- جزئیات
- جعفر بن ابی طالب علیهما السلام از مرتبت و منزلت والایی برخوردار بود. او را مصداق برخی آیات قرآن معرفی کردهاند. علی بن ابراهیم قمی در ذیل آیه ۲۳ سوره احزاب از امام باقر(علیه السلام) نقل میکند که مراد از کسانی که بر عهد خویش وفادار ماندند و جان خویش را تسلیم کردند، حمزه و جعفر بن ابیطالب است(علیهما السلام).براساس روایتی از امام صادق(علیه السلام)، آیه ۳۹ سوره حج نیز در شأن علی(علیه السلام)، حمزه و جعفر علیهما السلام نازل شده است.[۱] روایت شده که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مردم از درختهای مختلف خلق شدهاند؛ اما من و جعفر مانند یک درخت هستیم و از یک گِل آفریده شدیم.[۲] آن حضرت در روایتی دیگر فرمود: جعفر! تو در چهره و اخلاق شبیه من هستی.[۳] این شباهت به گونهای بود که هر کس جعفر را میدید میگفت: «سلام بر تو یا رسولالله» به گمان این که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است و جعفر در پاسخ میگفت: من رسولالله نیستم و من جعفر هستم.[۴] وی مورد علاقه شدید پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بود. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از غنایم غزوه بدر به جعفر(علیه السلام) بخشید با این که وی در جنگ حضور نداشت.[۵] همچنین پیامبراکرم در بازگشت از غزوه خیبر، جعفر را که از حبشه بازگشته بود، ملاقات کرد، او را در آغوش گرفت، میان دو چشم او را بوسید و فرمود: به خدا قسم نمیدانم برای کدام یک مسرور باشم، دیدار جعفر یا فتح خیبر.[۶] آن گاه به او نمازی آموخت که به «نماز جعفر طیار» معروف است.[۷] علاقمندی امیرمؤمنان(علیه السلام) به او نیز تا آن جا بود که عبدالله بن جعفر میگوید: هر گاه درخواستی را از عمویم علی(علیه السلام) داشتم و به حق پدرم - جعفر - او را قسم میدادم، آن را میپذیرفت.[۸] امام حسین(علیه السلام) نیز در ماجرایی که امیرالمومنین(علیه السلام) به خشم آمده بود، او را به حق عمویش جعفر قسم داده است.هر گاه حضرت را هنگام خشم به حق برادرش جعفر سوگند میدادند، آرام میگرفت.[۹] ------------------- 1)قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۰۷ و ج۲، ص۱۸۸ و ص۸۴. 2)مقاتل الطالبیین، ۱۳۸۵ق، ص۳۴؛ /شرح الاخبار، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۲۰۵. 3)بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۲، ص۲۷۶. 4)اعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۱۲۵. 5)مغازی واقدی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۵۶. 6) الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۴، ص۳۵. 7) وسائل الشیعة، ۱۴۱۶ق، ج۸، ص۴۹. 8) اعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۱۲۶. 9)بحار الأنوار، دارالاحیاء التراث، ج۴۲، ص۱۱۷.
|
|
|
- جزئیات
- الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 168 - 169 مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُعْرَفَ بِخَلْقِهِ بَلِ الْخَلْقُ يُعْرَفُونَ بِاللَّهِ قَالَ صَدَقْتَ قُلْتُ إِنَّ مَنْ عَرَفَ أَنَّ لَهُ رَبّاً فَيَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَعْرِفَ أَنَّ لِذَلِكَ الرَّبِّ رِضًا وَ سَخَطاً وَ أَنَّهُ لَا يُعْرَفُ رِضَاهُ وَ سَخَطُهُ إِلَّا بِوَحْيٍ أَوْ رَسُولٍ فَمَنْ لَمْ يَأْتِهِ الْوَحْيُ فَقَدْ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَطْلُبَ الرُّسُلَ فَإِذَا لَقِيَهُمْ عَرَفَ أَنَّهُمُ الْحُجَّةُ وَ أَنَّ لَهُمُ الطَّاعَةَ الْمُفْتَرَضَةَ وَ قُلْتُ لِلنَّاسِ تَعْلَمُونَ[1] أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ هُوَ الْحُجَّةَ مِنَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ قَالُوا بَلَى قُلْتُ فَحِينَ مَضَى رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ كَانَ الْحُجَّةَ عَلَى خَلْقِهِ فَقَالُوا الْقُرْآنُ فَنَظَرْتُ فِي الْقُرْآنِ فَإِذَا هُوَ يُخَاصِمُ بِهِ الْمُرْجِئُ[2] وَ الْقَدَرِيُّ وَ الزِّنْدِيقُ الَّذِي لَا يُؤْمِنُ بِهِ حَتَّى يَغْلِبَ الرِّجَالَ بِخُصُومَتِهِ فَعَرَفْتُ أَنَّ الْقُرْآنَ لَا يَكُونُ حُجَّةً إِلَّا بِقَيِّمٍ فَمَا قَالَ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ كَانَ حَقّاً فَقُلْتُ لَهُمْ مَنْ قَيِّمُ الْقُرْآنِ[3] فَقَالُوا ابْنُ مَسْعُودٍ قَدْ كَانَ يَعْلَمُ وَ عُمَرُ يَعْلَمُ وَ حُذَيْفَةُ يَعْلَمُ قُلْتُ كُلَّهُ قَالُوا لَا فَلَمْ أَجِدْ أَحَداً يُقَالُ إِنَّهُ يَعْرِفُ ذَلِكَ كُلَّهُ إِلَّا عَلِيّاً ع وَ إِذَا كَانَ الشَّيْءُ بَيْنَ الْقَوْمِ فَقَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا أَنَا أَدْرِي فَأَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً ع كَانَ قَيِّمَ الْقُرْآنِ وَ كَانَتْ طَاعَتُهُ مُفْتَرَضَةً وَ كَانَ الْحُجَّةَ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَنَّ مَا قَالَ فِي الْقُرْآنِ فَهُوَ حَقٌّ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ. ------------------ [1] في بعض النسخ مكان تعلمون[ أ ليس تزعمون]. [2] المرجئة فرقة من فرق الإسلام يعتقدون أنّه لا يضر مع الايمان معصية و لا ينفع مع الكفر طاعة سموا مرجئة لاعتقادهم أن اللّه تعالى أرجأ تعذيبهم على المعاصى أي أخر عنهم و قيل لانهم يرجئون العمل عن النية أي يؤخرونه في الرتبة عنها و عن الاعتقاد و قد تطلق المرجئة على من أخر أمير المؤمنين عليا( ع) عن مرتبته و القدرى قد يطلق على الجبرى و على التفويضى. و الزنديق هو النافى للصانع أو الثنوى. [3] في الفائق« قيم القوم من يقوم بسياسة أمورهم» و المراد هنا من يقوم بأمر القرآن و يعرف ظاهره و باطنه و مجمله و مؤوله و محكمه و متشابهه و ناسخه و منسوخه بوحى الهى أو بالهام ربانى او بتعليم نبوى( آت).
|
- جزئیات
- وَقَدْ جَاءَ عَنْ عُمَرَ - قَوْلُهُ: أَمْرَانِ فِي الْجَاهِلِيَّةِ. أَحَدُهُمَا يُبْكِينِي وَالْآخِرُ يُضْحِكُنِي. أَمَّا الَّذِي يُبْكِينِي: فَقَدْ ذَهَبْتُ بِابْنَةٍ لِي لِوَأْدِهَا، فَكُنْتُ أَحْفِرُ لَهَا الْحُفْرَةَ وَتَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْ لِحْيَتِي، وَهِيَ لَا تَدْرِي مَاذَا أُرِيدُ لَهَا، فَإِذَا تَذَكَّرْتُ ذَلِكَ بَكَيْتُ. وَالْأُخْرَى: كُنْتُ أَصْنَعُ إِلَهًا مِنَ التَّمْرِ أَضَعُهُ عِنْدَ رَأْسِي يَحْرُسُنِي لَيْلًا، فَإِذَا أَصْبَحْتُ مُعَافًى أَكَلْتُهُ، فَإِذَا تَذَكَّرْتُ ذَلِكَ ضَحِكْتُ مِنْ نَفْسِي. اضواء البيان في ايضاح القران بالقران ، الناشر : دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع بيروت ،ج8 ص 439
|
- جزئیات
- امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص605 / قمی، نفس المهموم، ۱۴۲۱ق، ص۲۶۳/ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۳/ طبری، تاریخ، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۲۰/ مقاتل الطالبیین، دار المعرفة، ص۱۱۳/ رجال طوسی، ص۹۹؛ ابن طاووس، اللهوف، انتشارات جهان، ص۱۰۸/ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۹۶/ ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۰۳./ ابنمشهدی، المزار الکبیر، ۱۴۱۹ق، ص۴۸۵–۴۹۶؛ سید بن طاووس، الاقبال،۱۴۱۶ق، ج۳، ص۷۳-۸۰./ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۲۳/ سماوی، ابصار العین فی انصار الحسین، ۱۴۱۹ق، ص۱۷۷.
|
- جزئیات
- الامالی للشجری، ج۱، ص۱۷۲ / انساب الاشراف، ج ۳، ص۱۸۱/ تاریخ الأمم و الملوک، ج ۵، صص ۴۱۲ - ۴۱۳/ ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۷.مقتل الحسین، خوارزمی ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷ / ناسخ التواریخ ج۲، ص۲۷۷-۲۷۹/ انساب الاشراف، ص۱۹۷ و الطبری، تاریخ، ص۴۴۱ - ۴۴۲ و ابن اثیر، الکامل، ج ۴، ص۷۱ - ۷۲.
|
- جزئیات
- المواقف فی علم الکلام ، ص 405 / شرح المقاصد نویسنده : التفتازاني، سعد الدين جلد : 5 صفحه : 270 / روح المعانی ج 6 ص 167 / تفسیر الطبری ج 10 انتشارات مکتبة ابن تیمیه ص 426 / تفسیر القرآن العظیم چاپ مکه ج4 ص 1162
|
- جزئیات
- سير أعلام النبلاء - ط الرسالة ، ج 2 ص 615 : يَحْيَى بنُ سَعِيْدٍ: عَنِ ابْنِ المُسَيِّبِ، قَالَ: كَانَ أَبُو هُرَيْرَةَ إِذَا أَعْطَاهُ مُعَاوِيَةُ سَكَتَ، فَإِذَا أَمْسَكَ عَنْهُ تَكَلَّمَ؛ هرگاه معاویه به ابو هریره پول نمیداد ، او روایاتی نقل میکرد. جعل حدیث در فضائل عثمان با پولهای معاویه:فضائل الصحابة ، أحمد بن حنبل، ج1 ص 513:عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رُقَيَّةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَفِي يَدِهَا مُشْطٌ، فَقَالَتْ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ عِنْدِي آنِفًا فَرَجَّلْتُ رَأْسَهُ، فَقَالَ: «كَيْفَ تَجِدِينَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَعْنِي عُثْمَانَ؟» قَالَتْ: قُلْتُ: كَخَيْرِ الرِّجَالِ، قَالَ: «أَكْرِمِيهِ؛ فَإِنَّهُ مِنْ أَشْبَهِ أَصْحَابِي بِي خُلُقًا»حدیثی از رقیه دختر خوانده پیامبر اکرم نقل میکند در حالی که آن دختر حدود 5 سال قبل از مسلمان شدن ابوهریره از دنیا رفته است. چندتن از علمای اهل سنت مانند حاکم و ذهبی میگویند این روایت سندش صحیح است ولی متن آن با تاریخ نمی خواند و شروع به توجیه کرده اند...
|
|
- جزئیات
- در شرح نهج البلاغه جلد 2 ص 20 (در ذکر این داستان) چنین مذکور است: عمر گفت: ای ابن عباس سوگند بخدا همانا، این رفیق تو (یعنی علی علیه السلام) اولی (سزاوارترین) مردم است بامر (خلافت) بعد از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم جز اینکه ما درباره او (تصدی او بامر خلافت) از دو چیز ترسیدیم، .. تا آنجا که ابن عباس گوید: گفتم یا امیر المؤمنین، آن دو چیز کدام است؟ گفت: ترس و اندیشه ما از جوانی او، و علاقه و محبت او نسبت به اولاد عبد المطلب بود. و در جلد 2 ص 115 (همان کتاب) چنین مذکور است: بی میلی ما نسبت به او بجهت جوانی او و محبّت او نسبت به اولاد عبد المطلب بود. الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 1، ص: 676
|
- جزئیات
- أخبرنا أبو القاسم هبة الله بن أحمد بن عمر أنا أبو إسحاق إبراهيم بن عمر الرملي أنا أبو عمر بن حيوية نا أبو القاسم علي بن موسى الأنباري الكاتب نا أبو زيد عمر بن شبة بن عبيدة حدثني عمر بن الحسن الراسبي حدثني ديلم بن غزوان عن وهب بن أبي ذبي الهنائي عن أبي حرب بن أبي الأسود الديلي عن ابن عباس قال بينا أنا مع عمر بن الخطاب في بعض طرق المدينة يده في يدي إذ قال لي يا ابن عباس ما أحسب صاحبك إلا مظلوما فقلت فرد إليه ظلامته يا أمير المؤمنين قال فانتزع يده من يدي و نفر مني يهمهم ثم وقف حتى لحقته فقال لي يا ابن عباس ما أحسب القوم إلا استصغروا صاحبك قال قلت والله ما استصغره رسول الله (صلى الله عليه وسلم) حين أرسله وأمره أن يأخذ براءة من أبي بكر فيقرأها على الناس فسكت تاريخ دمشق : ابن عساكر ج: 42 ص : 349
|
- جزئیات
- سوالهای علمای یهود و شرمندگی خلیفه ثانی (با اندک اختلافها در نقلهای مختلف) فرائد السمطين:1/97للحمويني ـ موسسه المحمودي ـ چاپ بيروت كنزل العمال : 11/614 للمتقي الهندي ـ موسسه رساله ـ چاپ بيروت مناقب، سروی، قضایاه (علیه السلام) فی عهد الثانی. / الاحتجاج 1 : 226. / الغدير 6 : 268. کمال الدین، ص172/ بحارالانوار، ج10، ص20ـ22
|
- جزئیات
- کارشناس وهابی ادعا میکند در شورای خلافت که به دستور عمر ملعون تشکیل شد ، حتی یک روایت نداریم که او گفته باشد کسی که با رأی جمع مخالفت کرد گردنش را بزنید ، و میگوید حتی اگر گفته باشد هم خیلی عالی است و دموکراسی پیشرفته ای است. جواب استاد یزدانی:این تحدی دروغ است و در کتب خودتان آمده است. اخبار المدینه جلد 6 ،جزء 3 ، ص 140 حدیثس صحیح با راویانی که از دیدگاه اهل سنت ثقه هستند را نقل میکند:در آخر نقل آمده است که عمر میگوید اگر یک نفر مخالف رأی جمع بود گردن او را بزنید ، اگر 2 نفر مخالفت کردند آن 2 نفر را بکشید( این دموکراسی مدرن است یا دیکتاتوری؟) همین روایت را با سندی دیگردر تاریخ طبری ،چاپ لبنان ،ج 2 ، حوادث سال 23 هجری ٌ ص581. روایتی دیگر : الطبقات الکبری ، چاپ لبنان ، ج3 ، ص 259 به وضوح میگوید اگر آن 6 نفر اگر بر کسی اتفاق نکردند گردن همه ی آنها را بزنید.
|
- جزئیات
- دارمیه حجونیه، زنی سیه چهره، اما سپید سیرت، با فضیلت و فصیح از قبیله بنی کنانه و از طرفداران و اصحاب علی(ع) بود. او درزمان خلافت معاویه زنده بود و در حجون مکه زندگی می کرد. اوخطاب به معاویه، علی(علیه السلام) را چنین توصیف می کند: فانی احببت علیا(علیه السلام) علی عدله فی الرعیه و قسمه بالسویه و والیت علیا (علیه السلام) علی ما عقد له رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم من الولایه و حبه المساکین واعظامه لاهل الدین.. علی(علیه السلام) را دوست دارم، به سبب عدلش نسبت به رعیت و اینکه بیت المال را مساوی قسمت می کرد. تو را دشمن می دارم; زیرا باعلی(علیه السلام) جنگیدی در امری که او از تو برتر بود و چیزی را طلب کردی که حقی در آن نداشتی. علی(علیه السلام) را دوست دارم، چون رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) او را ولایت بخشید و دوستدار مستمندان بود و اهل علم رابزرگ می شمرد. ------------- بلاغات النساء، ص55تا58 و 105; العقد الفرید، ج 1، ص 352 تا 355.
|
- جزئیات
- الفصل فی الملل و النحل ج 1 ص 227 / تاریخ طبری ج 3 ص 477 / صحیح مسلم، ج۷، ص۱۸۷۱، کتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل علی بن ابیطالب رضی الله عنه / شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 16 ص 347 / صحیح مسلم، ج 5 ص 141 / صحیح بخاری ج1 ص 25
|
|
|
|
|