل است كه او همان عبدالله بن محمد رازىباشد .
44. عطيه بن نجيح رازى ( ق2 ) : امامى ، مجهول (122) و ازاصحاب امام صادق ( ع ) است. (123)
45. علاء بن حسن رازى ( ق3 ) : حسن است. (124) در كتب رجالىنقل شده كه رقعه اى از ناحيه مقدسه از جانب امام عسكرى ( ع ) صادر شده كه توسط ابوحامد ( كه از بزرگان اماميه بوده ) بهعلاء بن حسن رازى داده شده است. (125) مامقانى مى گويد : اينمطلب ، گواه آن است كه او از امنا و بزرگان شيعه است ; وگرنهابوحامد رقعه را به وى نمى داده است. (126)
46. على بن ابراهيم بن وراق رازى ( ق4 ) : حسن (127) و ازمشايخ شيخ صدوق است كه صدوق برايش طلب رحمت مىكند . (128) مامقانى مىگويد : وى بايد از شيعيان پاكى باشد كه از توثيق، مستغنى اند. (129)
47. ابوالقاسم على بن احمد بن محمد بن عمران دقاق ( ق4 ) : ممدوح و از مشايخ شيخ صدوق است كه صدوق از وى راضى است. (130)
48. على بن عباس جرادينى رازى ( ق3 ) : غالى و بسيارضعيف (131) و صاحب كتابهايى است كه از آنهاست : ( فى الممدوحينوالمذمومين ) ( گفته اند كه اين كتاب بر خبث طينت او گواه است) ، ( الاداب والمروات ) و ( الرد على السمانيه ) ( سمانيه ،طايفه اى از غلات بودهاند ). (132)
49. على بن عثمان رازى ( ق2 ) : مهمل (133) و از اصحاب امامكاظم ( ع ) است. (134)
50. على بن عبدالله بن وراق رازى ( ق4 ) : ممدوح و از مشايخصدوق است كه صدوق از او راضى است و بر او رحمت مىفرستد. (135)
51. ابوالحسن على بن محمد بن ابراهيم بن ابان كلينى (ق3و4): ثقه ، معروف به ( علان ) و از بزرگان اماميه است. (136) و ازمشايخ اوست. (138) صاحب كتابهايى است كه از جمله آنهاست : (اخبار القائم ( ع )]. او در سال 328 ق ، از جانب امام زمان (ع ) اذن حجيافت. او را از اين كار نهى كردند ; اما وى حركتكرد. و در راه مكه او را كشتند. (139) ابن اثير ، بعد از آوردناين خبر ، او را از پيشوايان و علماى اماميه معرفى مىكند . (140)
52. على بن نعمان رازى ( ق2 ) : مهمل (141) و از اصحاب امامصادق ( ع ) است. (142)
53. على خزاز رازى ( ق ) : حسن ، (143) متكلم ، جليل القدر ،مانوس با فقه و صاحب كتاب در علم كلام است. مقيم رى بود و درآنجا فوت كرد. (144)
54. عمرو بن عثمان رازى ( ق2 ) : از اصحاب امام كاظم ( ع ) است. (145)
55. ابو جعفر عيسى بن ماهان رازى ( ق2 ) : امامى ، (146) ممدوح (147) و از اصحاب امام صادق ( ع ) است. (148)
56. قاسم بن محمد رازى ( ق3 ) : مجهول و از سلسله رواتكلينى است. (149)
57. محمد بن ابراهيم كلينى ( ق4 ) : معروف به علان كلينى ،حسن (150) و از فضلا و نيكان است. (151)
58. محمد بن ابى زيد رازى ( ق3 ) : امامى ، مجهول ، (152) اصلا قمى و صحابى امام جواد ( ع ) است. (153)
59. محمد بن احمد بن عبدالله / ابى عبدالله رازى ( ق3 ) : احمد بن ادريس از او و او از جرير بن صالح ، روايت مىكند . (154)
60. محمد بن احمد دوريستى ( ق4 ) : فقيه ، عالم و فاضل بودهاست. پسرش جعفر از او و او از شيخ صدوق ، روايت مى كند. (155)
61. ابوعاصم محمد بن اسحاق بن عاصم براد رازى ( ق4 ) : ابنبابويه در ( تاريخ رى ) از او نام برده است و از ابوالقاسمبرادر زاده زراعه نقل مىكند كه او گفت : محمد بن اسحاق ،حديثى از من استماع كرد كه من در شام از شيخ خود شنيده بودم واو خود مستقيما از شيخ من روايت كرد. به او گفتم : ( كجا اينشيخ را ملاقات كردى ؟ ). گفت : ( در بغداد ). در حالى كه اودروغ مى گفت و شيخ مذكور ، هيچ زمانى به بغداد نرفته بود .
محمد بن اسحاق ، در سال 308ق ، وفات يافت. (156)
62. محمد بن اسماعيل رازى ( ق3 ) : مجهول (157) و از اصحابامام جواد ( ع ) است. (158)
63. ابو جعفر محمد بن بكران بن عمران رازى ( ق4 ) : حسن (159) و از بزرگان اماميه و ساكن كوفه بوده است. (160) از كتابهاىاوست : ( الكوفه ) ، ( موضع قبر اميرالمومنين ( ع )] و ( مشرفالتربه ). (161)
64. ابو جعفر محمد بن جرير بن رستم طبرى ( ق4 ) : رافضى وصاحب تاليفاتى است كه از آنهاست : ( كتاب الرواه عن اهل البيت( ع )]. عبدالعزيز كتانى ، او را به رفض متهم كرده است. ابنبابويه در ( تاريخ رى ) از وى نام مى برد و مى گويد : او آملىبود ; اما به رى رفت و در آنجا ساكن شد. او از بزرگان متكلمانمعتزله بود و صاحب تصانيف است. ابومحمد حسن بن حمزه رعينى ازوى و او از ابوالفرج اصفهانى ، روايت مى كند. (162)
65. محمد بن جعفر بن عون اسدى ( ق3و4 ) : ثقه و صحيح الحديثاست ; ولى از ضعفا روايت مى كند و گويند به جبر و تشبيه اعتقادداشته است. (163)
نقل شده كه وى يكى از نواب امام زمان ( ع ) است. (164) برقىاو را از اصحاب امام صادق ( ع ) دانسته (165); ولى سال وفات وى312 ق ، است (166) و محال است هم عصر امام صادق ( ع ) بوده باشد . صاحب كتابهايى است كه از آنهاست : ( الرد على اهل الاستطاعه ) (167) يا ( الجبر والاستطاعه ). (168)
66. محمد بن حسان رازى ( ق3 ) : ضعيف و حديث او ( بينابين ) است. (169) از اصحاب امام هادى ( ع ) (170) و صاحب كتابهايى است ،از جمله : ( ثواب القرآن ) ، (171) ( العقاب ) ، ( ثواب اناانزلناه ) ، ( ثواب الاعمال ) ، ( الشيخ والمشيخه ). (172)
67. محمد بن حسن رازى ( ق2 ) : مجهول و از سلسله روات شيخطوسى است. (173)
68. ابوالعباس محمد بن خالد رازى ( ق3 ) : امامى ، مجهول (174) و از اصحاب امام هادى ( ع ) است. (175)
69. محمد بن سهل بجلى رازى ( ق2 ) : از اصحاب امام رضا (ع) است. (176)
70. ابوجعفر محمد بن عبدالرحمان بن قبه رازى ( ق4 ) : ثقه (177) و از متكلمان حاذق و عظيم القدر و همچنين شيخ اماميه درزمان خودش بوده است. (178) در مباحثات كلامى ، قوى بوده است . ابتدا معتزلى بوده و سپس مذهب اماميه را اختيار كرده است. (179) وى صاحب كتبى است كه از آنهاست : ( الانصاف فى الامامه ) ، (التعريف ( الرد ) على الزيديه ) ، ( الرد على ابى على الجبائى) ( المساله المفرده فى الامامه ) ، ( المستثبت ) ، ( نقض كتابابى القاسم البلخى ). (180)
راوى بنام ، ابوالحسين ، از ثقات نقل مى كند كه كتاب ابوجعفررا نزد ابوالقاسم بلخى بردم ; نقض بر آن نوشت. به رى آمدم ونقض را به ابوجعفر دادم و او نقضى بر آن نقض نوشت. سپس دوبارهنقض وى را به بلخى باز گرداندم ; نقضى بر آن نوشت. وقتى به رىباز گشتم ، ابوجعفر فوت كرده بود. (181)
71. ابوجعفر محمد بن على بن حسين بن موسى بن بابويه قمى (ق4 ) : ثقه ، جليل القدر ، حافظ احاديثبسيار ، بصير به علمرجال و نقاد خبر بوده است و در كثرت علم و حفظ احاديث در ميانقمى ها مانند نداشته است. (182)
سال ولادت وى در كتب نيامده ; اما گمان مى رود كه در دهه اولقرن چهارم و به قولى سال 306ق ، بوده است. پدرش ، از علماىبزرگ و از متقى ترين مردم زمان خود بود. او و پدرش هر دو به (صدوق ) و ( ابن بابويه ) مشهور بوده اند ; اما متاخران ، پدررا ( صدوق اول ) و ( ابن بابويه قمى ) ( مدفون قم ) خوانده اند
وى در سال 338ق ، به دعوت اهالى رى از قم بدان جا هجرت كرد (كه نشان از رشد و گسترش تفكر شيعى در آن شهر دارد ) و ، تا سال352ق ، در رى سكونت داشت و سپس از ملك ركن الدوله بويه براىزيارت امام رضا ( ع ) اجازه گرفته ، به خراسان رفت ; از طوس بهنيشابور سفر كرد و از تمام مشايخ آنجا استماع حديث نمود. درهمان سال ، به بغداد رفته ، از تمام مشايخ آن شهر نيز استماعحديث كرد. سپس در سال 354ق ، وارد كوفه شد و از مشايخ آنجانيز حديثشنود و به قصد حج ، راهى حرمين شد و پس از سفر حج نيزبه همدان رفت و از شيوخ تمامى اين شهرها اخذ حديث كرد. (183)
ابوجعفر در سال 355ق ، بار ديگر به بغداد رفت. ابن داوود وعلامه حلى نوشته اند كه در اين سال ، تمام شيوخ اماميه دربغداد از او استماع حديث كردند. (184) در سالهاى 367 و 368ق ،دوبار به زيارت امام رضا ( ع ) رفت و سپس در سفرش به ماوراءالنهر ، در بلخ و سرخس و ايلاق ، توقف نمود و از مشايخ اينشهرها حديثشنيد .
كتابهاى تاليفى او را حدود سيصد جلد نوشته اند. (185) كثرتمسافرتها و كتب او ، نشانى از روح بلند و همت عالى و كم نظيراو دارد. فهرست كتابهاى او در ( الرجال ) نجاشى (186) (الفهرست) شيخ طوسى (187) آمده است. ابوجعفر صدوق به سال 381ق ، وفاتيافت. (188)
72. محمد بن عقيل كلينى ( ق3 ) : مجهول و از مشايخ كلينىاست. (189)
73. محمد بن محمد بن عاصم كلينى ( ق4 ) : مجهول ، از راويانكلينى و از مشايخ شيخ صدوق است ( صدوق ، روايات كلينى را بهواسطه او نقل مىكند ). (190)
74. محمد بن هيثم عجلى رازى ( ق3 ) : ثقه و اهل رى است. اوپدر احمد و پدر بزرگ حسن ، از علماى ثقه اماميه است. (191)
75. محمد بن يزداد رازى ( ق3 ) : حسن (192) و از اصحاب امامعسكرى ( ع ) (193) بوده و روايات قابل قبولى دارد. (194)
76. ابو جعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق كلينى ( ق3و4 ) : ثقهشيخ و بزرگ اماميه در زمان خود و در علم حديث ، موثق ترين ودر ثبت آن ، دقيق ترين فرد بوده است. (195)
كلينى ، صاحب كتابهايى است كه از آن جمله است : ( الكافى ) كه از اركان چهارگانه حديثشيعه است و علماى بزرگ شيعه ، درطول تاريخ ، اين كتاب را بر كتب شيعه برترى دادهاند. وى اينكتاب را در طول بيستسال نوشته كه مشتمل بر سه بخش ( الاصول ،الفروع ، الروضه ) است. از ديگر كتب وى است : ( الرد علىالقرامطه ) ، ( تعبير الروياء ) ، (196) ( رسائل الائمه ( ع )] ،( الرجال ) ، ( ما قيل فى الائمه ( ع ) من الشعر ) (197) است . وى در سال 318 يا 329ق ( سال تناثر نجوم ) ، وفات يافت. (198)
77. محمد بن يوسف مقرى رازى ( ق3 ) : حسن است (199) و ظاهرانجاشى به او اعتماد دارد. (200) احمد بن محمد بن سعيد به سال281ق ، از او روايت مىكند. (201)
78. ابو القاسم مخلد بن موسى رازى ( ق3و4 ) : مهمل است (202) وبا امام زمان ( ع ) مكاتبه داشته است. (203)
79. ابو الحسن منصور بن عباس رازى ( ق3 ) : مضطرب الامر (204) و از اصحاب امام جواد و امام هادى ( ع ) است. (205) او صاحبكتاب معروف ( النوادر ) است. (206)
80. موسى بن ابى الحسن رازى ( ق2 ) : مجهول و از اصحاب امامرضا (ع) است. (207)
81. موسى بن نصر رازى ( ق2 ) : مجهول و از اصحاب امام رضا(ع) است. (208)
82. نعمان رازى ( ق2 ) : امامى ، مجهول (209) و از اصحاب امامصادق ( ع ) است. (210)
83. وليد بن ابان ضبى رازى ( ق2 ) : امامى ، مجهول (211) و ازاصحاب امام رضا ( ع ) است. (212)
84. هشام بن مثنى رازى ( ق2 ) : مجهول (213) و از اصحاب امامصادق ( ع ) است. (214)
85. يحيى بن ابى بكر رازى ( ق3 ) : امامى و مجهول است. (215) وى نابينا بوده و از اصحاب امام هادى (ع) است. (216)
86. ابوجعفر يحيى بن علاء بجلى رازى ( ق2 ) : ثقه و اصالتاكوفى است. (217) او از اصحاب امام صادق (ع) (218) و صاحب كتاباست. (219)
87. يحيى بن محمد بن سديد / سيبويه رازى ( ق2 ) : مجهول واز سلسله روات شيخ طوسى است. (220)
88. ابو زكريا يحيى بن محمد رازى : ( ق2 ) : مجهول و ازسلسله روات شيخ طوسى است. (221)
نتيجه گيرى
به نظر مى رسد فضاى مناسبى كه در فاصله زمانى براندازىامويان و روى كار آمدن عباسيان ، قيام زيد بن على ( ع ) و درپى آن ، قيام فرزندش يحيى در خراسان و حمايت گسترده ايرانياناز آنها ( از جمله شركت مردمانى از رى در قيام زيد (222) ) ،تبليغات وسيع داعيان عباسى در فراخوانى به پيروى از آلمحمد(ص) و نهايتا قيامهاى شيعى ، همچون قيام عبدالله بن معاويه ، (223) زمينه بسيار مساعدى را براى گسترش تشيع در ايران فراهمآورد. رى نيز از اين قاعده مستثنا نبود و ارتباط و پيونداهالى رى با ائمه اماميه ( ع ) كه در زمان امام باقر ( ع ) باوجود يك صحابى رازى ايجاد گرديده بود ، در سطح وسيعترى ادامهيافت و در زمان امام صادق ( ع ) تعداد صحابيان رازى به ده تنرسيد كه نشان از نفوذ تشيع در اين شهر و پيدايش زمينه نشرافكار اماميه دارد .
گزارشى از وجود حاكمى شيعى مذهب در رى در عصر امام كاظم (ع) كه شيعيان آن حضرت را تحتحمايتخود داشته است ، در كتاب (قضاء حقوق المومنين ) ، تاليف قرن ششم هجرى وجود دارد. (224) هرچند در اين كتاب ، نام اين حاكم ذكر نگرديده ; ولى در صورت صحتخبر ، وجود چنين شخصى در راس حكومتشهر رى ، مى توانسته بهپيشرفت فزاينده تشيع در اين شهر ، بسيار كمك كند و موقعيتمطلوبى را براى شيعيان فراهم آورد .
مجموعا پنج نفر از صحابيان امام كاظم ( ع ) ، رازى هستند كهبا توجه به محدوديت ها و فضاى بسته سياسى زمان و نوپايى نهالتشيع در رى ، منطقى به نظر مى رسد. با ورود امام رضا ( ع ) بهايران و تصدى ولايت عهدى مامون و حمايت آشكار مامون از عقايدمعتزلى و شيعى ، تشيع در تمامى مناطق ايران رشد و گسترش يافت . وجود يازده صحابى رازى در جمع اصحاب امام رضا ( ع ) ، زمينهمساعدى را براى نشر احاديث آن امام در رى فراهم ساخت و ارتباطاين شهر را با ائمه ( ع ) ، به اوج خود رسانيد .
در ميان اصحاب جواد الائمه ( ع ) به نه صحابى رازى بر مىخوريم. پيوستگى ارتباطات اهل رى با ائمه ( ع ) در زمان امامهادى ( ع ) به عمق يافتن اعتقادات شيعيان رى و استوارى تشيعاماميه در اين شهر انجاميد. از بين صحابيان امام هادى ( ع ) ،ده نفر رازى هستند كه با احتساب عبدالعظيم حسنى ( كه پناهندهشدن وى به اين شهر ، خود نشان از وجود يارانى وفادار به او وهمچنين پايگاه قابل اعتماد شيعيان در اين شهر دارد ) به يازدهنفر مى رسد. وجود يكى از نواب و وكلاى مورد وثوق امام هادى(ع) در رى ، خود دليلى بر اين مدعاست .
در زمان امام عسكرى ( ع ) كه به واسطه گسترش تشيع در جهاناسلام ، امام شديدا تحت نظر بودند ( و حتى معتمد عباسى سعىداشتبا كشتن فرزندى كه قرار بود براى امام به دنيا بيايد ،ريشه امامت را خشك كند ) تعداد صحابيان رازى امام به شش نفر مىرسد. در زمان غيبت صغراى امام زمان ( عج ) نيز دو تن كه يكىاز نواب و وكلاى امام زمان است ( با نام محمد بن جعفر اسدى ) وديگرى از مكاتبه كنندگان با امام ( با نام مخلد بن موسى رازى ) ارتباط مستقيمى با ناحيه مقدسه داشتهاند .
در مجموع ، شهر رى با احتساب 44 صحابى ، بعد از شهر قم باحدود 140 صحابى ، (225) بالاترين ارتباط و پيوند را با ائمهاماميه ( ع ) در سرزمينهاى شرقى خلافت داراست. (226) شايدبتوان گفت كه علت اصلى نسبتهاى ناصبى گرى و افراطى گرى كه بهمردمان رى در قرون مورد بحث داده مى شود ، نزديكى اين شهر بهقم ( پايگاه تشيع ) بوده است ; چرا كه در كنار مركز جهان تشيعدر قرن سوم ، وجود شهرى كه مردم آن غالبا سنى مذهب بودهاند ،بيشتر نمود داشته تا شهرهاى بزرگ ديگر كه از مركز تشيع ، دوربودهاند .
اما از لحاظ روند تكوين و گسترش تشيع اماميه در شهر رى ، باتكيه بر شمار محدثان در قرون يك ، دو ، سه و چهار ، بايد گفت : در قرن اول هجرى ، هيچ نشانى از تشيع در رى وجود ندارد ; امااز مجموع 88 نفر محدثان و صحابيان اهل رى ، سى نفر ( 09/34درصد ) متعلق به قرن دوم هجرى ، 31 نفر ( 22/35درصد ) متعلق به قرن سوم هجرى و 25 نفر ( 40/ 28درصد ) متعلق به قرنچهارم هجرى هستند ( رجوع شود به نمودار آتى ). (227)
از لحاظ ميزان اعتبار عقيدتى و علمى و التزام محدثان وعالمان قمى به مذهب اماميه ، در قرون مذكور ، وضعيتبدين قراراست : از مجموع 88 محدث ، شانزده نفر ثقه ( 18/18درصد ) ،پانزده نفر حسن ( 04/17درصد ) ، يك نفر امامى ممدوح ( 13/1درصد ) ، پنج نفر ممدوح ( 68/5درصد ) ، دو نفر شيخ الاماميه( 27/2درصد ) ، يك نفر متقى و نيك ( 13/1درصد ) ، يك نفرفقيه و فاضل و عالم ( 13/1درصد ) ، هفت نفر امامى و مجهول (95/7درصد ) ، نوزده نفر مجهول ( 59/21درصد ) ، پنج نفرضعيف ( 68/5درصد ) چهار نفر مهمل ( 54/4درصد ) ، دو نفرغالى ( 27/2درصد ) ، يك نفر مضطرب الامر ( 13/1درصد ) ، يكنفر رافضى ( 13/1درصد ) ، يك نفر كاذب ( 13/1درصد ) .
________________________________
1. فرهنگ فارسى ، محمد معين ، چاپ هشتم ، اميركبير ، 1371 ،ذيل ( رى ) .
2. تاريخ يعقوبى ، ابن واضح يعقوبى ، چاپ پنجم ، علمى وفرهنگى ، 1366 ، ج2 ، ص46 .
3. فتوح البلدان ، بلاذرى ، ترجمه : محمد توكل ، چاپ اول ،نقره ، ص445 .
4. همان ، ص449 .
5. مختصر كتاب البلدان ، ابن فقيه ، افست از طبع ليدن ،دارصادر ، بيروت ، 1302ق ، ص270-271 .
6. احسن التقاسيم فى معرفه الاقاليم ، مقدسى ، ترجمه : علينقى منزوى ، چاپ اول ، شركت مولفان و مترجمان ايران ، 1361ش ج2 ، ص575 .
7. مسالك و ممالك ، اصطخرى ، به اهتمام : ايرج افشار ، چاپسوم ، علمى و فرهنگى ، 1368 ، ص166-167 .
8. احسن التقاسيم ، ج2 ، ص582-583 .
9. المسالك و الممالك ، ابن خردادبه ، ترجمه : حسين قرهجانلو ، چاپ اول ، نشر نو ، 1370 ، ص147 .
10. احسن التقاسيم ، ج2 ، ص582-583 .
11. فتوح البلدان ، ص450 ; المسالك والممالك ، ابن خردادبهص28 .
12. صوره الارض ، ابن حوقل ، الطبعه الثانيه ، دارصادر ،بيروت ، ص371 .
13. مسالك و ممالك ، ص167 .
14. مختصر كتاب البلدان ، ص274 .
15. مسالك و ممالك ، ص171 .
16. معجم البلدان ، ياقوت حموى ، تحقيق : فريد عبدالعزيزالجندى ، دارالكتب العلميه ، ج2 ، ص506 ، 550 و 551 .
17. قصص العلماء ، محمد تنكابنى ، چاپ دوم ، علميه اسلاميه1364 ، ص396-397 .
18. معجم البلدان ، ج4 ، ص58-59 .
19. رى باستان ، حسين كريمان ، انتشارات دانشگاه شهيد بهشتى1371 ، ج2 ، ص576 و 626 .
20. لسان الميزان ، ابن حجر العسقلانى ، حققه وعلق عليه : محمد عبدالرحمان المرعشلى ، الطبعه الاولى ، داراحياء التراثالعربى ، بيروت ، 1995م ، ج1 ، ص124 .
21. تهذيب الاحكام ، محمد بن حسن الطوسى ، حققه وعلق عليه : سيد حسن الخرسان ، الطبعه الثالثه ، دارالاضواء ، بيروت ، ج6 ،ص40 .
22. الكافى ، محمد بن يعقوب الكلينى ، صححه و علق عليه : على اكبر الغفارى ، دارالاضواء ، بيروت ، 1405ق ، ج5 ، ص159 ;جامع الرواه ، الاردبيلى ، منشورات مكتبه آيه الله المرعشىالنجفى ، ج2 ، ص429 .
23. الكافى ، ج2 ، ص14 ; معجم رجال الحديث ، ابوالقاسمالخوئى ، الطبعه الثالثه ، بيروت ، 1403ق ، ج21 ، ص24-25 .
24. مسند الامام الهادى ( ع ) ، عزيزالله العطاردى ،الموتمر العالمى للامام الرضا ( ع ) ، 1410ق ، ص312 .
25. معجم رجال الحديث ، ج22 ، ص123 .
26. التهذيب ، محمد بن حسن الطوسى ، ج6 ، ص171 ; مسندالامام الرضا ( ع ) ، عزيزالله العطاردى ، منشورات الموتمرالعالمى للامام الرضا ( ع ) ، 1406ق ، ج2 ، ص515 ; معجم رجالالحديث ، ج2 ، ص127 .
27. الفهرست ، محمد بن حسن الطوسى ، منشورات الشريف الرضى ،قم ، ص190 ; رجال ابن داوود ، منشورات جامعه طهران ، 1342ش ،ص401 ; رجال العلامه الحلى ، صححه : السيد محمد صادق بحرالعلوم، الطبعه الثانيه ، منشورات المطبعه الحيدريه ، النجف ، 1381ق/ 1916م ، ص188 .
28. الفهرست ، الطوسى ، ص190 .
29. رجال الطوسى ، منشورات الشريف الرضى ، قم ، 1380ق/1961م ، ص519 ; رجال ابن داوود ، ص498 و 568 ; رجال العلامه ،ص268 .
30. فهرست اسماء مصنفى الشيعه ( رجال النجاشى ) ، محمد بنعلى النجاشى ، منشورات جماعه المدرسين بقم المشرفه ، ص456 ;مجمع الرجال ، القهپائى ( كوهپايى اصفهانى ) ، صححه و علق عليه: السيد ضياء الدين العلامه ، اصفهان ، سنه 1384ق ، ج1 ، ص129; رجال العلامه ، ص256 .
31. الكافى ، ج1 ، ص11 .
32. مسند الامام الهادى ( ع ) ، عزيزالله العطاردى ، ص317 .
33. الكافى ، ج6 ، ص129 ; اعيان الشيعه ، السيد محسن الامين، حققه واخرجه : حسن امين ، دارالتعارف للمطبوعات ، بيروت1403ق ، ج2 ، ص441 ; معجم رجال الحديث ، ج22 ، ص7978 .
34. همان ، ص23 ; اعيان الشيعه ، ج2 ، ص445 ; معجم رجالالحديث ، ج22 ، ص84 .
35. تنقيح المقال ، المامقانى ، چاپ سنگى ، 1349ق ، ج1 ، ص8.
36. رجال ابن داوود ، ص23 .
37. رجال الطوسى ، ص438 ; جامع الرواه ، ج1 ، ص40 .
38. رجال العلامه ، ص18 .
39. رجال الطوسى ، ص410 ; رجال ابن داوود ، ص23 ; رجالالعلامه ، ص14 ; مسند الامام الهادى ( ع ) ، عزيزالله العطاردى، ص320 .
40. تنقيح المقال ، ج1 ، ص8 .
41. الرجال ، الطوسى ، ص444 ; الرجال ، ابن داوود ، ص25 .
42. الرجال ، الطوسى ، ص444 .
43. لسان الميزان ، ابن حجر ، ج1 ، ص352 .
44. معجم رجال الحديث ، ج2 ، ص164 .
45. لسان الميزان ، ج10 ، ص352 .
46. الرجال ، الطوسى ، ص455 .
47. رجال النجاشى ، ص96 ، رجال ابن داوود ، ص387 و 420 ;مجمع الرجال ، ج1 ، ص126 .
48. الفهرست ، الطوسى ، ص30 .
49. رجال النجاشى ، ص96 ، الفهرست ، الطوسى ، ص30 ; رجالالعلامه ، ص308 .
50. لسان الميزان ، ابن حجر ، ج1 ، ص461 .
51. معجم رجال الحديث ، الخوئى ، ج2 ، ص323 .
52. تنقيح المقال ، ج1 ، ص17 .
53. رجال الطوسى ، ص107 .
54. تنقيح المقال ، ج1 ، ص21 .
55. رجال النجاشى ، ص109 ; رجال العلامه ، ص207 .
56. رجال الطوسى ، ص370 ; رجال البرقى ، منشورات جامعهطهران ، 1342ش ، ص55 .
57. رجال ابن داوود ، ص72 .
58. همان ، ص543532 .
59. رجال النجاشى ، ص109 ; مجمع الرجال ، ص274 ، رجالالعلامه ، ص207 .
60. الفهرست ، الطوسى ، ص39 .
61. رجال النجاشى ، ص109 .
62. تنقيح المقال ، ج1 ، ص26 .
63. رجال النجاشى ، ص123 ; تنقيح المقال ، ج1 ، ص213 .
64. تنقيح المقال ، ج1 ، ص27 .
65. اعيان الشيعه ، ج4 ، ص150 ; معجم رجال الحديث ، ج4 ،ص102-103 .
66. رجال النجاشى ، ص126 ; رجال ابن داوود ، ص90 ; رجالالعلامه ، ص33 .
67. همان ، ص65 ; رجال ابن داوود ، ص103 ; رجال العلامه ،ص44 .
68. همان ، ص65 .
69. تنقيح المقال ، ج1 ، ص30 .
70. رجال البرقى ، ص52 .
71. رجال الطوسى ، ص400 ; رجال النجاشى ، ص60 ; مجمع الرجالج2 ، ص188 ; رجال العلامه،ص214;رجال ابن داوود ، ص44 .
72. الفهرست ، الطوسى ، ص53 .
73. جامع الرواه ، ج1 ، ص253 .
74. مسند الامام الرضا ( ع ) ، ج2 ، ص525 ; جامع الرواه ،ج1 ، ص206 .
75. تنقيح المقال ، ج1 ، ص37 .
76. رجال الطوسى ، ص462 ; رجال ابن داوود ، ص111 .
77. تنقيح المقال ، ج1 ، ص315 .
78. علل الشرائع ، محمد بن على الصدوق ، قدم له : السيدمحمدصادق بحر العلوم، منشورات المكتبه الحيدريه، النجف، 1385ق ، ص69 .
79. تنقيح المقال ، ج1 ، ص39 .
80. رجال الطوسى ، ص373 .
81. تنقيح المقال ، ج1 ، ص40 .
82. رجال الطوسى ، ص462 ; رجال ابن داوود ، ص104 .
83. تنقيح المقال ، ج1 ، ص41 .
84. معجم رجال الحديث ، ج6 ، ص74 .
85. تنقيح المقال ، ج1 ، ص41 .
86. مسند الامام الكاظم ( ع ) ، عزيزالله العطاردى ، الطبعهالاولى ، منشورات الموتمرالعالمى للامامالرضا(ع) ، 1409قج3 ، ص366 .
87. مسند الامام الصادق ( ع ) ، الكفائى ، منشورات مطبعهالاداب ، 1380ق/1961م ، ص333 .
88. معجم رجال الحديث ، ج6 ، ص113-114 .
89. تنقيح المقال ، ج1 ، ص53 .
90. رجال ابن داوود ، ص149 .
91. اختيار معرفه الرجال ( رجال الكشى ) ، محمد بن حسنالطوسى ، صححه وعلق عليه : حسن المصطفوى ، منشورات جامعه طهران1341ش ، ص579 ; رجال ابن داوود ، ص408-409 ; رجال العلامه ،ص7-19 .
92. رجال الطوسى ، ص401 ; رجال الكشى ، ص566 .
93. رجال الطوسى ، ص416 ; رجال الكشى ، ص566 ; رجال البرقىص58 .
94. مسند الامام العسكرى ( ع ) ، عزيزالله العطاردى ،منشورات الموتمر العالمى للامام الرضا (ع) ، 1410ق ، ص316-317
95. رجال النجاشى ، ص185 ; رجال العلامه ، ص228 .
96. رجال الطوسى ، ص416 .
97. الفهرست ، الطوسى ، ص80 .
98. رجال النجاشى ، ص185 ; مجمع الرجال ، ج3 ، ص180 .
99. رجال العلامه ، ص228 ; رجال النجاشى ، ص185 .
100. الفهرست ، الطوسى ، ص80 .
101. تنقيح المقال ، ج2 ، ص198 .
102. رجال الطوسى ، ص402 .
103. همان ، ص416 .
104. همان ، ص432 .
105. رجال النجاشى ، ص198 ; رجال العلامه ، ص25 و 230 .
106. مجمع الرجال ، ج3 ، ص203 .
107. رجال الكشى ، ص566 .
108. الفهرست ، الطوسى ، ص84 ; رجال النجاشى ، ص198 .
109. رجال ابن داوود ، ص226 .
110. رجال الطوسى ، ص417 .
111. الفهرست ، الطوسى ، ص121 .
112. رجال النجاشى ، ص247 248 .
113. همان ، ص249 .
114. الفهرست ، الطوسى ، ص121 .
115. رجال العلامه ، ص130 ; رجال النجاشى ، ص247 .
116. همان ، ص238 ; تنقيح المقال ، ج2 ، ص167 .
117. رجال النجاشى ، ص348 ; معجم رجال الحديث ، ج10 ، ص106
118. رجال الطوسى ، ص403 .
119. رجال ابن داوود ، ص212 .
120. رجال النجاشى ، ص228 .
121. التهذيب ، ج9 ، ص126 .
122. تنقيح المقال ، ج1 ، ص102 .
123. رجال الطوسى ، ص264 .
124. تنقيح المقال ، ج1 ، ص104 .
125. معجم رجال الحديث ، ج2 ، ص16 و ج11 ، ص166 .
126. تنقيح المقال ، ج2 ، ص256 .
127. همان ، ج2 ، ص295 .
128. عيون اخبار الرضا ( ع ) ، محمد بن على الصدوق ، صححه : مهدى الحسينى اللاجوردى ، جهان ، ص64 .
129. تنقيح المقال ، ج2 ، ص125و259 ; عيون اخبار الرضا ( عص138 .
130. رجال النجاشى ، ص255 ; مجمع الرجال ، ج4 ، ص203 ; رجالابن داوود ، ص54و84 ; رجال العلامه ، ص284 .
131. مجمع الرجال ، ج4 ، ص203 ; رجال العلامه ، ص284 .
132. رجال النجاشى ، ص255 .
133. تنقيح المقال ، ج1 ، ص108 .
134. مسند الامام الكاظم ( ع ) ، عزيزالله العطاردى ، ج3 ،ص470 ; معجم رجال الحديث ، ج12 ، ص92 .
135. تنقيح المقال ، ج2 ، ص297 .
136. رجال النجاشى ، ص260 ; رجال ابن داوود ، ص48 ; رجالالعلامه ، ص100 .
137. طبقات اعلام الشيعه ، آقا بزرگ الطهرانى ، تحقيق : علينقى منزوى ، منشورات دارالكتاب العربى،1390ق ، ج1 .
138. الكافى ، ج5 ، ص541 .
139. رجال النجاشى ، ص260 .
140. الكامل فى التاريخ ، ابن اثير ، تحقيق مكتب التراث ،الطبعه الرابعه ، منشوراتالتاريخ العربى، بيروت، 1414ق ، ج8ص346 .
141. تنقيح المقال ، ج1 ، ص110 .
142. معجم رجال الحديث ، ج12 ، ص216 .
143. تنقيح المقال ، ج1 ، ص106 .
144. الفهرست ، الطوسى ، ص100 ; رجال ابن داوود ، ص247 ;معجم رجال الحديث ، ج12 ، ص10 .
145. مسند الامام الكاظم ( ع ) ، ج3 ، ص483 .
146. تنقيح المقال ، ج1 ، ص120 .
147. رجال ابن داوود ، ص268 .
148. رجال الطوسى ، ص257 .
149. الكافى ، ج1 ، ص485 .
150. تنقيح المقال ، ج1 ، ص131 .
151. رجال الطوسى ، ص496 ، رجال ابن داوود ، ص290 ، رجالالعلامه ، ص148 .
152. تنقيح المقال ، ج1 ، ص131 .
153. رجال الطوسى ، ص407 ، رجال البرقى ، ص57 ، معجم رجالالحديث ، ج14 ، ص243 .
154. معجم رجال الحديث ، ج15 ، ص327 و ج16 ، ص10 .
155. مشايخ فقه و حديث ، عزيزالله العطاردى ، چاپ اول ،عطارد ، 1373ش ، ص141 158 ; معجم رجال الحديث ، ج16 ، ص9 .
156. لسان الميزان ، ج5 ، ص703 .
157. تنقيح المقال ، ج2 ، ص82 .
158. الكافى ، ج4 ، ص169 .
159. تنقيح المقال ، ج1 ، ص133 .
160. رجال النجاشى ، ص394 ; رجال ابن داوود ، ص300 .
161. رجال النجاشى ، ص394 .
162. لسان الميزان ، ج5 ، ص762 .
163. رجال النجاشى ، ص373 ; رجال ابن داوود ، ص32 ،ص501و549 ; رجال العلامه ، ص160 .
164. رجال الطوسى ، ص496 ; رجال ابن داوود ، ص302 .
165. رجال البرقى ، ص20 .
166. رجال النجاشى ، ص373 ; رجال العلامه ، ص275 .
167. الفهرست ، طوسى ، ص151 .
168. رجال النجاشى ، ص373 .
169. همان ، ص338 ; رجال ابن داوود ، ص502-547 ; رجال الطوسىص506 ; رجال العلامه ، ص255 .
170. رجال الطوسى ، ص425 .
171. الفهرست ، الطوسى ، ص147 .
172. رجال النجاشى ، ص338 .
173. التهذيب ، ج6 ، ص20 .
174. تنقيح المقال ، ج1 ، ص136 .
175. رجال الطوسى ، ص424 .
176. همان ، ص389 .
177. تنقيح المقال ، ج1 ، ص139 .
178. رجال العلامه ، ص143 .
179. الفهرست ، الطوسى ، ص132 ; رجال النجاشى ، ص375 ; رجالابن داوود ، ص321 .
180. همان ، ص132 ; رجال النجاشى ، ص375 .
181. رجال النجاشى ، ص132 ; رجال العلامه ، ص143 .
182. رجال الطوسى ، ص495 ; رجال ابن داوود ، ص324 ; رجالالعلامه ، ص147 .
183. الامالى للصدوق ، الاعلمى ، منشورات موسسه الاعلمىللمطبوعات، بيروت لندن،1980م،ص5 8 و10 ( المقدمه ) .
184. رجال ابن داوود ، ص324 ; رجال العلامه ، ص147 .
185. الفهرست ، طوسى ، ص156 ; رجال النجاشى ، ص389 ; رجالابن داوود ، ص324 ; رجال العلامه ، ص147 .
186. رجال النجاشى ، ص392389 .
187. الفهرست ، الطوسى ، ص157 .
188. رجال ابن داوود ، ص324 .
189. الكافى ، ج4 ، ص224 .
190. عيون اخبار الرضا ( ع ) ، ص120 .
191. معجم رجال الحديث ، ج18 ، ص345 .
192. تنقيح المقال ، ج1 ، ص146 .
193. رجال الطوسى ، ص436 .
194. رجال الكشى ، ص530 ; رجال ابن داوود ، ص341-388 ; رجالالعلامه ، ص153 .
195. رجال الطوسى ، ص495 ; رجال النجاشى ، ص377 ; رجال ابنداوود ، ص341 ; رجال العلامه ، ص145 .
196. الفهرست ، الطوسى ، ص135 .
197. رجال النجاشى ، ص377 .
198. الفهرست ، الطوسى ، ص135 .
199. تنقيح المقال ، ج1 ، ص147 .
200. همان ، ج1 ، ص202 .
201. معجم رجال الحديث ، ج18 ، ص68 .
202. تنقيح المقال ، ج1 ، ص147 .
203. الكافى ، ج4 ، ص538 ; معجم رجال الحديث ، ج18 ، ص160 ;تنقيح المقال ، ج3 ، ص207 .
204. رجال النجاشى ، ص413 ، رجال ابن داوود ، ص520و547 ;رجال العلامه ، ص259 .
205. معجم رجال الحديث ، ج18 ، ص351 .
206. رجال النجاشى ، ص413 .
207. مسند الامام الرضا ( ع ) ، ج2 ، ص552-553 .
208. همان جا .
209. تنقيح المقال ، ج3 ، ص272 .
210. رجال الطوسى ، ص325 ; الكافى ، ج2 ، ص14 ; رجال البرقىص44 ; معجم رجال الحديث ، ج19 ، ص170-171 .
211. تنقيح المقال ، ج1 ، ص160 .
212. رجال الطوسى ، ص394 ; رجال البرقى ، ص54 ; مسند الامامالرضا (ع) ، ج2 ، ص553 .
213. تنقيح المقال ، ج1 ، ص163 .
214. رجال الطوسى ، ص332 .
215. تنقيح المقال ، ج1 ، ص164 .
216. رجال الطوسى ، ص426 .
217. رجال النجاشى ، ص444 ; رجال ابن داوود ، ص375 ; رجالالعلامه ، ص182 .
218. رجال الطوسى ، ص333 ; رجال البرقى ، ص31 .
219. رجال النجاشى ، ص444 .
220. رجال الكشى ، ص437 .
221. همان ، ص588 .
222. مقاتل الطالبيين ، ابوالفرج الاصفهانى ، شرح و تحقيق : السيد احمد صقر ، الطبعه الاولى ، منشورات الشريف الرضى ،1414ق ، ص132 .
223. نثر الدر ، ابو سعيد منصور الحسينى الابى ، تحقيق : محمد على قرنه ، الهيئه المصريه العامه للكتاب ، ج1 ، ص427 .
224. تراثنا ، السنه الاولى ، العدد الثالث ، ص186-187 .
225. ( علما و خاندانهاى امامى جبال و خراسان ) ( پاياننامه كارشناسى ارشد تاريخ ) ، محمد حاج تقى ، پژوهشگاه علومانسانى و مطالعات فرهنگى ، تهران ، زمستان. 1375
226. شهر نيشابور كه بزرگترين شهر سرزمين هاى شرقى خلافت ويكى از مهمترين مراكز فرهنگى قرون نخستين اسلامى بوده است ،بيش از بيست صحابى ندارد ( ر. ك : ( علما و خاندانهاى امامىجبال و خراسان )] .
227. متاسفانه تاريخهاى محلى رى كه مهمترين منبع اطلاعاتىدر مورد بافت علمى شهر و نام و نشان علماى آن است ، از بينرفته اند. كتاب ( تاريخ رى ) شيخ منتجب الدين ، دانشمند قرنششم ، كلا از بين رفته و فقط قسمتهاى كوتاهى از آن در ( طبقاتالشافعيه ) سبكى و ( لسان الميزان ) ابن حجر آمده است ( ر. ك: مقالات تاريخى ، رسول جعفريان ، دفتر دوم ). در اين مقالهاز اين مختصر استفاده شده است. لذا شايد يكى از دلايل افتنسبى علماى قرن چهارم نسبتبه قرن دوم و سوم در رى ، نابودىمنابع اطلاعاتى باشد و شايد در قرن دوم و سوم ، به دليل پيوندعلما با ائمه ( ع ) در كتب رجالى و غير آن ، نام ايشان بيشترمضبوط مانده است .
اصحاب، محدثان و علماى امامى رى(تا پايان قرن چهارم)
- بازدید: 11831